برای شکم گرسنه حرف زدن از آزادی ، یک خواب و خیال دست نیافتنی است
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از جماران، بزرگداشت چهل و یکمین سالروز شهادت آیت الله بهشتی عصر روز گذشته(پنجشنبه ۲ تیر ماه) با سخنرانی علیرضا بهشتی، آیت الله محمد سروش محلاتی و فرشاد مؤمنی در مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار شد.
علیرضا بهشتی نیز در این مراسم طی سخنانی با موضوع «حادثه هفتم تیرماه و چرخش به سوی نئولیبرالیسم»، گفت: شما در شرایطی زندگی می کنید که همه از بحرانی بودن و سلسله بحران هایی که بر جامعه ما حاکم است آگاه هستید و نیازی به کتمان نیست. هرکدام از ما کم و بیش با بخش هایی از این بحران ها به طور رومزه درگیر هستیم. طبیعی است که این سؤال پیش می آید که چرا چنین شد؟ انقلابی که برای دستیابی به آرمان های بیش از ۱۵۰ ساله مردم ایران شکل گرفته بود و در تداوم جنبش ها و نهضت های دیگر موفق شد که نظام استبدادی را سرنگون کند و آرزوی تحقق عدالت، آزادی و استتلال را داشت، چرا به چنین حال و روزی افتاده که مردم ما هیچ کدام از این مطالبات را تحقق یافته نیابند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس افزود: طبیعی است که وقتی این سؤال مطرح می شود از جنس سؤال تاریخی است. نکته مهم این است که در این واکاوی تاریخی ما چه رویکردی را انتخاب می کنیم. در جایی نوشتم که ما می توانیم به گذشته خودمان با دو رویکرد نگاه کنیم؛ یکی اینکه تاریخ را به مثابه محکمه و دادگاه نگاه کنیم و دنبال مقصر و مقصرها برگردیم. می خواهیم ببینیم چه جناح ها، احزاب و گروه ها و چه نیروهایی در داخل یا خارج از کشور باعث وضع موجود شده اند. احیانا می توانیم به دولت های خارجی بپردازیم؛ چیزی که خیلی معمول است.
وی تأکید کرد: این رویکرد عقیم است و هیچ دستاوردی برای ما ندارد چون یک نگاه گذشته گرا است؛ به اضافه اینکه نگاهی است که ساده سازی می کند و دنبال چند نفر، فکر، حزب یا گروه می گردد تا تقصیرها را گردن او بیاندازد. البته به یک معنا تسلی بخش هم هست چون همه ما را از مسئولیت اجتماعی که در طول این سال ها داشته ایم رها می کند. در این رویکرد تاریخی طبیعی است که به هر حال برخی چهره ها بیشتر مطرح می شوند و بررسی سیره نظری و عملی آنها اهمیت بیشتری پیدا می کند. به خصوص کسانی که در رهبری این نهضت و معماری این نظام بسیار تأثیرگذار بوده اند و به عنوان چهره های شاخص شناخته می شوند.
فرزند شهید بهشتی اظهار داشت: شهید بهشتی مصلح اندیشمندی است که تمام طول عمر به نسبت کوتاه خودش در طی تحصیلات و فعالیت های اجتماعی خودش دغدغه اصلاح جامعه ایرانی را دنبال می کند و بعد در مدیریت انقلاب اسلامی و شکل گیری و ساخته شدن این نظام نقش داشته و طبیعی است که بسیاری از انگشت های اتهام و سؤال ها متوجه شهید بهشتی می شود. طبیعتا من نمی خواهم به همه آن ادعاها و مطالبی که در مورد شهید بهشتی مطرح می شود بپردازم. آنچه می خواهم امروز در موردش بحث کنم بیشتر به دیدگاه های اقتصادی ایشان و نگاهشان به بحث توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور بر می گردد.
وی افزود: اگر بخواهیم با یک ارزیابی علمی سراغ این ادعاها برویم، طبیعتا اولین کاری که می کنیم این است که از لحاظ اسناد تاریخی ببینیم این ادعاها صحت دارد یا ندارد. فضای مجازی، تبلیغات رسمی و تبلیغات خارج از کشور، انبوهی از اطلاعات، اخبار، تحلیل ها، تاریخچه ها و تاریخ بافی ها را همراه دارد که ما نسبت به آنها باید با هوشیاری برخورد کنیم و مورد ارزیابی قرار بدهیم. بسیاری از مباحثی که مطرح می شود اساسا به لحاظ تاریخی مبنای حقیقی و واقعی ندارد. جالب این است که حتی دوستان ما خیلی از اینها را در فضای مجازی برای همدیگر می فرستند؛ بدون اینکه این سؤال برای آنها پیش بیاید که آیا این ادعاها صحت دارد یا ندارد.
بهشتی تأکید کرد: شهروند مسئول آگاه یکی از وظایفش این است که نسبت به اخباری که به او می رسد و مباحثی که می شنود این نگاه نقادانه و ارزیابی را داشته باشد. یکی از اینها به بحث تخصص و تعهد بر می گردد. امروزه خیلی بحث می شود که شهید بهشتی و امثال شهید بهشتی برای اداره کشور ضرورتی برای استفاده از متخصصان نمی دیدند بلکه برای آنها مسأله تعهد مطرح بود. یعنی اگر فردی متعهد بود و تخصص نداشت او را ترجیح می دادند به فردی که تعهد نداشت ولی تخصص داشت. وقتی سراغ مصاحبه ها، سخنرانی ها و بحث های شهید بهشتی می رویم، شهید بهشتی می گوید کسی را انتخاب می کنیم که متخصص متعهد باشد. این حرف با اینکه ما بگوییم دیدگاه این بود که از متخصصان استفاده نشود از زمین تا آسمان متفاوت است.
وی افزود: مورد دیگری که چند هفته اخیر خیلی منتشر شده بر می گردد به اینکه نویسنده ای مطلبی نوشته و آنجا چنین ادعایی را مطرح می کند که اساسا رهبران انقلاب و تدوین کنندگان قانون اساسی به لحاظ دانش در همه زمینه ها و به خصوص دانش اقتصادی دستشان خالی بود و برای همین حزب توده از این خلأ دانایی سوء استفاده و نظریات خودشان را تحمیل کردند و این نظریات سر از اصول قانون اساسی در آورد. وقتی که ما سراغ تاریخ می رویم باید نگاه کنیم ببینیم واقعا آیا کسانی که در نگارش قانون اساسی نقش داشته اند و کسانی که در جلسات مشترک هیأت دولت موقت و شورای انقلاب آن را بررسی کردند و کسانی که در کمیسیون بررسی اصول اقتصادی قانون اساسی در مجلس خبرگان شرکت داشته اند، منتظر نشسته بودند یک کتاب ۴۰ صفحه ای برای آنها تعیین تکلیف کند؟!
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: اسناد مربوط به تحصیلات و دیدگاه های اینها موجود است و خیلی از اینها قبل از انقلاب کتاب، سخنرانی، یادداشت و مقاله داشته اند. آیا بخش تعاونی به عنوان بخش سوم در نظریات اقتصادی آن روز مطرح نبوده؟! این برخوردها به لحاظ تاریخی قابل نقد و بررسی است و یک به یک می شود اینها را مطالعه کرد. زمان تدوین قانون اساسی انبوه نامه ها به سمت مجلس خبرگان سرازیر می شود و گروه ها، انجمن ها، احزاب و اشخاص مختلف پیشنهاداتی داشتند. تمام اینها به کنار گذاشته می شود و یک کتاب ۴۰ صفحه ای حزب توده به عنوان منشأ مشکلات قانون اساسی ما بر شمرده می شود.
وی گفت: به لحاظ نظری وقتی نگاه می کنیم می بینیم شهید بهشتی فردی است که بسیار قبل از پیروزی انقلاب در حوزه مطالعات اقتصادی تلاش کرده و مقاله «بانکداری و قوانین مالی اسلام» در شماره ششم نشریه مکتب تشیع در خرداد ۱۳۴۲ منتشر شده که بعدها گسترش پیدا کرد و در تفسیر قرآن شهید بهشتی به طور مفصل بحث ربا و بانکداری بررسی شد. پیش از آن در دهه ۳۰ ایشان دوره ای را روی بحث بیمه متمرکز شدند. چون شهید بهشتی در موضوع شناسی در باب فقاهت به چنین پایبندی همیشه مشهور بود.کتاب بسیار ارزشمندی از شهید بهشتی هست و در دو جلد با عنوان «نظام اقتصادی در اسلام» منتشر شد.
بهشتی تأکید کرد: نکته مهم این است که وقتی ما از این اسناد تاریخی دور می شویم می خواهیم ببینیم که اساسا اندیشه شهید بهشتی به عنوان یک اندیشمند مصلح در چه فضایی شکل گرفته، قانون اساسی ما در چه فضایی شکل گرفته، و بعد بر اساس آن ببینیم که آیا فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی چه چرخشی را در نگرش اقتصادی کارگزاران نظام ما به تدریج به وجود آورده که تبلور شاخص آن را شما در دوران پس از دولت آقای میرحسین موسوی می بینید.
وی افزود: آن سال ها یعنی سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰ سال های مهمی است و امروزه کسانی که در دنیا تاریخ اقتصادی می نویسند به آن سال ها به عنوان نقاط عطف و نقاط چرخش تاریخ اقتصادی مراجعه می کنند. از جمله اتفاقاتی که افتاد مرگ مائو و تحولاتی است که در چین اتفاق می افتد و از جمله اتفاقات بسیار مهم ظهور و بروز یک تفکر اقتصادی است که ما امروزه به عنوان اقتصاد نئولیبرالی می شناسیم. پیشروان آن دولت مارگارت تاچر و حزب محافظه کار و با یک فاصله ای بعد از آن دولت ریگان و حزب جمهوری خواه در آمریکا هستند.
بهشتی اظهار داشت: توجه داشته باشید نئولیبرالیسم بر خلاف چیزی که برخی ها تصور می کنند دشنام و برچسب نیست و یک واقعیت تاریخی است و نمی توانیم به عنوان یک چماق استفاده کنیم علیه کسی که مثل ما فکر نمی کند. از جمله کتاب های خیلی خوبی که در این زمینه به فارسی ترجمه شده «تاریخ مختصر نئولیبرالیسم» نوشته دیوید هاروی است. این کتاب سعی می کند تاریخچه آن و تحولات را خیلی فشرده مطرح کند. ما وقتی نگاه می کنیم می بینیم که این نهضت نئولیبرالیسم اقتصادی بر اساس اقتصاد کلاسیک و نوکلاسیک شکل می گیرد.
وی تأکید کرد: در نتیجه این پدیده یک پدیده ای است که صرفا نمی شود به عنوان یک اتفاق نگاه کرد. هاروی می گوید درست است که شرایط برای پیدایش این نهضت فراهم بود اما افراد، گروه ها، دانشکده ها، مؤسسات تحقیقاتی و شرکت های بزرگ اقتصادی در به وجود آوردن این نهضت نقشی کامل دارند. ابتدا در انگلستان و بعد آمریکا وضعیت به گونه ای می شود که به گفتمان قالب تبدیل می شود. گفتمانی که حزب دموکرات آمریکا و حزب کارگر انگلیس بر اساس آن خودشان را بازآفرینی می کنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و نهادهای دیگر در دامن زدن و گسترش این تلاش می کنند و آنچه تا امروز اتفاق افتاده به عنوان ایدئولوژی اقتصادی و ایدئولوژی سیاسی کنار گذاشته می شود و پایان عصر ایدئولوژی ها و فروپاشی بلوک شرق دست به دست هم می دهد تا اینکه نگرش نئولیبرال در اقتصاد و پیوست های آن در عرصه فرهنگ، اجتماع و سیاست به عنوان علم اقتصاد مطرح می شود. با یک تأخیر چند دهه ای از تحولات که متأسفانه ما همیشه دچار آن هستیم، این حرف ها را زیاد می شنویم.
وی گفت: به علت تجربه تلخ دهه های اخیر مستعد پذیرش این ادعا هستیم که یک چیز به نام اقتصاد داریم و اقتصاد اسلامی و غیر اسلامی نداریم. یک سری مختصاتی دارد که من اینها را خیلی فشرده مطرح می کنم. یکی از اینها این است که آغاز نئولیبرالیسم تأکید بر فردگرایی و آزادی های فردی است اما از میان آزادی های فردی، آزادی فرد در عرصه اقتصادی بیشتر از همه برجسته می شود و آزادی های فرد در عرصه سیاسی خیلی مورد توجه قرار نمی گیرد. در اینجا تأکید بر عاملیت و کارگزاری و کم اهمیت شمردن یا نادیده شمردن اهمیت ساختار است. در نتیجه اگر فردی فقیر باشد حاصل ناتوانی های شخصی او است و تقصیر ساختار نیست.
بهشتی افزود: نئولیبرال ها ضرورتا به دموکراسی اعتقاد ندارند. برای آنها اصل این است که بازار آزاد بتواند کار کند و به همین دلیل خیلی به مسأله دموکراسی اهمیت داده نمی شود. اقتصاددانان کشور خود ما می گویند شما بگذارید دست ثروتمندان پر شود و مقداری از این ثروت به دست آمده سرازیر می شود و طبقات پایین تر هم از آن بهره مند می شوند و وقتی طبقات پایین تر هم بهره مند شدند خود به خود دنبال آزادی ها و حقوقشان هم خواهند رفت؛ ولی شکم گرسنه اول باید سیر شود و برای شکم گرسنه حرف از آزادی و توسعه آزادی یک خواب و خیال دست نیافتنی است.
وی ادامه داد: اقتصاددانان پایبند به نئولیبرالیسم دانش و مهارت خود را در اختیار نظام های استبدادی قرار می دهند حرفشان هم این است که اولویت توسعه اقتصادی است و بعد توسعه سیاسی هم به وجود خواهد آمد. نکته دیگر همسو سازی رسانه ها، دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی با این ایدئولوژی اقتصادی است و نشریات مختلف آن را به عنوان علم اقتصاد تبلیغ و هرچه غیر از آن باشد را به عنوان غیر علم سرکوب می کنند. امام مهمترین ویژگی کالایی سازی همه چیز است. من دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی در خارج تحصیل می کردم. یادم هست که بعد از خرداد ۷۶ یکی دو اثر از شهید بهشتی هم منتشر شده بود و پیش ایشان رفتم و گفتم واقعیت این است که آنچه من می بینم این است که طی این سال ها اتفاقاتی در این کشور افتاده که من خیلی از آن خبر ندارم ولی می بینم که همه کاسب شده اند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: کاسبی جایی دارد. هنجارهای بازار در بازار قابل قبول است اما می شود بحث کرد که کدام هنجارها مثبت و کدام منفی هستند. شما در بازار تعارف نمی کنید و رقابت دارید و دنبال کسب سود بیشتر هستید. به آیت الله هاشمی گفتم امروزه نگاه می کنم که استاد دانشگاه، معلم، کارمند و هنرمند هم کاسب است. بعد به ایشان گفتم اتفاقا منشأ بروز بی عدالتی همین خواهد بود. یعنی هنجارهایی که در عرصه بازار باید حاکم باشند در همه عرصه های زندگی سلطه پیدا کنند و حتی عشق و تشکیل خانواده را هم تحت تأثیر قرار دهد.
وی یادآور شد: واقعیت این است که ما وقتی به اندیشه های اقتصادی شهید بهشتی نگاه می کنیم که بخشی از آنها در قانون اساسی تبلور پیدا کرده و در جلد دوم همین کتاب دو جلدی که گفتم در یک میزگرد ایشان بحثی دارند و سه جلسه شرح اصول اقتصادی قانون اساسی را می گوید. می بینیم که بعد از پایان دولت آقای میرحسین موسوی ما شاهد یک تحول هستیم. البته رد پای این تحولات را در سال های قبل از آن هم می بینیم. مثلا در آنجایی که دولتی که می خواهد یک کشور در حال جنگ را اداره کند، کالاهای اساسی را جیره بندی می کند. بخشی از بازاریان در مقابل آن مقاومت و بخشی از روحانیت سنتی ما هم از آن حمایت می کنند و بعد در دانشگاه های ما هم راه پیدا می کند که دست دولت را کوتاه کنید.
بهشتی اظهار داشت: وقتی تاریخ آن سال ها را مطالعه می کنیم می بینیم که قدم به قدم تفکر نئولیبرالی متأثر از آنچه در دنیا پیش آمده در ایران به وجود می آید و قدم به قدم بخش های بسیاری از قانون اساسی به طور پیوسته با هم تعطیل می شوند. اگر می بینیم بخش حقوق ملت و آزادی های بنیادین افراد، تشکیل احزاب و همه چیزهایی که در اصل سوم قانون اساسی دارید تعطیل می شود، به خاطر حاکمیت یافتن این نگاه نئولیبرالی است چون اساسا نئولیبرالی دغدغه دموکراسی ندارد.
وی ادامه داد: چین و نظام حکمرانی چین برای ما الگو می شود و ما می بینیم که بالأخره یک کشور جهان سومی توانسته تغییر کند و اگر آزادی هم نیست، نباشد. بعد می بینیم قبله بسیاری از احزاب و گروه ها می شود مرتب در کنفرانس های حزب کونیست چین دعوت می شوند و آنجا می روند و بعد به تدریج همه اصول دیگر هم کمرنگ می شوند. اینکه امروزه می شنوید که اصلا عصر تعهد و پایبندی به «نه شرقی و نه غربی» گذشته، به خاطر این است که نه شرقی نه غربی مانعی برای نظام شبه نئولیبرالی در ایران است. چون آنچه در ایران انجام شده کاریکاتوری از آن نظام است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: نظام نئولیبرالی در هر جایی می رود رنگ و بوی زیست بوم خودش را پیدا می کند. شما می بینید که مثلا در روسیه به یک شکل و در چین به یک شکل تبلور پیدا می کند. شاخصه اش این است که نخبگان اقتصادی در کانون تصمیم گیری ها قرار می گیرند و خانواده ها و خاندان های خاص به طور عمده رشد می کنند و در هر گوشه و کنار می بینید وضعیت همین است. سنگاپور قطعا به عنوان نظام دموکراتیک شناخته نمی شود ولی به عنوان یکی از نمونه های موفق نظام نئولیبرالی مورد تمجید و تمثیل قرار می گیرد.
وی اظهار داشت: در جامعه خودمان طی سی و چند سال اخیر با پیروی ناقص و به یک معنا تام و تمام از نظریه نئولیبرالی به وضعیتی دچار شده ایم که امروزه شکاف های میان اقشار مختلف جامعه ما به قدری زیاد شده که مرتب بحران می آفریند، طبقه متوسط ما به طبقه فرودست ریزش پیدا می کند و بعد حوادثی را می بینیم از ماجرای دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ و اعتراضاتی که امروز با آن مواجه هستیم. به جای حل این مسأله تصور می شود که باید به سرکوب بیشتر پرداخت به نحوی که چند روز پیش دیدید تیراندازی به اغتشاشگران و تظاهرات کنندگان دارد قانونی می شود؛ چیزی که درصد مخالف اصل سوم قانون اساسی است و هیچ توجیهی نمی تواند آن را قبول کند.
فرزند شهید بهشتی در خصوص منظور شهید بهشتی از اقتصاد اسلامی گفت: بحث ایشان در کانون فرهنگی آفریقایی شهر وین دو مقدمه دارد. یکی از آنها این است که تقسیم بندی می کنند ما سه نوع قانون علمی، حقوقی و اخلاقی داریم. صحبت از این است آیا انسان موجودی است که در جبر تاریخی مجبور است شیوه اقتصادی خاصی را تحمل و آن را همراهی کند؟ این چیزی است که مارکسیست ها مطرح می کردند. اگر آن است پس چرا شما قانون وضع می کنید؟ چون قانون درباره بایدها و نبایدها و علم به تعبیری که شما می گویید راجع به هست و نیست ها است.
وی افزود: پیوندی که شهید بهشتی بین حوزه هست و نیست ها و حوزه بایدها و نبایدها برقرار می کنند، بعد از بازگشت به ایران به طور کامل تر می توانید در بحث «حق و باطل از دیدگاه قرآن» ببینید. ایشان این نکته را مطرح می کند که زیربنای نظام اقتصادی در اسلام خود به خود باید با جهان بینی عمومی اسلام یعنی با فلسفه هماهنگ باشد. انسان شناسی در اندیشه شهید بهشتی کانونی ترین بحثی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. چون وقتی ما با اندیشه شهید بهشتی برخورد می کنیم با یک منظومه فکری سر و کار داریم و با مباحث پراکنده سر و کار نداریم.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد: شهید بهشتی چند اصل را به عنوان زیربنای نظام اقتصادی اسلام مطرح می کند. ایشان می گوید برای همه بشر امروز نمی توان یک نظام قانونی مطرح کرد و در هر جامعه ای مختصات خاص و مرحله خاصی از تطورهای اجتناب ناپذیر وجود دارد که باید با توجه به همان ها نظام تعیین کرد. نتیجه اینکه اقتصاد اسلامی بر جهان بینی عمومی اسلام متکی است و در آن به تمام خواسته های طبیعی انسان توجه می شود. در این نظام مالکیت شخصی به عنوان یک امر طبیعی و حتی ابزار تولید شناخته می شود.
وی افزود: در آخرین دیدگاه های شهید بهشتی مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی را داریم که منتشر شده و به علت شهادت ایشان کامل هم نشد. یکی هم مناظره های تلویزیونی با حزب توده را داریم که پنج جلسه بود و متولیان صدا و سیما فقط اجازه دادند دو جلسه از آنها منتشر شود. بر خلاف ادعایی که امروزه توسط برخی از حلقه های خاص اقتصادی می شود شهید بهشتی نظام مارکسیستی و سوسیالیستی را نقد می کند و ایشان در نقد هرگونه سلطه بخش خصوصی، عمومی و تعاونی اقتصاد بحث می کند.
بهشتی تأکید کرد: صرف نظر از اینکه چه دولت هایی بعد از جنگ آمده اند و رفته اند، واقعیت این است که همه برنامه های توسعه در چهارچوب نظریه های نئولیبرالی تدوین شده است. نظریه نئولیبرالی عدالت را یک توهم، خطر و بلکه یک خطر می داند. مطرح می کند که ما دیدیم از عدالت خواهی چه نظام های توتالیته ای برخاستند. اساسا نظام نئولیبرالی در هر جای دنیا باشد نه تنها دغدغه عدالت خواهی ندارد بلکه نمی تواند اساسا در جهت عادلانه ساختن نظام اقتصادی حرکت کند و تعبیر عامیانه اش این است که «چاقو دسته خودش را نمی برد».
وی ادامه داد: لذا این ادعا که ما می توانیم با حفظ همین نظام و چهارچوب نئولیبرالی در نظام اقتصادی ایران به سمت جامعه عادلانه حرکت کنیم، ادعایی پوچ و بی پایه است. حتی این نظام های صدقه ای هیچ کدام در جهت ترویج عدالت نیست. انتظار اینکه چنین نظامی آزادی ها را محترم بشمارد و استقلال داشته باشیم هم انتظاری نا به جا است. بنابر این واقعیت این است که کسانی که در انتظار این هستند تحولی پیدا شود متأسفانه انتظارشان نا به جا و غیر علمی است.