تشریح تقش مرحوم هاشمی در فرماندهی عملیات مرصاد!
به گزارش اقتصادنیوز در این مطلب آمده است: جمهوری اسلامی ایران در روز 27 تیرماه سال 1367 با پذیرش قطعنامه 598، برقراری آتش بس در جنگ عراق با ایران را پذیرفت. گرچه سازمان مجاهدین خلق بعد از صدور قطعنامه 598 در 29 تیرماه سال 1366، همواره به امام خمینی ایراد میگرفت که چرا ایشان این قطعنامه را نمیپذیرند، ولی سازمان منافقین از اعلام پذیرش آتش بس توسط جمهوری اسلامی ایران نه تنها استقبال نکرد، بلکه آن را فرصتی مناسب برای حمله به ایران ارزیابی و تلقی کرد.
به محض پذیرش قطعنامه 598 ازسوی ایران، جلسهای به ریاست صدام در کاخ ریاست جمهوری عراق با حضور مسعود رجوی رئیس سازمان مجاهدین خلق، سرلشکر فاضل البراک تکریتی رئیس سرویسهای اطلاعاتی عراق و سپهبد صابر الدوری به منظور بحث و بررسی درباره چگونگی پیشروی سریع و عمیق نیروهای سازمان مجاهدین خلق از خانقین به سمت تهران برای به دست گرفتن قدرت در ایران با پشتیبانی محدود نیروهای مسلح عراق تشکیل شد. در این جلسه ابعاد این عملیات و پیامدهای احتمالی آن مورد بحث و تبادل نظر طولانی قرار گرفت. در این جلسه رئیس دستگاههای اطلاعاتی عراق چندان تمایلی به انجام این عملیات نداشت زیرا نسبت به تحقق نتایج قطعی آن اطمینان نداشت. وی مایل بود از هرگونه عملی که موجب تحریک طرف مقابل و از سر گرفته شدن آتش جنگ شود خودداری گردد. ولی واقعیت دیگری نیز وجود داشت که تا هنگام اعدام شدن فاضل البراک در سال 1993 در پردهای از ابهام باقی ماند. در این جلسه مسعود رجوی به صدام گفت: "مطمئن باشید که سازمان من ظرف چند ساعت وارد شهر همدان در 250 کیلومتری مرز خواهد شد". صدام موافقت خود را با اجرای این عملیات اعلام کرد و با بیان اینکه "شاید این یک فرصت طلائی برای نابودی رژیم فعلی ایران باشد"، انگیزه خود را از اجرای این عملیات مشخص ساخت.(1)
بر این اساس سازمان منافقین با تکیه بر تجربیات ناشی از عملیاتهای گذشته در حمله به مواضع نیروهای ارتش در جبهههای جنگ، عملیات جدیدی را به منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی به نام "فروغ جاویدان" برنامهریزی کرد. این عملیات قرار بود در مهرماه سال 1367 همزمان با هفته دفاع مقدس به اجرا درآید. اما پذیرش قطعنامه 598 ازسوی ایران موجب غافلگیری منافقین و عدم باور آنها شد. بنابراین با دستور رئیسجمهور عراق، منافقین عملیات خود را جلو انداختند و آن را در بعد از ظهر سوم مرداد ماه سال 1367، آغاز کردند.
نیروهای منافقین از سه بخش تشکیل میشدند. نیروهایی که به صورت ثابت و سازمان یافته، هسته اصلی ارتش آزادی بخش منافقین را تشکیل میدادند. بخش دوم نیروهایی بودند که با به کارگیری اسرای ایرانی در جنگ، سازماندهی شده بودند. منافقین در مجموع از 700 اسیر ایرانی در این عملیات استفاده کردند و بخش سوم افرادی بودند که مجاهدین خلق قبل از آغاز عملیات از هواداران خود در سراسر کشورهای اروپایی فراخوانی کرده بودند. در سال 1365 حدود 900 نفر از منافقین که به دلایل دست داشتن در ترور مردم در زندانهای ایران به سر میبردند مورد عفو قرار گرفتند ولی اکثر آنها به عراق فرار کردند و به سازمان منافقین پیوستند. در زمان تهاجم منافقین به خاک ایران در مرداد ماه 1367 حدود 5 هزار زندانی گروهکی در زندان بودند که یک سوم آنها هنوز بر سر موضع خود بودند.(2)
بهرهگیری صدام از منافقین
در طول سالیان جنگ، عملاً سازمان منافقین به عنوان یک ارتش مجهز شده ازسوی صدام حسین، کمک شایانی را در ابعاد جاسوسی و عملیاتی برای رژیم بعثی عراق انجام میداد. ارتش منافقین مجهز به تانکهای سبک و نفربرهای پر سرعت چرخدار و خودروهای تویوتا بود. نیروهای رزمی منافقین به عنوان افرادی کارآزموده، توانسته بودند بخشی از ضعفهای ارتش عراق را در مقابله با ایران جبران نمایند. نیروهای این سازمان در بامداد روز 29 خرداد ماه سال 1367 با بکارگیری 3000 نفر به شهر مهران حمله کرده بودند. آنها در جریان عملیات چلچراغ و پس از تصرف شهر مهران که خالی از سکنه بود، شعار "امروز مهران فردا تهران" را سر داده بودند. البته ارتش منافقین با عملیات متقابل رزمندگان اسلام با ذلت و خواری از مهران عقب رانده شد ولی به هر حال ارتش بعثی عراق سازمان مجاهدین خلق را مزدور و تکیه گاه خوبی برای خود به حساب میآورد.
در روزهای پایانی جنگ نیز سازمان منافقین با تمام قوا به کمک صدام و رژیم بعثی عراق شتافت. تصور و تحلیل سران سازمان مجاهدین خلق این بود که سوار بر تانکها و نفربرهای خود، میتوانند بدون مواجه شدن با مقاومتی در خور توجه ازسوی قوای مسلح ایران به سرعت خود را به تهران مرکز کشور برسانند. آنها فکر میکردند که مردم ایران نه تنها در برابر ارتش منافقین وارد عمل نخواهند شد بلکه از نظامیان آنها نیز به گرمی استقبال خواهند کرد. سران منافقین به نیروهای خود وعده داده بودند تا با رسیدن به تهران جشن پیروزی را در میدان آزادی برگزار کنند. سازمان منافقین امیدوار بود تا از این طریق بتواند در ایران به حکومت برسد.
حمله منافقین به ایران
منافقین از یک هفته قبل از آغاز عملیات فروغ جاویدان به دنبال جمعآوری اطلاعات از چگونگی آرایش و کسترش قوای ایران در جبهه غربی و در استان کرمانشاه بودند. پس از تکمیل اطلاعات جمعآوری شده، عملیات نظامی سازمان مجاهدین خلق در بعد از ظهر روز سوم مرداد ماه سال 1367 آغاز گردید. منافقین(3) در این عملیات از هزار خودرو، 70 دستگاه خوردروی زرهی چرخ لاستیکی، 100 قبضه تفنگ 106 میلیمتری، 300 قبضه انواع خمپاره اندازهای 60 و 81 کماندویی، 100 قبضه توپ پدافند هوایی، 80 قبضه دوشیکا و 50 قبضه موشک دوش پرتاب سهند استفاده کردند.(4)
به منظور آغاز عملیات، قرارگاه عملیاتی سپاه دوم ارتش عراق واقع در جاده بغداد ـ خانقین در منصوریه الجبل در اختیار رهبری سازمان منافقین قرار گرفت تا عملیات از آنجا هدایت شود. در این قرار گاه علاوه بر رهبران سازمان منافقین، رئیس دستگاههای اطلاعاتی عراق، مدیر اطلاعات شعبه ایران و سپهبد صابر الدوری، مستقر گردیدند.(5) برای باز شدن مسیر عملیات منافقین، ابتدا توپخانه دوربرد ارتش عراق، یک آتش تهیه سنگین بر روی مواضع نیروهای ایرانی در ناحیه مرزی اجرا کرد و سپس تعدادی از یگانهای ارتش بعثی عراق به سمت منطقه اسلام آباد غرب و سرپل ذهاب حمله کردند و آنگاه منافقین این دو شهر را تصرف کردند. همچنین هواپیماهای جنگنده میگ 23 و میراژ F-1 ارتش عراق به تنگه چارزبر و به پایگاه نوژه همدان و پادگان لشکر 28 سنندج حمله کردند و پوشش هوایی لازم را برای نیروهای منافقین برقرار نمودند.
سه روز جلوتر از تهاجم منافقین، عملیات تهاجمی ارتش عراق در جبهه جنوب نیز به منظور جلب توجه عمده قوای ایران به استان خوزستان و برای کمک به تک منافقین از محور غرب شروع شده بود. پس از ناکامی ارتش عراق در تصرف بخشهایی از سرزمینهای جنوب اهواز، رژیم بعثی عراق به عملیات نظامی منافقین امید زیادی داشت.
تهاجم نظامی منافقین به استان کرمانشاه با عدم انتظار و در نتیجه غافلگیری مسئولین ایرانی همراه بود. گرچه احتمال حمله مجاهدین خلق ازسوی برخی از فرماندهان سپاه داده میشد ولی هیچ کس نمیدانست که نیروهای منافق از کدام نقطه مرزی به خاک ایران حمله خواهند کرد. نیروهای منافقین قصد داشتند تا با بهره گیری از 25 تیپ رزمی(6) سبک مکانیزه که حدود 5100 نفر را در آنها سازماندهی کرده بودند، در یک برنامه زمانبندی شده 33 ساعته خود را به تهران برسانند و نظام جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کنند و خود جایگزین آن شوند.
در طرح منافقین 5 مرحله عملیاتی به شرح زیر پیشبینی گردیده بود.
مرحله اول عملیاتی به فرماندهی جهانگیر با عبور از مرز خسروی در ساعت 4 بعد از ظهر روز دوشنبه سوم مرداد آغاز شده و شهرهای قصر شیرین، کرند و اسلام آباد غرب را با سه تیپ به تصرف خود در میآورد.
فرمانده محور دوم ابراهیم ذاکری بود که در مرحله دوم عملیات قرار بود با 5 تیپ کرمانشاه را به تصرف خود درآورند. آنها قرار بود پایگاه هوانیروز کرمانشاه را تصرف کرده و از بالگردهای موجود در آن برای حمله به تهران استفاده نمایند. به همین علت ارتش عراق به این پایگاه هوانیروز حمله هوایی نکرد.
فرمانده محور سوم محمود مهدوی بود که میخواست با دو تیپ پایگاه هوایی شهید نوژه را به تصرف درآورد. فرماندهی محور چهارم نیز قرار بود خود را با دو تیپ به قزوین برساند.
محمود عطایی هم فرمانده محور پنجم بود که میخواست تهران را تصرف کند و بیت امام خمینی در جماران و نیز صداوسیما را به تصرف در بیاورد.
با چنین طرح مانوری، عملیات در 4 مرداد به پایان میرسید و حکومت ایران به دست منافقین میافتاد. در ابتدای عملیات منافقین، ارتش عراق ارتفاعات و شهرهای مرزی را تصرف کرد و نیروهای منافقین را عازم شهر کرمانشاه کرد. هواپیماهای عراقی با بمباران برخی از پایگاههای هوایی ایران در مسیر تهاجم منافقین و نیز استفاده از آتش توپخانه، عملیات منافقین را پشتیبانی میکردند.
شرایط جبههها به گونهای بود که باور حمله گسترده نظامی سازمان منافقین به جبهههای جنگ و نیز به شهرهای ایران دشوار به نظر میرسید. به همین دلیل برخی از مسئولین کشور خبر حمله منافقین را یک جنگ روانی و تبلیغاتی ارزیابی میکردند.
ارتش عراق در ساعت 14:30 روز دوشنبه سوم مرداد ماه سال 1367 اجرای آتش سنگین توپخانه خود را در محور سرپل ذهاب آغاز کرد. آنگاه پس از گذشت یک ساعت از اجرای آتش تهیه، ارتش منافقین حمله خود را به خاک ایران شروع کرد و در ساعت 18:30 همان روز نخستین تانکها و نفربرهای منافقین به شهر کرند غرب وارد شدند و حدود دو ساعت بعد شهر اسلام آباد را به تصرف خود در آورند. تعدادی از مردم شهرهای کرند و اسلام آباد غرب با دیدن حمله نظامی دشمن، بلافاصله خانههای خود را ترک کردند و با خودروهای خود به سمت مرکز استان و کرمانشاه حرکت نمودند.
یک تیپ از نیروهای لشکر بدر که از منطقه جنوب وارد اسلام آباد شده بودند. نیروهای خود را در ارتفاعات اطراف شهر مستقر کردند. وقتی منافقین این دو شهر را اشغال کردند از طریق رادیوی خود، تلاش کردند تا با فراخوان هواداران خود در ایران نیروهای جدیدی را جذب کنند و بر تعداد قوای خود بیافزایند. در مسیر حرکت منافقین در پادگان ابوذر مقاومتهایی صورت گرفت و عدهای از فرماندهان و سربازان این پادگان به دست منافقین به شهادت رسیدند. اما در 4/5/67 نیروهای تیپ نبی اکرم توانستند حمله منافقین به پادگان ابوذر را دفع نمایند.
با ادامه حرکت ستون نظامی مجاهدین خلق به سمت کرمانشاه، آن شهر نیز به حالت نیمه تعطیل درآمد و برخی از مردم شهر تخلیه خانههای خود را آغاز کردند. وضعیت به گونهای شد که سپاه در هماهنگی با آیتالله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ، آقای احمد وحیدی(7) را به عنوان فرماندار نظامی کرمانشاه تعیین کرد. منافقین توانستند پس از یک شب بدون معطل شدن در مسیر راه، تا 30 کیلومتری شهر کرمانشاه به طول حدود 200 کیلومتر در عمق کشور پیشروی نمایند.
دو گردان از نیروهای لشکر بدر(8) که راه خود را گم کرده بودند(9)، اولین رزمندگانی بودند که با منافقین در تنگه "چارزبر" به صورت اتفاقی برخورد کردند و با نیروهای منافقین قاطی شدند و مقاومت در "چارزبر" را شکل دادند. در این منطقه، نیروهای تیپ12 قائم سمنان و نیروهایی از لشکر بدر با منافقین مواجه شدند و باعث جلوگیری از پیشروی آنها به سمت کرمانشاه گردیدند. البته قبل از رسیدن این نیروها که به صورت اتفاقی صورت گرفت، انبوهی از خودروهای مردم که درحال فرار از مناطق مرزی بودند راه را بر حرکت زره پوشهای منافقین کُند کرده بودند. در واقع این مردم بودند که عدم امکان پیشروی را در مسیر جاده کرمانشاه برای نیروهای منافقین بوجود آوردند.
عملیات مرصاد
با روشن شدن جدی بودن عملیات منافقین و دریافت گزارشهایی مبنی بر این که آنها درحال پیشروی به عمق کشور هستند، فرمانده کل سپاه و ستاد عملیاتی وی از جبهه جنوب عازم منطقه غرب کشور شدند. فرمانده سپاه در ارتفاعات مشرف بر اسلام آباد و فرماندهان دیگر در حوزه عملیاتی منافقین در کرمانشاه مستقر گردیدند. در این هنگام آیتالله آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ نیز در کرمانشاه حضور داشت و هماهنگیهای لازم را برای مقابله با منافقین انجام میداد. بلافاصله فرماندهان لشکرها و تیپهای سپاه در منطقه غرب کشور، در جریان عملیات منافقین قرار گرفتند و خود را برای مقابله با آنها، آماده کردند.
تیپ12 قائم در اردوگاه صادقین در ده کیلومتری تنگه "چارزبر" استقرار داشت. پس از صدور پیام امام خمینی به مناسبت پذیرش قطعنامه 598، چهار هزار نفر از رزمندگان استان سمنان به همراه امام جمعه و برخی از مسئولین این استان در این اردوگاه مستقر شده بودند. به همین دلیل تیپ12 قائم اولین گردان منظمی بود که توانست از اوایل بامداد 4/5/1367 دو رده پدافندی در تنگه چارزبر ایجاد کند و عبور منافقین از این تنگه را سدّ نماید. این تیپ با به کارگیری 1600 رزمنده ظرف مدت حدود 60 ساعت به مقابله با منافقین پرداخت و در مجموع 67 شهید و 228 زخمی داد.(10) در پایان درگیریها رزمندگان تیپ قائم توانستند در مجموع 80 خودروی منافقین را نیز به غنیمت بگیرند.
در تنگه پاتاق که 25 کیلومتر طول داشت نیز درگیریهای شدیدی آغاز شد. با همت فرمانده کل سپاه در ساعت 4 بعد از ظهر روز 4/5/67 یک گردان از لشکر 71 روحالله از استان مرکزی با دو فروند بالگرد شینوک و یک فروند بالگرد 214 به محل باند اضطراری شهر اسلام آباد منتقل شدند. در انتهای این باند هنوز تعدادی از افراد نیروی هوایی ارتش باقی مانده بودند. رزمندگان لشکر 71 روحالله درحالی که 100 نفر از افراد کمیته بروجرد به آنها کمک میکردند، جاده پل دختر و سه راهی اسلام آباد را در حدود 5/1 کیلومتر به تصرف خود درآوردند و به صورت کمین با منافقین درگیر شدند. نیروهای منافقین که اطلاعی از استقرار رزمندگان اسلام در این منطقه نداشتند و از اسلام آباد به سمت تنگه "حسن آباد" درحال حرکت بودند به کمین نیروهای لشکر 71 روحالله برخورد کردند. این کمین به مدت دو ساعت ادامه داشت و پس از آن بود که منافقین متوجه شدند و به آن حمله کردند. در مجموع 64 نفربر و خودروی منافقین توسط نیروهای لشکر روحالله منهدم گردید و 28 نفر از نیروهای این لشکر نیز به شهادت رسیدند. منافقین مسئول اطلاعات لشکر روحالله را در اسلام آباد دستگیر و اعدام کردند. از ارتش سرهنگ علییاری که پس از پایان جنگ بر اثر جراحات شیمیایی به شهادت رسید نیز در عملیات ارتفاعات اسلام آباد حضور داشت.
در ساعت 9 صبح 5/5/1367 یک گردان از نیروهای لشکر 27 محمد رسولالله به این منطقه آمدند و ارتفاعات اطراف سه راهی اسلام آباد را تصرف کردند. ازسوی دیگر یک گردان از نیروهای لشکر بدر نیز به گردنه حسن آباد هلی برن و در آنجا با منافقین درگیر شدند. در مجموع لشکر بدر در عملیات مرصاد حدود 150 نفر شهید داد.(11)
4 گردان از تیپ قائم و نیز تعدادی از نیروهای سپاه ولی امر نیز در اطراف تنگه "چارزبر" و نیروهای لشکرهای 71 و 27 در مسیر جاده کرمانشاه با ستون نظامی منافقین به زد و خورد پرداختند. ارتباط بین واحدهای منافقین از طریق بیسیم صورت میگرفت و آنها نیازی نمیدیدند که با کد و رمز صحبت کنند. تمام مکالمات آنها به صورت کشف بود بنابراین به راحتی سخنان آنان شنود میشد و نیروهای رزمنده از مقاصد آنها با اطلاع میگردید.
فرمانده جنگ در ظهر روز دوشنبه 3 مرداد ماه به قرارگاه مقدم فرماندهی سپاه در شهر کرمانشاه رسید و در جریان عملیات منافقین قرار گرفت. او در تلاش بود تا هماهنگیهای لازم را با کمک فرماندهی سپاه برای مقابله با منافقین و ارتش بعثی عراق انجام دهد. شرایط به گونهای وخیم شده بود که برخی از فرماندهان به آیتالله آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ توصیه میکردند که شهر کرمانشاه را ترک نماید زیرا احتمال تصرف این شهر ازسوی ارتش منافقین جدی بود.
به هر حال همه نیروهای سپاه در منطقه وارد عمل شدند و رزمندگان در 4/5/1367 از جاده ایلام وارد شهر اسلام آباد شدند و نیروهای تیپ نبی اکرم ساعت پنج و نیم بعد از ظهر از پشت سر منافقین به سوی گردنه حسن آباد پیشروی خود را ادامه دادند. اوایل شب دوباره منافقین وارد اسلام آباد شدند و نیروهای سپاه عقب نشستند.
در روز 5 مرداد ماه سال 1367 عملیاتی به نام "مرصاد" ازسوی فرماندهان سپاه و ارتش برای دفع تهاجم منافقین طرح ریزی گردید. براساس این طرح عملیاتی، رزمندگان اسلام شامل تعدادی از یگانهای رزمی سپاه، تعدادی از بالگردهای کبرای هوانیروز به کمک سایر رزمندگان مستقر شده در تنگه "پاتاق"، مقابله با منافقین را آغاز کردند. سرهنگ صیاد شیرازی(12) نیز که در نیمه شب 4 مرداد خود را با یک فروند هواپیمای فالکن به کرمانشاه رسانده بود با این که مسئولیتی در نیروی زمینی ارتش نداشت داوطلبانه، کوشید تا یک تیم آتش بالگردهای جنگی کبری را هدایت نماید.
عملیات مرصاد در صبح روز 5 مرداد با رمز یا "علی" آغاز گردید تا عملیات "فروغ جاویدان" را بیفروغ و ناکام سازد و حسرت رسیدن به حکومت بر مردم ایران را همچنان بر دل منافقین باقی بگذارد. با حمله پر قدرت رزمندگان اسلام، تنگه "چارزبر" تبدیل به جهنمی برای یاران وفادار صدام حسین شد. واحدهای سپاه از مسیر جاده به قوای منافقین حمله کردند و عقبه آنها را بستند.
بالگردهای جنگی هوانیروز هم از هوا بر ستون نظامی منافقین آتش میگشودند. در این درگیریها یک بالگردکبرای هوانیروز مورد اصابت قرار گرفت و ساقط شد اما دو خلبان آن نجات یافتند.(13) خلبانان پایگاه هوایی شهید نوژه همدان هم علیه منافقین وارد عمل شدند که باعث حمله جنگندههای عراقی به این پایگاه با بمبهای خوشهای(14) شد و رادار پایگاه نیز منهدم گردید.
علاوه برآن جنگندههای عراقی از صبح روز پنجم مرداد 1367 در چند نوبت سایت مرکز پدافند هوایی همدان موسوم به سوباشی در 36 کیلومتری پایگاه شهید نوژه همدان را بمباران کردند. این سایت رادار هوایی کنترل عملیاتی و آتش پدافند 37 شهر را بر عهده داشت. در حمله بعد از ظهر یک هواپیمای عراقی به این سایت که با بمب لیزری انجام شد، اتاق عملیات رادار این سایت که بتنی بود، هدف قرار گرفت و از کار افتاد و 6 افسر و درجهدار آن به شکل فجیعی به شهادت رسیدند.(15)
با پشتیبانی جنگندههای عراقی، منافقین تلاش زیادی داشتند تا بتوانند از تنگه "چارزبر" عبور کرده و خود را به کرمانشاه برسانند. آنها حتی موفق شدند تا با سه خودروی تویوتای استیشن در همان روز 5 مرداد از تنگه "چارزبر" بگذرند که در مسیر راه به کرمانشاه به صورت اتفاقی با خودروی محافظین امام جمعه سمنان برخورد و در درگیری با آنها یک زن منافق کشته و یک خودروی منافقین نیز به غنیمت گرفته میشود. حتی گفته میشود که برخی از خودروهای منافقین به حواشی شهر کرمانشاه نیز رسیدند، ولی در مجموع عمده قوای منافقین امکان عبور از تنگه "چارزبر" را پیدا نکردند و در آنجا زمینگیر شدند.
در چنین وضعیتی منافقین چاره را در فرار دیدند. تعدادی از آنها نیز در حین فرار به خاک عراق کشته شدند. تعدادی هم با خوردن قرصهای سیانور به زندگی خود پایان دادند و برخی به روستاهای اطراف فرار کردند که با کمک رزمندگان اسلام و مردم تعداد 60 نفر از آنان دستگیر گردیدند. در بین دستگیر شدگان برخی از سران شاخص منافقین مانند سعید شاهسوندی، فرهاد الفت و مهدوی نیز حضور داشتند.
با برخورد خوب جمهوری اسلامی با منافقین دستگیر شده برخی از آنها مانند سعید شاهسوندی دست به افشارگری علیه سازمان منافقین زده و سپس آزاد شدند. بعضی هم که بر سر موضع خود باقی ماندند برای سالهای طولانی به زندان افتادند. تا آخرین لحظه عملیات، مسعود رجوی رئیس منافقین وارد صحنه عملیات نشد.
عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه به اسلام آباد غرب، اجساد تعداد زیادی از منافقین به همراه تجهیزات جنگی آنها و تانکها و نفربرهای سوخته باقی مانده بود.
منافقین در این عملیات 72 تانک، 21 نفربر، 51 تفنگ 106مم و 612 خودروی خود را از دست دادند و 7/41 درصد از کادرهای اصلی منافقین ضربه خوردند. به این صورت عملیات منافقین باناکامی و شکست به پایان رسید و عملیات رزمندگان اسلام با نام مرصاد به پیروزی منجر شد. در این عملیات بیش از 30 درصد یعنی نزدیک به 2000 نفر از منافقین کشته و 1100 نفر آنها نیز مجروح گردیدند و قوای اسلام دوباره خود را به مرز با عراق رساندند. تعداد 994 نفر از منافقین هم زنده و سالم ماندند و توانستند فرار کنند. در مجموع پس از پایان عملیات، حدود 1100 گذرنامه آمریکایی و اروپایی از منافقین در مسیر جاده کرمانشاه پیدا شد.
ــــــــــــــ
1- وفیق سامرایی، ویرانی دروازه شرقی، مترجم عدنان قارونی، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1388، ص/142 و 143
2- هاشمی رفسنجانی اکبر، پایان دفاع آغاز بازسازی، کارنامه و خاطرات سال 1367، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، 1390، ص/258
3- سازمان منافقین طی دهه هشتاد تا اوت 1990 ماهانه مبلغ 20 میلیون دینار از رژیم عراق دریافت میکرد. (هر دلار در آن زمان بین 5/1 تا 3 دینار بود) این سازمان در آغاز کار از طریق انبارهای ارتش عراق به جنگ افزارهای سبک و به ویژه سلاحهای سبک، یعنی تفنگ خودکار و مسلسلهای متوسط و مسلسلهای سنگین و موشک اندازهای آر پی جی 7 و خمپاره اندازهای 82 و 120 میلیمتری مجهز شد، سپس تعدادی زره پوش و نفربر زرهی در اختیار آنان گذاشته شد. این سازمان توانست به سلاحهای سنگین بسیاری دست پیدا کند، گاهی از طرف عراق در اختیار آنها قرار میگرفت و گاهی غنایم گرفته شده از نیروهای ایرانی بود. در نتیجه سازمان منافقین به یک نیروی ضربتی مجهز به تانکها و نفربرهای زرهی و توپخانه متوسط و سنگین و موشکهای ضد تانک هدایت شونده تبدیل گردید. علاوه بر آن اقدام به خرید تعداد زیادی وانت و انواع خودرو و کامیونهای باری به منظور نقل و انتقال سریع و نصب مسلسلهای سنگین از نوع ولادیمیر روی وانتها از خارج نمود. با وجود اینکه کمکهای ارائه شده ازسوی رژیم عراق به این سازمان بسیار زیاد بود، ولی منافقین دارای منابع مالی خصوصی در خارج از عراق نیز بودند که در هنگام نیاز از آنها هم استفاده میکردند.
4- وفیق سامرایی، ویرانی دروازه شرقی، مترجم عدنان قارونی، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1388، ص/ 144
5- وفیق سامرایی، ویرانی دروازه شرقی، مترجم عدنان قارونی، تهران، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1388، ص/ 146
6- شعبانی ناصر، بن بست در استراتژی شکست در تاکتیک، تهران، دانشگاه جامع امام حسین، 1391، صفحه 338
7- وزیر فعلی کشور
8- لشکر بدر در این ایام حدود 7000 نیروی ثابت عراقی داشت.
9- هاشمی رفسنجانی اکبر، پایان دفاع آغاز بازسازی،کارنامه و خاطرات سال 1367، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب،1390، ص/373
10- وطنی رضا، طلایهداران مرصاد، قم، زمزم هدایت،1389، ص/20
11- لشکر بدر که بعدها به سپاه بدر تبدیل شد، حدود 1600 نفر شهید در جنگ با ارتش عراق و مقابله با حکومت بعثی عراق تقدیم کرد.
12- سرتیپ علی صیاد شیرازی جانشین رئیس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح بود. او 5 روز پس از نائل شدن به درجه سرلشکری، در روز 21 فروردین ماه سال 1378 درحالی که از منزل خود در فرمانیه خارج شده بود ازسوی یکی از عناصر سازمان مجاهدین خلق جلوی چشم پسرش ترور شد و در سن 55 سالگی به شهادت رسید. پیکر او با حضور فرمانده کل قوا و با تشریفات رسمی نظامی و با حضور تعداد زیادی از مردم در خیابان شهید آیتالله بهشتی تهران تشییع شد و در قطعه 29 شهدا در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. او پس از شهادت به درجه سپهبدی ارتقاء یافت.
13- اظهارات سرتیپ محمد انصاری فرمانده وقت هوانیروز به نگارنده
14- هر بمب خوشهای در فضا منفجر میشود و دارای 600 بمب کوچک است که با فیوزهای زمان بندی شده تا شش ساعت بعد منفجر میشوند.
15- هادی فرخی، سرهنگ بازنشسته پدافند هوایی در گفتگو با خبرگزاری مهر، روزنامه اطلاعات، چهارشنبه 2/6/1390، ص/11