مصائب مدیریت و سرنوشت مردم
این راه دقیقا مسیری است که میتوان به آن «راه میانه برای سرعتدادن و قرارگرفتن در مسیر توسعه» اطلاق کرد. منتظرماندن و تحقق آرزوی اصلاح یکباره تمام ساختارها، روندی آرمانی و غیرعملی است.
با نگاهی به فرایندها و ابعاد مسیر برونرفت تجربهشده در کشورهایی که این مسیر را پیمودهاند، میتوان دریافت که عمدتا نقطه آغازین آنها با بهکارگیری افراد برآمده از نخبگی جامعه و مدیران کارآمد علمی در مسند سیاستگذاری و اجرای آنها بوده است. بدینسان این کشورها در چرخه صحیح برونرفت قرار گرفته و در میانمدت اصلاحات ساختاری در ابعاد دیگر نیز به شکل پیاپی تحقق یافته است.
بررسی این کشورها نشان میدهد برای استخدام چند کارگزار میانی دولتی، افراد از آزمونهای استخدامی و مصاحبههای تخصصی برگزیده میشوند. چنین روندی را مقایسه کنید با فشارهای سیاسی ذینفعان بهناحق در به کار گماردن افراد و ایجاد پدیده مذموم حامی پیرو.
شواهد در جهان و نیز کشور ایران نشان میدهد صرفا داشتن نیات عالی و آرمانخواهی نمیتواند بدون دانش سیاستگذاری درست راهگشا بوده و حتی موجبات شکستهای پیاپی و عقبماندگی و ناامیدی را فراهم میکنند. ما راهی به جز اینکه در اولین گام، اقدام به اصلاح ساختار مدیریت، شایستهگزینی و بهکارگیری نخبگان و کارآمدان کرده و آن را به یک اجماع عمومی تبدیل کنیم، نداریم. با رویکارآمدن افراد از ستادهای انتخاباتی، رفقا، خویشاوندان و افرادی که فقط با افراطگری و فیلسوفالملوکی برای خود جایی باز میکنند، راه به جایی نخواهیم برد و هیچ انباشتی از دانش و تجربهای نیز با جابهجاییهای وسیع در بدنه مدیریت حاصل نمیشود. نگاهی به انبوهی از سیاستهای شکستخورده، درسآموزیهای زیادی به دنبال دارد. مدیریتهای چندماهه، مدیران ناپایدار در سطوح مختلف وزارتخانهها، شرکتهای بزرگ دولتی و سازمانها، رفتوآمدهای مدیریتی گسترده و سریع حاصلی جز انباشتی از مسائل حلنشده در پی نداشته است.
حال و احوال این روزهای جامعه ایران به ما این نکته را دیکته و تحمیل میکند که باید ابتدا تصمیمی بزرگ از اصلاح نظام مدیریتی با افرادی دارای تخصص و برنامهریزی برای ثبات مدیریتی اتخاذ شود.وضعیت موجود علاوه بر هزینههای تحمیلشده ناکارآمدی بر جامعه امروز، سبب میشود در درازمدت هم سیاستگذاریهای غلط حتی بر زندگی چند نسل تأثیرگذار باشد. اصطلاحا آیندگان بهناچار در «دام مسیر طیشده» قرار میگیرند. متأسفانه فقدان تصمیم بزرگ برای ایجاد روندهای شایستهسالارانه بهعنوان یک نقیصه در نظام اداری ایران از زمان پیدایش دولت مدرن وجود دارد. هرچند دراینمیان گاهی چهرههای درخشانی در این 60 سال در جایگاههای مدیریتی قرار گرفته و اتفاقا در مقاطعی اثرگذار هم بودهاند؛ اما به لحاظ فقدان سیستم باثبات و نبود سنت نهادینهشده شایستهسالاری، این افراد یا بهسرعت از گردونه خارج شده یا در برخی موارد حتی تنبیه و مجازات هم شدهاند. در دهه 40 شمسی، یک تیم مدیریتی متشکل از سه نفر سیاستگذار توانا اقدامات مؤثری را سامان دادند که در نهایت به سرنوشتهای غمانگیز دچار شدند. خاطرات ابوالحسن ابتهاج در این زمینه خواندنی است و این بیسامانی سیاسی و مدیریتی و این نوع رفتارها کماکان در تاریخ ایران مشاهده میشود.یافتههای متعدد صاحبنظران توسعه بر ایجاد یک ساختار و نظام شایستهسالار برای برونرفت از دام عقبماندگی تأکید میکنند؛ حتی برخی این امر را مقدم بر ایجاد دموکراسی ایدئال میدانند.به نظر میرسد ایجاد یک اجماع بزرگ و قاعدهای سخت برای اصلاح نظام مدیریتی، حفظ سرمایههای انسانی و به دور نگهداشتن نظام اداری از بازیهای سیاسی اجتنابناپذیر است؛ بهویژه در شرایط کشور ما که تغییرات دولتها شبیه به دگرگونیهای شبهانقلاب صورت میگیرد.
منبع: شرق