روسیه از صف ابرقدرتها حذف میشود؟/بن بست خونین!
به گزارش اقتصادنیوز جان جی میرشایمر، نظریه پرداز روابط بین الملل و صاحب نظریه رئالیسم تهاجمی با انتشار مقاله ای با عنوان «بازی با آتش در اوکراین؛ خطرات نادیده گرفته شده تشدید فاجعه بار اوضاع»در نشریه فارن افرز نسبت به ادامه چنین وضعیتی هشدار داده است. اکوایران این مقاله را در سه بخش ترجمه کرده که در ادامه بخش اول آن منتشر می شود:
ریسک یک بنبست طولانی در اوکراین
به نظر میرسد سیاستگذاران غربی درباره جنگ در اوکراین به اجماع رسیدهاند: درگیری به بنبستی طولانیمدت تبدیل خواهد شد و در نهایت روسیه ضعیف شده توافق صلحی را خواهد پذیرفت که به نفع ایالات متحده و متحدانش در ناتو و همچنین اوکراین است. اگرچه مقامات غربی میدانند که هم واشنگتن و هم مسکو ممکن است برای به دست آوردن امتیاز بیشتر یا جلوگیری از شکست بر شدت عمل خود بیافزایند، اما عموما تصور بر این است که می.توان از تشدید فاجعهآمیز اوضاع جلوگیری کرد. اندک افرادی هستند که بر این باورند که نیروهای آمریکایی مستقیماً درگیر جنگ شوند و یا روسها جرات استفاده از سلاحهای هستهای را داشته باشد.
واشنگتن و متحدانش بیش از حد لازم سرسختند. اگرچه ممکن است از تشدید فاجعهبار اوضاع اجتناب شود، باید در نظر داشت که توانایی طرفهای متخاصم برای مدیریت چنین مخاطرهای قطعی نیست. در واقع ریسک این داستان به طور قابل توجهی فراتر از محاسبات عقل متعارف است و با توجه به اینکه پیامدهای تشدید تنش میتواند شامل یک جنگ بزرگ در اروپا و احتمالاً نابودی هستهای باشد، دلیل قابل اعتنایی برای نگرانی بیشتر وجود دارد.
درک پویاییهای منازعه در اوکراین
برای درک پویایی تشدید تنش در اوکراین، از اهداف هر طرف شروع کنید. از زمان شروع جنگ، هم مسکو و هم واشنگتن بلندپروازیهای خود را به طور قابل توجهی افزایش داده و هر دو اکنون عمیقاً متعهد به پیروزی در جنگ و دستیابی به اهداف بزرگ سیاسی هستند. در نتیجه، هر طرف انگیزههای قدرتمندی برای یافتن راههایی برای برتری و مهمتر از آن، اجتناب از شکست دارد. در عمل، این بدان معناست که در صورت ناامیدی از پیروزی یا جلوگیری از شکست اوکراین، آمریکا به جنگ بپیوندد، در حالی که روسیه ممکن است در صورت ناامیدی از پیروزی یا مواجهه با شکست قریبالوقوع، از سلاحهای هستهای استفاده کند.
علاوه بر این، با توجه به عزم هر یک از طرفین برای دستیابی به اهداف خود، شانس کمی برای مصالحه معنادار وجود دارد. تفکر حداکثری که اکنون هم در واشنگتن و هم در مسکو حاکم است به هر یک از طرفین دلایل بیشتری برای پیروزی در میدان جنگ ارائه میدهد، نه اینکه شرایط صلح نهایی را دیکته کند. در واقع، فقدان یک راهحل دیپلماتیک احتمالی، انگیزه مضاعفی برای هر دو طرف برای بالا رفتن از نردبان تشدید اوضاع فراهم میکند. آنچه در بالاترین سطح قرار دارد میتواند چیزی واقعاً فاجعه بار باشد: مرگ و ویرانی فراتر از جنگ جهانی دوم.
هدف گیری بالا؛ حذف روسیه از صفوف ابرقدرتها
ایالات متحده و متحدانش در ابتدا با این هدف از اوکراین حمایت کردند تا از پیروزی روسیه جلوگیری و به مذاکره برای پایان مطلوب نبرد کمک کنند. اما زمانی که ارتش اوکراین شروع به در هم کوبیدن نیروهای روسی به ویژه در اطراف کییف کرد، دولت بایدن مسیر خود را تغییر داد و متعهد شد که به اوکراین در پیروزی در جنگ علیه روسیه کمک کند. این کشور همچنین با اعمال تحریمهای بیسابقه به دنبال تخریب جدی اقتصاد روسیه بود. همانطور که لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در ماه آوریل اهداف ایالات متحده را توضیح داد، «ما میخواهیم روسیه به حدی ضعیف شود که قادر به تکرار اقداماتش در حمله به اوکراین نشود». در واقع، ایالات متحده قصد خود را برای حذف روسیه از صفوف ابرقدرتها اعلام کرد.
علاوه بر این، ایالات متحده اعتبار خود را به نتیجه درگیری گره زده است. جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده، جنگ روسیه در اوکراین را «نسلکشی» توصیف کرد و ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را به عنوان یک «جنایتکار جنگی» معرفی کرد که باید با «محاکمه جنایات جنگی» روبرو شود. اعلامیه های ریاست جمهوری مانند این، تصور عقب نشینی واشنگتن را سخت می کند. اگر روسیه در اوکراین پیروز می شد، موقعیت آمریکا در جهان ضربه جدی خواهد خورد.
جاهطلبیهای کرملین و کلید حل مسائل
جاهطلبیهای روسیه نیز گسترش یافته است. بر خلاف نگاه متداول در غرب، مسکو به اوکراین حمله نکرد تا آن را فتح کند و آن را بخشی از روسیه بزرگ کند. هدف اصلی آن جلوگیری از تبدیل شدن اوکراین به یک سنگر غربی در مرز روسیه بود. پوتین و مشاورانش به ویژه نگران پیوستن اوکراین به ناتو بودند. سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در اواسط ژانویه به طور مختصر به این نکته اشاره کرد و در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: "کلید همه مسائل تضمین عدم گسترش ناتو به سمت شرق است". برای رهبران روسیه، چشمانداز عضویت اوکراین در ناتو، همانطور که خود پوتین قبل از تهاجم بیان کرد، «یک تهدید مستقیم برای امنیت روسیه» است - تهدیدی که تنها با جنگ و تبدیل اوکراین به یک کشور بیطرف یا شکست خورده از بین میرود.
در این راستا، به نظر میرسد که اهداف سرزمینی روسیه از زمان شروع جنگ به طور قابل توجهی گسترش یافته است. تا قبل از حمله، روسیه متعهد به اجرای توافقنامه مینسک2 بود که دونباس را به عنوان بخشی از اوکراین نگه میداشت. با این حال، در طول جنگ، روسیه بخشهای وسیعی از سرزمینهای شرق و جنوب اوکراین را به تصرف خود درآورده و شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد پوتین اکنون قصد دارد تمام یا بیشتر آن سرزمین را ضمیمه کند، که عملاً آنچه از اوکراین باقی مانده را به سرزمین سوخته با وضعیت نابسامان ناکارآمد تبدیل خواهد کرد.
تهدید امروز روسیه حتی بیشتر از قبل از جنگ است، عمدتاً به این دلیل که دولت بایدن اکنون مصمم است دستاوردهای ارضی روسیه را عقب راند و قدرت روسیه را برای همیشه فلج و وضع را برای مسکو بدتر کند. فنلاند و سوئد در حال پیوستن به ناتو هستند و اوکراین بهتر مسلح شده و متحد نزدیکتری با غرب است. مسکو نمیخواهد در اوکراین شکست بخورد و از هر ابزاری برای جلوگیری از شکست استفاده خواهد کرد. به نظر میرسد پوتین مطمئن است روسیه در نهایت بر اوکراین و حامیان غربیاش پیروز خواهد شد. او در اوایل جولای گفت: «امروز میشنویم که میخواهند ما را در میدان جنگ شکست دهند. بگذارید تلاش کنند. اهداف عملیات نظامی ویژه محقق خواهد شد. در این مورد تردیدی وجود ندارد.»
قطعا برنده میشویم!
اوکراین نیز به نوبه خود اهدافی مشابه دولت بایدن دارد. اوکراینیها به دنبال بازپسگیری سرزمینهای از دست رفته به دست روسیه -از جمله کریمه- هستند و روسیه ضعیفتر قطعا اوکراین را کمتر تهدید میکند.
همانطور که الکسی رزنیکوف، وزیر دفاع اوکراین در اواسط جولای گفت: «روسیه قطعاً میتواند شکست بخورد، مطمئم که میتوانیم برنده شویم، و اوکراین قبلاً نشان داده است که چگونه». همتای آمریکایی او هم ظاهراً موافق است. آستین در اواخر ماه جولای در سخنرانی خود گفت: «کمکهای ما تفاوت واقعی در زمین ایجاد میکند. روسیه فکر میکند که میتواند از اوکراین و ما پیشی بگیرد. اما این تازه ترین مورد در رشته محاسبات اشتباه روسیه است.
فضای کم برای سازش
در اصل، کییف، واشنگتن و مسکو همگی عمیقاً متعهد هستند که به بهای رقیب خود برنده شوند و این فضای کمی برای سازش باقی میگذارد. به عنوان مثال، نه اوکراین و نه ایالات متحده احتمالاً اوکراین بیطرف را نمی پذیرند. در واقع، اوکراین روز به روز بیشتر با غرب پیوند میخورد.
همچنین روسیه احتمالاً تمام یا حتی بیشتر اراضی که در اوکراین تصرف کرده، پس نمیدهد -بهویژه از آنجا که خصومتهایی که به درگیریها در دونباس بین جداییطلبان طرفدار روسیه و دولت اوکراین در هشت سال گذشته دامن زدهاند، شدیدتر از همیشه هستند.
توافق در دوردست؛ بنبست خونین و سناریوهای پیش رو
این منافع متضاد توضیح میدهد چرا بسیاری از ناظران بر این باورند که راهحلی از طریق مذاکره به این زودی اتفاق نخواهد افتاد و بنبستی خونین را پیشبینی میکنند. آنها در این مورد حق دارند. اما ناظران پتانسیل تشدید فاجعهبار وضعیت را دستکم میگیرند که منجر به جنگ طولانی در اوکراین میشود.
سه راه اساسی برای تشدید تنش وجود دارد که ذاتی جریان جنگ است: یک یا هر دو طرف عمداً برای پیروزی بر شدت عمل خود میافزایند، یک یا هر دو طرف عمداً برای جلوگیری از شکست نزاع را شدت میبخشند، یا جنگ نه با انتخاب عمدی، بلکه به طور سهوی تشدید میشود. هر مسیری این پتانسیل را دارد که ایالات متحده را وارد جنگ کند یا روسیه را به سمت استفاده از سلاح های هسته ای سوق دهد، و شاید هر دو احتمال.