موبایل عامل حوادث اخیر است!
به گزارش اقتصادنیوز این روزنامه مدعی شد: تحولاتی که پس از فوت مهسا امینی رخ داد، آیا متناسب بود؟چه نسبتی هست بین، فوت یک دختر دارای بیماری زمینهای با این همه آشوب و کشت و کشتار؟ چرا خبر جنایتِ (نه فوتِ) ناجوانمردانه علیه یک دختر دیگر که در همین ایام و در یکی از کلینیکهای عمل زیبایی البرز رخ داد، و بخشی از کادر درمان پس از سکته این دختر معصوم حینِ عمل جراحی، جسد او را در بیابانهای اطراف به آتش کشیدند، اصلا دیده نشد اما فوت مهسا این طور، گل درشت دیده شد و خبرش رسید به دورترین نقطه جهان؟! پاسخ همه این سؤالها در «رسانه» است.
تحولات و آشوبهایی که طی روزهای گذشته در تهران و برخی شهرهای دیگر کشور به صورت پراکنده رخ داد، چرا گل درشت به نظر رسید در حالی که طبق گزارشهای مستند، دقیق و متعدد و مشاهدات میدانی ، این قدر بزرگ نبود؟
پاسخ این سؤال، در تکنولوژی «رسانه» است. شاید انگیزه و هدف اولیه از راهاندازی رسانه، «اطلاعرسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما به جرات میتوان گفت، «اطلاعرسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» امروز تبدیل به یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کم اهمیت این تکنولوژی شده است. همینطور کمک به دموکراسی، تشکیل حکومت مشروع و....این مسئله میتواند همان «پیامدهای پیشبینی نشده» باشد. درست مثل کارکرد موبایل و تلفن همراه.
فلسفه اولیه و هدف از ساخت گوشی تلفن همراه، طبیعتا دسترسی راحت و همه جاییِ دارندگان آن به یکدیگر و برقراری تماس صوتی و پیامکی بوده است. اما امروز چنان امکانات متنوع و حیرتانگیزی روی این دستگاه اضافه شده که، برقراری تماس صوتی شاید، یکی از کارکردهای پیش پا افتاده آن تلقی میشود. در بازار، هم گوشیهای تلفن 300 هزار تومانی داریم و هم گوشیهای 50میلیون تومانی و هر دوی این گوشیها، کارکرد «تماس صوتی» را دارند! علت این همه اختلاف قیمت آیا چیزی جز اختلاف در امکانات و تغییر در آن فلسفه وجودیِ ابتدایی آنهاست؟!
میخواهیم بگوییم، اگر فلسفه وجودی تکنولوژیِ «رسانه» در بدو ابداع، مثلا کمک به دموکراسی و تشکیل حکومت مشروع و گردش آزاد اطلاعات و....بوده، امروز نه تنها از این اهداف کاملا دور شده بلکه گاهی حتی برعکس، به ضد این اهداف هم تبدیل شده است. امروزه با بمباران اطلاعاتِ درست و غلطِ اذهان و افکار مردم با این «رسانه»، نه تنها کمکی به دموکراسی نمیشود بلکه علیه دموکراسی و برای نابودی آن وارد میشوند.
امروز ایران عزیز با تکنیکهای ترکیبی که هیچ حد و مرز و چارچوب اخلاقی را نمیشناسد، مورد هجمه قرار گرفته است. در اذهان مسئله بزرگ است اما در کف خیابان کوچک. راز تلاش اوباش اجارهای برای همراه کردن مردم در اعتراضات آن هم با تهدید و ارعاب، به همین نکته باز میگردد. آنها باید مسئلهای که در ذهن، درشت شده را در عین هم درشت کنند تا جدی بودن قضیه برای فرد «جا» بیفتد. اگر دقت کنید، ایام و مکانهایی را برای تجمع انتخاب میکنند که، همیشه و به طور طبیعی شلوغ و پر جمعیتاند. یکی از این مکانها «بازار» تهران بود. این مکان همیشه و به طور طبیعی شلوغ است. کافی است یک تصادف ساده در یکی از خیابانهای اصلی یا فرعی بازار رخ دهد تا با ترافیک عظیمی مواجه شویم. حمله به خودروها برای وادار کردن رانندگانشان به بوق زدن، هُل دادن سطلهای زباله و گلدانهای سیمانی و نیمکتهای وسط خیابانهای شلوغ و پر رفت و آمد بازار، با این هدف صورت میگیرد که، آنچه با تکنیکهای شیطانی رسانهای در اذهان ایجاد شده، بیرون از ذهن هم ایجاد شود!
اما راهحل چیست؟ کارشناسان سواد رسانه میگویند، اگر خبری منتشر شد که احساسات شما را فورا درگیر و مثلا شما را بلافاصله عصبانی کرد، و از همه مهمتر شما را به «واکنش بدون فکر و فوری» واداشت، به آن خبر شک کنید. در بسیاری از مواقع درگیر کردن شدید احساسات یعنی، تعطیل کردن فکر. نباید فراموش کرد که انسان به طور فطری جذب اخبار و مسائلی میشود که، احساسات را درگیر کند. اما این فقط مردم نیستند که باید راهحلها را بیاموزند. گاهی باید مشکل را از ریشه حل کرد. لحظهای بدون توجه به گرایشهای سیاسیتان به این جملات فکر کنید. بستر رسانه و فضای مجازی در کشور ما در اختیار خودمان است یا دشمن؟ کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که کنترل افکار عمومیاش را به دشمن سپرده باشد؟ یک مورد، فقط یک مورد نشان دهید، کشوری در دنیا زیرساختهای اطلاعرسانی و کسب و کار مردمانش را در اختیار نه یک کشور دیگر که، در اختیار دشمنش گذاشته باشد. این فضا «باید» سر و سامان یابد و مخاطب این باید کسی نیست جز دولت محترم که باید بیشترین بودجه و بهترین متخصصین را برای بهبود پیامرسانهای بومی و پلتفرمها اختصاص داده و استخدم نماید.