وکیل خانواده مهسا امینی: چرا دوربین لباس گشت ارشاد و داخل ون خاموش بوده؟/ پزشکان صراحتا گفتند مرگ او ربطی به بیماری های قبلش ندارد
گفت وگو با محمدصالح نیکبخت را می خوانید:
چطور وارد پرونده مرگ مهسا امینی شدید؟
چون علاوه بر هموطنبودن همشهری هم بودیم و من هم اهل سقز هستم، در روزهای اول تلاش کردم با خانواده امینی دیداری داشته باشم و عرض تسلیتی بگویم که به دلیل وضعیت روحی خانواده میسر نشد. بااینحال در همان هفته نخست بعد از حادثه آقای امجد امینی، پدر مهسا با من تماس گرفت و خواست وکالت پرونده را بپذیرم. من در آن روزها در یک سفر طولانی بودم و به همراه همکارم دکتر رضایی وکالت پرونده را قبول کردیم.
همچنان که موضوع مطرح شده است، اصل ماجرا در جامعه منتشر شده و اثری گذاشته که به یک مسئله اجتماعی تبدیل شده است. همین هم موجب شده که مقامات از ما بخواهند جزئیات ماجرا را زیاد مطرح نکنیم. بااینحال ما از طرف خانواده امینی وکالت داریم تا درخصوص مرگ مهسا امینی اقامه دعوا کنیم. خانواده در مرحله اول این نکته را به ما گوشزد کردند که نمیخواهند به هیچ مرجعی جز مرجع قضائی برای دادخواهی مراجعه کنند. برای تأکید بر این امر هم اطلاعیهای منتشر کردند و گفتند راه دادخواهی از طریق مراجع قضائی را انتخاب کردهاند. به این دلیل آنها از حضور در کمیسیونهای مجلس یا ادارات و سازمانهای دولتی و دیگر نهادها سر باز زدهاند.
اولین جلسه بازپرسی درخصوص پرونده مهسا امینی چهارم مهرماه امسال برگزار شد که همکارم دکتر علی رضایی بهعنوان یکی از دو وکیل پرونده در محل حضور پیدا کردند. پیش از این هم جلسهای با دکتر شهریاری، رئیس دادسرای جنایی تهران، بازپرس محترم پرونده، پدر، برادر و دخترخاله مهسا برگزار شد.
در این جلسه چند نکته را از طرف خودمان برای بررسی پرونده بیان کردیم؛ نخست اینکه ما فقط از طریق مرجع قضائی پرونده را پیگیری میکنیم. دیگر اینکه چون مرجع قضائی یگانه مرجع صالح در این مورد است، از آنها خواستیم مسئله را ریشهای بررسی کنند؛ یعنی اینکه به ما پاسخ دهند که اساسا چرا مهسا امینی دستگیر شده است. این «چرای» مطرحشده یک پرسش اجتماعی نیست که اکنون مردم در خیابانها مطرح میکنند، بلکه ما با زبان حقوق این سؤال را میپرسیم؛ چراکه تبصره ذیل ماده ۶۳۸ که میگوید کسانی که حجاب شرعی ندارند، باید با مجازاتی از درجه هشتم، یعنی پایینترین درجه مجازات در ایران مواجه شوند. چنین جرمی نباید به دادسرا ارجاع داده شود بلکه باید مستقیما به دادگاه برود. بنابراین موضوع آن مانند جرائم مشهود نیست که پلیس حق داشته باشد مجرم را دستگیر کند. چهبسا اگر این دستگیری اتفاق نمیافتاد و مطابق قانون عمل میشد، چنین حادثهای هم رخ نمیداد و چنین تنش اجتماعیای را هم پدید نمیآورد.
بههرحال این پرونده مانند برخی پروندههای خاص دیگر به دعوایی میان یک شهروند و یک نهاد قدرتمند تبدیل شده و معیاری است برای اینکه ببینیم آیا در صورت مقصر یا خطاکاربودن نیروهای این نهاد قدرتمند قانون هم بهدرستی برای آنها اجرا میشود یا خیر. لازم است تأکید کنم در این موضوع خاص اساسا شکایتی از مرجع انتظامی درخصوص مرگ مهسا وجود ندارد. شکایتی که ما انجام دادیم، بر این مبناست که از تمام کسانی که با فعل یا ترک فعل خود موجب چنین مرگی شدهاند، تحت تعقیب قرار بگیرند.
اقامه دعوای شما در این پرونده بر چه مواردی بنا نهاده شده است؟
اساسا نباید دستگیری مهسا صورت میگرفت. ثانیا وقتی دستگیری صورت گرفته، چند مورد مبهم قرار دارد. مطابق نظر سردار رحیمی وضعیت مهسا در هنگام دستگیری همچنان بوده که حتی مرعوب نشده و سردار رحیمی گفتهاند وقتی دستگیر شده در داخل ون بذلهگویی هم میکرده است. این نشانه آن است که هیچ حالت ناراحتیای برای مهسا به وجود نیامده. آنطوری که برادر، دخترخاله و چند نفر دیگری که در هنگام دستگیری مهسا حضور داشتند، به من گفتهاند و احتمالا در بازپرسیشان هم منعکس کردهاند وقتی مهسا را دستگیر کردهاند، مهسا از مأموران میپرسد لباسهای او چه مشکلی دارد که قصد دستگیری او را دارند؟ در این میان برادر مهسا اندکی با مأمورها درگیر میشود. البته ضربوشتم جدی در کار نبوده و مأمور پلیس دست برادر مهسا را میپیچاند. هیچ گاز اشکآور یا برخورد تندی در محل بازداشت صورت نگرفته است. این را هم برخی حاضران در صحنه بیان کردهاند و هم خانواده مهسا. بنابراین مسئله داخل ون را در اینجا بررسی کردیم. کل این ماجرا هم حوالی ساعت ۶:۳۰ اتفاق افتاده است. بنابراین اتفاقاتی که خانواده مهسا مدعی آن هستند، احتمالا در داخل ون رخ داده است؛ چون ما سه لوکیشن مهم داریم؛ محل دستگیری، دستگیری تا انتقال به وزرا و ساختمان وزرا. مرحله اول را که بر اساس ادعاهای پلیس و اظهارات شاهدان ماجرا بررسی کردیم. اگر برای مهسا اتفاقی افتاده باشد یا داخل ون بوده یا در سالن وزرا. طبیعتا چون تعداد شاهدان ساختمان وزرا بسیار زیاد است، احتمال اینکه واقعهای در آنجا رخ داده باشد، پایین است و اگر اتفاقی افتاده باشد، باید در داخل ون رخ داده باشد.
خانواده مهسا مدعی هستند برای دخترشان در داخل ون اتفاقی رخ داده است. هر ون گشت ارشاد دو مأمور مرد دارد و دو مأمور زن. به همراه راننده ون، پنج نفر از نیروهای پلیس امنیت اخلاقی در داخل ون حضور دارند. دو نفر از این پنج نفر مورد بازجویی قرار گرفتهاند و بیان کردهاند که هیچ اتفاقی رخ نداده است. از میان پنج نفر بازداشتیهای آن ون هم آنچنان که مسئولان میگویند، دو نفر در بازپرسیها گفتهاند حادثهای اتفاق نیفتاده است. اما خانواده امینی چطور ادعا دارد در داخل ون حادثهای برای مهسا رخ داده؟ آنها میگویند با آنها تماسی گرفته شده و گفته شده در داخل ون برای مهسا حادثهای رخ داده است. دو روز پس از حادثه فردی که ادعا کرده یکی از پنج بازداشتی ون حامل مهسا امینی بوده، با خانواده آنها تماس گرفته و به آنها خبر داده در داخل ون برای دخترشان حادثهای رخ داده است. از آنجایی که حاضر به حضور در دادگاه و بازپرسی نشده پس این مورد نمیتواند برای تیم حقوقی ما مبنای اقامه دعوا باشد. پس تا اینجا میدانیم که مهسا ۶:۳۰ عصر بازداشت شده، ۲۰ دقیقه هم در ون گشت ارشاد بوده تا از پارک طالقانی به ساختمان وزرا برده شود و در ساختمان وزرا هم هیچ حادثهای گزارش نشده است.
برادر مهسا میگوید از زمان ورود ون به ساختمان وزرا تا بیرونآمدن مهسا با آمبولانس ۳۷ دقیقه طول کشیده است. حالا در این میان هم ادعاهایی وجود دارد؛ مثلا اینکه پرستاری که در آنجا بوده کارش را درست انجام داده یا نه که باید بررسی شود. یا گفتهاند علت دیررسیدن آمبولانس این بوده که سوئیچش در دسترس نبوده و همین موجب تأخیر شده است. به هر روی بعد از این فاصله او را به بیمارستان کسری منتقل میکنند. در اورژانس بیمارستان کسری و در اولین بازبینی صورتگرفته از مهسا متوجه میشوند هم سکته مغزی کرده و هم سکته قلبی. همچنین دو کلیهاش از کار افتاده و دچار مرگ مغزی هم شده است. به این ترتیب بین ۹۵ تا ۹۷ درصد علائم حیاتیاش را از دست داده است.
ابهامات زیادی در این پرونده وجود دارد؛ ازجمله مسئله دوربینهای لباس و دوربین ون گشت ارشادی که حامل مهسا امینی بوده است.
برگردیم به اول ماجرا. تا اینجا میدانیم که مهسا تا زمانی که سوار ون میشود، هیچ مشکلی نداشته است ولی ۳۷ دقیقه بعد از ورود به ساختمان وزرا دچار ناراحتی میشود و به زمین میافتد. آنچه مسئله است، این است که باید ببینیم از ورود به ون تا خروج از وزرا چه اتفاقی رخ داده است. همه دعوای حقوقی ما در این میان باید رخ بدهد؛ یعنی اگرچه ما میپذیریم مهسا در هنگام دستگیری سالم بوده و هیچ ضربوشتمی هم صورت نگرفته ولی شاید مرگ او در ساختمان وزرا به دلیل عملی بوده که پیش از این یا در مراحل بعدی رخ داده است؛ یعنی جایی بین دستگیری و رسیدن به وزرا. این همه دعوای حقوقی ماست که باید برای بررسی آن لحظهبهلحظه دقایق دستگیری مهسا تا رسیدن به وزرا و آن ۳۷ دقیقه در وزرا را بررسی کنیم. دیدن فیلم دوربینها یکی از آن شواهدی است که میتواند به روشنشدن وضع کمک کند. برای مثال وقتی مهسا را دستگیر میکنند، دخترخاله او با مأمور گشت ارشاد صحبت میکند که چرا او را دستگیر کردید. او همچنین میگوید که مأمور پلیس در واکنش به اصرارهایش برای آزادی مهسا به او میگوید کنار برود چون روی لباسش دوربین قرار دارد و اگر دوربین رفتارها و لباسهای شما را ثبت کند مجبور به دستگیری شما هستیم. پس اینجا ما میتوانیم به این اظهارات رسیدگی کنیم و قاضی هم میتواند این مسئله را پیگیری کند. از سوی دیگر میدانیم که در ون حامل مهسا پنج نفر از مأموران و پنج بازداشتی حضور داشتند. من هنوز پرونده راکامل نخواندهام اما در پروندهای که تاکنون در اختیارم قرار گرفته، تنها از دو مأمور و دو بازداشتی تحقیقاتی شده است. طبیعتا باید از بقیه حاضران در ون تحقیق به عمل بیاید.
بازبرگردیم به مسئله دوربینهایی که میتوانستند مهسا امینی را در همه لحظات بازداشت ثبت کنند. طبیعتا میدانیم که با توجه به حساسیتهای موجود روی گشت ارشاد و مسائلی که ممکن است پیش بیاید، ساختمان وزرا به دوربین مجهز است. ما تقاضا کردیم همه این دوربینها هم مثل دوربینی که روی لباس مأمور گشت ارشاد محل دستگیری مهسا بوده، بازبینی شوند. تاکنون پرونده تا اینجا پیش رفته و تحقیقات اینچنین انجام شده است. همچنین با حضور سردار اشتری از سرهنگ میرزایی، رئیس پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ، تحقیق به عمل آمد. ایشان هم گفته که طبق روال انجامشده و طبق آموزشهای دادهشده اقدامات لازم در دستگیری مهسا امینی صورت گرفته است. بههرروی ما خواستار بررسی لحظهبهلحظه دوربینها شدهایم. همچنین خواستار مواجهه حضوری مأمورانی که از آنها تحقیق شده با برادر مهسا هم هستیم تا تصدیق کند همان مأموران لحظه دستگیری مهسا بودهاند.
ماجرای دوربین خودروی ون گشت ارشاد چه شد؟
گفته میشود که در هر ون گشت ارشاد بهجز مأموری که لباسش به دوربین دکمهای مجهز است، خود ونها هم به دوربین مجهز هستند. این همان نقطه کلیدی ماجراست که میتواند همه این ابهامات را از بین ببرد. اینکه بتوانیم فیلم دوربین ون گشت ارشاد را ببینیم، میتواند نقطه پایانی بر همه ابهامات باشد.
در پروندهای که تاکنون در اختیار شما قرار گرفته، به این دوربین اشاره شده؟
خیر! نه به این دوربین و فیلمش استناد شده، نه به دوربین لباس پلیس. ولی از روز اول آقای شهریاری به ما اعلام کردند که دوربینها را لحظهای که وارد متروی آزادی شدند تا لحظه ورود به متروی حقانی بررسی کردهاند و مهسا و همراهانشان را دیدهاند.
پس هیچ ردی از دوربینهای لباس و ون گشت ارشاد در پرونده مهسا تاکنون نیست.
خیر، ما درخواست بازبینی این دو دوربین را داریم؛ آنهم در حضور ما یا خانواده مهسا.
پلیس البته رسما گفته دوربینی در کار نبوده.
پلیس گفته لباس مأمور ما دوربین نداشته است. ما هم میگوییم حتی اگر چنین دوربینی وجود نداشته باشد هم باز تخلفی صورت گرفته است؛ چون صرفنظر از اینکه علت مرگ مهسا چه بوده، همین بیتوجهی و کمکاری یکی از دلایل رخدادن وضعیت کنونی در ایران است.
بازهم تأکید میکنم که ما اساسا هیچگونه قصدی برای سیاسیکردن پرونده نداریم. تنها میخواهیم این یک ساعت از آخرین لحظات زندگی مهسا دقیقهبهدقیقه بررسی شود و ابهامات برطرف شود. من معتقدم اگر همه مواردی که گفتیم، قدمبهقدم بررسی شود، همه مسائل حل میشود. بالاخره وقتی پرونده را بررسی میکنیم، میبینیم که بسیاری از رویهها هم درست انجام شده و مورد بررسی قرار گرفته است. بااینحال فقدان دو مسئله چهره حقیقت را کمی مخدوش کرده. این دو مسئله هم عبارتاند از آنچه در داخل ون و آنچه در محل سالن ممکن است رخ داده باشد. خانواده امینی هم میگوید که منابعی به او خبر داده که چنین اتفاقی افتاده. وقتی چنین حالتی پیش میآید، بهترین کار شفافیت لحظهبهلحظه است. نمیتوانیم بهصورت کلی بگوییم که اتفاقی نیفتاده؛ بلکه باید با جزئیات حرفمان را ثابت کنیم.
شما فکر میکنید این مرگ چگونه رخ داده است؟
مهسا در لحظه دستگیری سرحال بوده. ورزشکار بوده و تازه در دانشگاه و رشته مطلوبش قبول شده بود. همچنین در خانواده سالمی با امکانات خوبی بزرگ شده بود. حتی سردار رحیمی هم گفته که در داخل ون بذلهگو بود؛ بنابراین باید ببینیم که چه عاملی باعث مرگ او شده. مرگ یکباره چنین آدم سالم و سرحالی کمی سؤالبرانگیز است. میدانیم که در هر حادثه یا مسئلهای که رخ میدهد، یک علتی وجود دارد. معلول بدون علت وجود ندارد. مرگی در اینجا رخ داده و مرگ بدون علت هم نداریم؛ بنابراین باید با دلایل قوی علت این مرگ را ثابت کنیم. اینکه این ناشی از شوکی بوده که به او وارد شده یا عاملی بیرونی عامل این مرگ شده. برای مثال آیا میتوان پذیرفت که آدمی که چنین سالم و سرحال بوده به دلیل شوکی که در هنگام دستگیری یا محل ساختمان وزرا به او وارد شده، بمیرد؟
خیلیها به بیماریهای قبلی مهسا اشاره کردهاند و حتی در گزارش پزشکی قانونی هم به آن اشاره شده است.
مسئله بیماریهای قدیمی مهسا مسئله مهمی است. در گزارش پزشکی قانونی هم نگفتند که این بیماریها دلیل مرگ است؛ اما با ایما و اشاره گفتند که ممکن است منجر به مرگ شود. برای اینکه گزارش پزشکی قانونی و مسئله بیماریها و تأثیرشان در مرگ مهسا را کمی بیشتر بررسی کنیم، باید کمی به عقب برگردیم. در جلسه اول بازپرسی هم پدر مهسا این را عنوان کرده که وقتی به پزشکی قانونی مراجعه میکند و پیگیر علت مرگ مهسا میشود، پزشکی که در پزشکی قانونی کهریزک بوده هم به اصرارهای پدر مهسا برای گفتن علت مرگ پاسخ نمیدهد و در پس صحبتی که با هم دارند که شاید صورت خوشی هم نداشته، به امجد امینی میگوید «علتش را هرچه دلمان بخواهد مینویسیم». این اظهارنظر روی پدر مهسا تأثیر منفی شدیدی گذاشته و اعتماد آنها را به گزارش پزشکی قانونی از بین برده. بهاینترتیب آنها در اطلاعیه نام ۱۲ پزشک و متخصص مشهور و مستقل ایرانی را منتشر کردهاند و خواستهاند کمیتهای متشکل از پنج پزشک از این لیست ۱۲نفره علت مرگ مهسا را بررسی کند. این ۱۲ نفر شامل یک روانپزشک، یک متخصص قلب و ۱۰ متخصص مغز و اعصاب هستند که مشهورترین آدمهای حرفه خودشان هستند. تعیین این شرط موجب شده خیلیها بگویند که خانواده امینی گزارش پزشکی قانونی را قبول ندارد؛ اما این خانواده در اطلاعیهاش گفته که «هرگونه بررسی علت این مرگ بدون حضور این افراد بهعنوان پزشکان معتمد خانواده قابل قبول نیست». پس مفهوم مخالفش این میشود که اگر بررسی با حضور این پزشکان باشد و آنها تشخیص دهند که علت مرگ ضربه یا امثال آن نبوده یا حتی بیماریهای قبلی عامل آن بوده، کاملا مورد پذیرش خانواده است و روی آن ادعایی ندارند.
مسئله بیماریهای قبلی مهسا را توضیح ندادید.
هفتم مهرماه آقای شهریاری به پدر مهسا تلفن کرد که برای شرکت در جلسه پزشکی قانونی به تهران بیایند. در نامهای که نوشتند که قرار است چنین جلسهای برگزار شود، هم اشاره کردند که با حضور خانواده امینی و وکلایشان قرار است نشستی برگزار شود؛ ولی دراینمیان اشارهای نکردند که به درخواست خانواده برای حضور پزشکان معتمد پرداختهاند یا خیر. پیشتر دکتر علی رضایی یکی از دو وکیل پرونده این موضوع را با آقای شهریاری مطرح کرده بودند. ایشان هم قول مساعد داده بودند. با این حال به این مسئله رسیدگی نشد. به هر روی ما و خانواده در جلسه حاضر شدیم. دیدیم جلسهای با حضور پزشکان و متخصصان دانشگاهی درخصوص مرگ مهسا در حال برگزاری است.
در این جلسه دو موضوع مطرح شد. یکی همین که مهسا بیماری قبلی داشته است. پزشک عملکننده مهسا آقای دکتر شیروانی بودند که در آن جلسه حضور داشتند. دکتر شیروانی در پاسخ به پرسشهای پدر مهسا تأیید کردند که اولا عمل او در کودکی موضوع مهمی نبوده و همان زمان هم برای اطمینان بیشتر انجام شده است. دیگر اینکه تأیید کردند که این عمل نمیتوانسته منجر به مرگ مهسا شود. خروجی آن جلسه این بود که تأیید کردند عمل کودکی مهسا نمیتوانسته عامل مرگ او باشد. موضوع دیگر مسئله بیماری تیروئید مهسا بوده. پدر مهسا گفته که آخرین چکاپ مهسا به ۲۰ تیرماه امسال در تبریز و نزد پزشک متخصص مهسا برمیگردد. در آن جلسه پزشک تأیید کرد که مهسا هیچ مشکل ویژهای ندارد و تغییری هم در قرصهای او ایجاد نکرد. در مجموع سؤالهای زیادی درباره قرصهای تیروئید مهسا و نحوه مصرفش پرسیدند و نهایتا پزشکان حاضر در جلسه صراحتا اعلام کردند که نه جراحی کودکی و نه بیماری تیروئید هیچ تأثیری در این پرونده ندارد.
گزارش پزشکی قانونی را که روز جمعه منتشر شده، خواندهاید و نظری درباره آن دارید؟
بله! اولین بار در خبرگزاری ایلنا من متن این گزارش را خواندم.
پس یعنی به خود شما یا خانواده ابلاغ نشد؟
خیر! این هم یکی از تخلفات است و به بازپرس هم گفتیم. برای من خیلی غیرعادی بود؛ چراکه روز چهارشنبه تعطیل رسمی بوده. روز پنجشنبه مراجع قضائی تعطیل بوده و روز جمعه هم که تعطیلی ازلی و ابدی مسلمانهاست. چطور دراینمیان روز جمعه گزارش پزشکی قانونی از صداوسیما و خبرگزاریها سر درآورده است؟
قانون در این زمینه چه میگوید؟
قانون میگوید پزشکی قانونی بهعنوان کارشناس قوه قضائیه باید گزارشش را به دستگاه قضائی منعکس کند. دستگاه قضائی هم باید آن را به اصحاب دعوا ابلاغ کند.
سه هفته زمان برای تنظیم گزارش پزشکی قانونی منطقی بود؟
بله، این زمان زیاد غیرعادی نیست. چیزی که غیرعادی است، نحوه انتشار آن بود. حتی وقتی ما به بازپرس محترم گفتیم آنها هم تعجب کردند. برای همین ما مطرح کردیم که نمیدانیم این نظر قطعی پزشکی قانونی است یا خیر. چراکه رویههای قانونی برای ابلاغ را طی نکرده؛ ولی اگر نظریه نهایی باشد، برای ما قابل قبول نیست؛ زیرا با درخواست خانواده و وعده دادهشده تنظیم نشده؛ یعنی قرار بود چند پزشک از لیست مورد اعتماد خانواده هم در تهیه این گزارش نقش داشته باشند که نداشتند.
در پایان بهترین راهحل برای حل این پرونده از نظر شما چیست؟
بهترین راهحل برای اینکه به این پرونده رسیدگی شود و مانع از گسترش تنش اجتماعی بهوجودآمدهای که زمینههایش پیشتر وجود داشت، شود، این است که به حکم عقل و علم و دانش با تدبیر توجه کنند. علم و دانش و تدبیر میگوید که اگر یک، دو یا چند نیروی ما در این عمل مقصر باشند، نباید ابایی از معرفی و مجازات آنها داشته باشیم. منافع و امنیت جامعه بالاتر از هر چیزی است. باید با حضور پزشکان برجسته و مستقل همانگونه که خانواده امینی در اطلاعیهشان معرفی کردند، علت مرگ مهسا بررسی شود و مراتب به افکار عمومی گزارش داده شود.