ایران در سند امنیت ملی آمریکا
بایدن در سیاست امنیت ملی خود به این موضوع اشاره دارد که آمریکا با نشانههایی از چالشهای ژئوپلیتیک روبهرو است و به این دلیل باید شکلبندی قدرت خود در آینده نظام جهانی را بر اساس ائتلافهای منطقهای، ارتقا و گسترش دهد. ایران منطقهای، روسیه در فضای اوراسیای چالشساز و چین در وضعیت جهانی، اصلیترین چالشهای امنیت ملی آمریکا در سند امنیتی۲۰۲۲ محسوب میشوند.
ایران منطقهای یکی از چالشهای اصلی ایالات متحده در سال۲۰۲۲ محسوب میشود و به همین دلیل بخشی از سوژه امنیتی بایدن در سیاستگذاری راهبردی جدید خواهد بود. در سند امنیت ملی آمریکا، ائتلاف امنیتی و راهبردی ایران با روسیه و چین به مثابه تهدیدی منطقهای در حوزه خلیجفارس تلقی شده است.
بایدن به این موضوع اشاره دارد که ایالات متحده در قرن۲۱ با ترکیبی از تهدیدات منطقهای و بینالمللی روبهرو است و چارهای جز بهرهگیری ازسازوکارهای کنش امنیتی با رویکرد راهبردی نخواهد داشت.
۱- چالشهای ایران منطقهای برای آمریکای۲۰۲۲
واقعیتهای سند امنیت ملی آمریکا در دوران بایدن بیانگر آن است که جمهوری اسلامی به مثابه اصلیترین تهدید منطقهای ایالات متحده در فضای آینده خواهد بود. تهدیدات ژئوپلیتیک آمریکا ناشی از چین و روسیه بوده و این امر موازنه جهانی راتغییر میدهد.
در نگرش امنیتی آمریکا کشورهای منطقهای نمیتوانند تهدید پرشدت و پرمخاطره برای منافع، قدرت و امنیت ملی آمریکا ایجاد کنند. در عین حال نگرش امنیتی بایدن نسبت به ایران بیانگر آن است که جمهوری اسلامی در حال افزایش قدرت ملی خود است و این امر میتواند زمینه لازم را برای ایجاد چالشهای جدید در محیط پیرامونی بهوجود آورد.
آمریکاییها به این موضوع اشاره دارند که ایران در حال توسعه قدرت ابزاری برای اثر بخشی بر امنیت منطقهای خاورمیانه و خلیجفارس است.
در نگرش آمریکا ایران میتواند موازنه جدیدی در محیط امنیتی بهوجود آورد. اگر ایران به سطح جدیدی از همکاری و ائتلاف با قدرتهای جهانی یعنی چین و روسیه دست یابد، در آن شرایط تبدیل به نیروی پرمخاطره برای منافع و امنیت منطقهای آمریکا خواهد شد. هژمونی آمریکا ایجاب میکند که هیچ بازیگر منطقهای جدیدی به قدرت فائقه در خلیجفارس دست پیدا نکند.
محورهای اصلی سیاست مقابلهجویانه ایالات متحده با ایران بر اساس معادله قدرت و تغییر در شکلبندی موازنه منطقهای قرار گرفته است. در سند امنیت ملی بایدن به این موضوع اشاره شده که ایران به سطح جدیدی از قدرت دست پیدا کرده است که بر اساس آن میتواند زمینه محدودسازی قدرت منطقهای آمریکا در خلیجفارس را بهوجود آورد.
در نگرش امنیتی آمریکا ثبات اقتصادی برای انتقال انرژی از خلیجفارس نقش مهم و تعیینکننده دارد. هرگونه تنش منطقهای میتواند ثبات در قیمت و انتقال انرژی منطقهای به بازارهای جهانی را با تهدید و مخاطره روبهرو سازد. آمریکا با نشانههای وضعیت بیثباتساز مخالف است و برای مقابله با ایران، از سازوکارهای کنش ائتلافساز علیه ایران بهره میگیرد.
نکته دیگر آن است که توان تاکتیکی ایران برای تاثیرگذاری بر حوادث منطقهای بهصورت تدریجی ارتقا پیدا کرده و در نتیجه ثبات منطقهای با چالشهای تاکتیکی روبهرو شده است.
بایدن همچنین اعتقاد دارد که شکلبندی قدرت ایران در حوزه موشکی و پهپادی افزایش پیدا کرده است و این امر میتواند زمینه جنگهای بیثباتساز منطقهای را بهوجود آورد. در سند۲۰۲۱ بایدن به این موضوع اشاره شده است که ایران از انگیزه لازم برای کنش عملیاتی در جهت صدمه زدن به منافع آمریکا و مقامهای سابق آمریکا برخوردار است و تمایلی به تغییر در چنین سیاستی ندارد.
۲- سازوکارهای آمریکا برای مقابله با ایران منطقهای
برای مقابله با ایران بایدن از سازوکارهای ائتلافساز و الگوی کنش چندجانبه بهره میگیرد. سازماندهی ائتلافهای منطقهای در چارچوب موازنه فراساحلی، محور اصلی سیاست منطقهای امنیتی و راهبردی بایدن برای محدودسازی قدرت منطقه ایران در خلیجفارس پیشبینی شده است. الگویی که میتواند زمینه همکاری کشورهای منطقهای با آمریکا علیه ایران را فراهم سازد.
دومین سازوکار ایالات متحده برای مقابله با ایران منطقهای را تحرک عملیاتی تشکیل میدهد. چندجانبهگرایی آمریکا به مفهوم نادیده گرفتن نقش حضور و تحرک منطقهای نیروی نظامی آمریکا محسوب نمیشود.
یکی از شاخصهای محوری قدرت آمریکا را سازوکارهای نظامی و تحرک عملیاتی تشکیل میدهد. چنین قابلیتی میتواند محور اصلی کنش تاکتیکی آمریکا در برابر ایران محسوب شود. اگرچه آمریکا به این موضوع اشاره داشته است که مقابله با تهدیدات ایران ماهیت جمعی، فراگیر و چندجانبه خواهد داشت.
سومین انگاره کنش آمریکا در سند۲۰۲۲ مربوط به کاربرد سازوکارهای دیپلماتیک برای محدودسازی قدرت ایران خواهد بود. اگرچه در سند امنیت ملی۲۰۲۲ بایدن ادبیات محدودی در ارتباط با قابلیت هستهای ایران به عمل آمده، اما واقعیت آن است که هنوز دیپلماسی بهعنوان یکی از انگارههای آمریکایی برای مهار قدرت ایران تلقی شده و این موضوع به مفهوم آن است که امنیت ملی ایالات متحده ایجاب میکند که برای تحقق اهداف ژئوپلیتیک خود به سازوکارهای دیپلماتیک برای مهار و محدودسازی قدرت هستهای ایران مبادرت کند.
چهارمین انگاره آمریکا برای کنترل قدرت منطقهای و تاکتیکی ایران بهرهگیری از سازوکارهای یکپارچگی راهبردی عنوان شده است. یکپارچگی راهبردی در سیاست امنیتی بایدن به مفهوم آن است که آمریکا برای محدودسازی قدرت ایران از سیاست اقتصادی، امنیتی، دیپلماتیک و تاکتیکی بهره میگیرد. بایدن به این موضوع اشاره داشته است که دیپلماسی برای کنترل قدرت هستهای ایران ادامه دارد، اما اگر ایران قابلیتهای خود را بیش از حد ارتقا دهد، از سازوکارهای دیگری بهره میگیرد و این امر به مفهوم امنیتی شدن مجدد ایران در سیاست امنیتی آمریکا محسوب میشود.
نتیجه آنکه سیاست امنیتی آمریکا در برابر ایران مبتنی بر نشانههایی از جمله تهدید تاکتیکی، بازدارندگی سیاسی و اقدامات پرشدت عملیاتی برای محدودسازی قدرت ایران در حلوفصل مسائل امنیت داخلی، منطقهای و تاکتیکی خود خواهد بود. سند امنیت ملی بایدن بیانگر این واقعیت است که اولویت ایالات متحده بهرهگیری از سازوکارهای تاکتیکی برای کنترل قدرت، توانمندی کنش منطقهای و اقتدار ساختاری خواهد بود.
در چنین شرایطی آمریکا برخلاف دو سال گذشته بیشتر به موازات بهرهگیری از ابزارهایی همانند تحریم اقتصادی بیشتر تلاش میکند تا سیاست امنیتی خود را فعال کند و سازوکارهای کنش بازدارنده در برابر قابلیت هستهای و نقش منطقهای ایران را فراهم سازد.
منبع: دنیای اقتصاد