تاچریسم مُرده است؟ /وجه تراژیک انقلاب سرمایهداری تراس
به گزارش اقتصادنیوز، لیز تراس در شرایطی پس از تلاطمهای فراوانی سکان کابینه در بریتانیا را به دست گرفت که بسیاری از او با عنوان مارگارت تاچر جدید انگلستان یاد میکردند.
با این حال، تراس هنوز ماه دوم رهبری خود را به پایان نرسانده بود که دو تن از وزرای کلیدی کابینه را ترک گفته و دولت از بسته پیشنهادی اصلاح اقتصادی عقبنشینی کرد.
اگر چه تراس در پی تحولات اخیر به اعلام عذرخواهی اکتفا نموده و گفت قصدی برای استعفا ندارد، اما عصر پنجشنبه تراس به طور رسمی اعلام کرد از سمت خود استعفا میدهد. کوئین اسلوبودین، تحلیلگر نیویورکتایمز به بهانه وقایع اخیر با انتشار یادداشتی با عنوان آخرین تاچری سرنوشت پیروان جدید مشی مارگارت تاچر، نخستوزیر اسبق بریتانیا را مورد بررسی قرار داده است. (این یادداشت قبل از استعفا تراس منتشر شده است»
خارقالعادهترین قربانی
جهان به تازگی شاهد یکی از خارقالعادهترین قربانیان سیاسی دوران اخیر بوده است. لیز تراس نخست وزیر بریتانیا که با ایمان به نسخهای فانتزی از بازار آزاد برآمده بود، مجموعهای از وقایع را رقم زد که او را مجبور کرد وزیر دارایی خود، کواسی کوارتنگ را برکنار کند و او را به برکناری توسط حزب خود رساند.
تنها در حدود سه هفته پیش، یک «بسته بودجه کوچک» با ارائه حدود 45 میلیارد پوند کاهش مالیات شرکتها، درآمد و حقوق با تمرکز بر ثروتمندان، در کنار 60 میلیارد پوند حمایت از هزینههای انرژی، اعلام شد. این بزرگترین بسته مالی در دهههای اخیر بود، اما توسط مقامات مالی تائید نشد، و همچنین خانم تراس هم که توسط اعضای محافظهکار به عنوان رهبر برای جایگزینی بوریس جانسون انتخاب شده بود، از طریق یک انتخابات سراسرس چنین مأموریتی را بر عهده نگرفته بود. واکنش به این «رویداد مالی» فوری بود و اقتصاد جهان را به بحرانیترین نقطه از زمان همهگیری کووید در اوایل سال 2020 سوق داد.
پوند انگلیس به پایینترین ارزش خود در برابر دلار سقوط کرد و بانک انگلستان مجبور شد برای جلوگیری از سرایت بحران به سیستم بازنشستگی و فراتر از آن، مداخله کند. خطرات بحران در اندازه جهانی بود. عجیبتر از همه، این بود که این کار به صورت هدفمند انجام شد، در یک اقدام بی پروا از سیاست عمدی، که بهتر است به عنوان یک حرکت اعتقادی سیاسی در نظر گرفته شود.
وجه تراژیک انقلاب سرمایهداری تراس
چیزی غم انگیز، اگر نگوییم تراژیک، درباره انقلاب سرمایهداری خانم تراس و آقای کوارتنگ وجود دارد که توسط مکانیسمهای خود سرمایهداری تحقیر شدهاند. تراس و کوارتنگ ممکن است آخرین نفر از تاچریها باشند که از همان سیستمی که معتقد بودند وفادار به آن عمل میکنند شکست خوردهاند.
تاچریسم و «جنگ ایدهها»
پرورش آن ایدئولوژی که به تاچریسم معروف شد در دهه 1970 آغاز شد. تاچریسم که در ابتدا به عنوان اعتقاد به «اقتصاد آزاد و دولت قوی» تعریف شد، اقتصاد رفاهی بریتانیای پس از جنگ را محکوم و در پی جایگزینی آن با فضایل مالکیت فردی و اخلاق مذهبی بود.
در طول چهار دهه بعد، تاچریها در اندیشکدههایی مانند مؤسسه امور اقتصادی و مرکز مطالعات سیاست (که مارگارت تاچر به راهاندازی آن کمک کرد) مبارزه علیه حزب کارگر را ادامه و تداوم گستردهتر سوسیالیسم در جهان کمونیستی و غیرکمونیستی را به عنوان «جنگ ایدهها» معرفی کرد.
پیشرفت در جنگ ایدهها در سال 1979 با انتخاب تاچر و به دنبال آن رونالد ریگان در سال بعد اتفاق افتاد. ایدههای تولید شده توسط اتاقهای فکر -از خصوصیسازی تا درهمشکستن اتحادیهها- در دهه 1980 کاربرد داشت، اما تاچریسم هرگز بهطور عمده محقق نشد و تضادها بر آن حاکم شد. بسیاری از معتقدان واقعی تاچر، منحرف شدن پروژه او را به ظهور اتحادیه اروپا نسبت میدهند، که از نظر آنها سرزمین لیبرالیسم کلاسیک را در نوار قرمز قوانین اروپایی درهم میپیچد.
احیای تاچریسم در هزاره جدید
تاچر با از دست دادن رهبری حزب در سال 1990، به غر زدن از پشت میز ادامه داد، دشمنی فزایندهای با اتحادیه اروپا را افزایش داد و با گروهی از تندروهای محافظهکار همراستا شد. این تاچریها که در مجموع به عنوان اولتراس شناخته میشوند، در دهه 2010 به عنوان گروهی از نسل تازه که برای تجربه تاچریسم در سالهای اولیه شورش آن بسیار جوان بودند – از جمله پریتی پاتل وزیر کشور سابق، دومینیک راب وزیر خارجه سابق، کریس اسکیدمور وزیر سابق علوم ، آقای کوارتنگ و خانم تراس- تلاش کرد ایدئولوژی خود را برای هزاره جدید راه اندازی مجدد کند.
آنها نه تنها در تضاد او با کارگران سازمان یافته بلکه در شیفتگی کمتر شناخته شدهاش به سرمایهداری آسیایی، مراد خود را دنبال کردند. در سال 2012 با انتشار «بریتانیا رها شده»، آنها بریتانیاییها را به خاطر اخلاق کاری و «فرهنگ بهانه جویی» و اتحادیه های «تخریب شده» بخش عمومی مورد انتقاد قرار دادند.
آنها همچنین چین، کرهجنوبی، سنگاپور و هنگکنگ را مورد تمجید قرار دادند. آنها مشاهده کردند: « به طور توسط سنگاپوریها دو ساعتوبیستدقیقه در روز بیشتر از انگلیسیها کار میکنند. «رهاسازی بریتانیا از قیدوبند» تمایل خود را برای بازگشت به آینده با بازگرداندن ارزشهای ویکتوریایی سختکوشی، خودسازی و تقویت خود ابراز کرد.
یک اتوپیای لیبرال؛ هدف تغییر قلب و روح است
در حالی که نسل جدید تاچریها اطلاعات کمی نداشتند، آنها همچنین چیزی غیرقابل توصیف را در ریشه نارضایتی بریتانیا دیدند. آنها نوشتند: «فراتر از آمار و تئوریهای اقتصادی، این احساس وجود دارد که بسیاری از مشکلات بریتانیا در حوزه ارزشهای فرهنگی و طرز فکر نهفته است». همانطور که خود تاچر میگوید: «اقتصاد روش است. هدف تغییر قلب و روح است.» بریتانیا برای احیای خود به یک جهش ایمان نیاز داشت.
فریدریش فون هایک اقتصاددان اتریشی بریتانیایی در سال 1949 در فرازی که در راهروهای اتاقهای فکر تکرار شد، گفت که یک سلاح ضروری در زرادخانه جنگ ایدهها «یک اتوپیای لیبرال» است.
پیامدهای یک ژست آرمانگرایانه؛ ریگانیسم بدون دلار
بسته بودجهای کوچکی که به دوره تصدی کوارتنگ به عنوان وزیر خزانهداری خاتمه و ارزش پوند را پایین آورد را میتوان به عنوان یک ژست آرمانگرایانه تلقی کرد، یک عمل داوطلبانه که برای بیرون راندن مردم بریتانیا از کسالت پس از همهگیری از طریق جسارت آن طراحی شده است. به نظر میرسید که تراس و کوارتنگ معتقد بودند که با وصله کردن همه رادیکالترین سیاستهای تاچریسم (در حالی که به راحتی نیاز به کاهش هزینهها را کنار میگذارند)، نوعی طلسم جادویی برای «بریتانیای جهانی» خلق کنند. این لحظه ریگانی آنها بود، لحظهای که، همانطور که استعارههای مورد علاقهشان میگوید، یک نیروی سرکوبشده ازلی «از زنجیر باز میشد».
اما در هنگام جهش ایمان، گردن غواص شکست. نتیجه منجر به واگرایی بین انگیزههای سرمایهداری موجود و افسانه اتوپیای لیبرال شد. همانطور که طرفداران برگزیت پس از خروج این کشور از اتحادیه اروپا دریافته بودند که شهر لندن در واقع نمیخواهد از مقرراتی که وعده میدادند رهایی یابد، آنها امیدوار بودند، پس از این بسته، بازارهای پول منتظر یک عمل مومنانه به بنیادگرایی منحنی لافر نبودند. این «ریگانیسم بدون دلار» بود. بدون اطمینانی که به ارز ذخیره جهانی داده شد، پوند سقوط آزاد کرد.
تاچریسم مرده؟
از دهه 1970، دنیای اندیشکدهها چارچوبی از جهان را بر حسب فضاهای گسسته پذیرفته بود که میتوانست به چیزی تبدیل شود که آنها آن را آزمایشگاهی برای سیاستهای جدید مینامیدند. بسته بودجه کوچک کل اقتصاد را تحت درمان تجربی قرار داد.
دانشمندان روی نیمکت دریافتند که بازارهای پول نه تنها آزمایشهای چپ را در تغییر تعادل بین دولتها و بازارها تنبیه میکنند، بلکه نسبت به آزمایشهایی که بیش از حد به سمت راست پیش میرفت نیز حساس بودند. خانم تراس عذرخواهی کرد و جانشین کوارتنگ تقریباً تمام کاهشهای برنامهریزی شده را لغو کرده و مدت حمایتهای انرژی را محدود کرده است. اینکه آیا خود تاچریسم مرده است یا نه خیلی زود است که قضاوت کنیم. ادیان سیاسی عمر پس از مرگ طولانی دارند.