دوقطبی سازی سیاسی،کار مشترک اپوزیسیون و تندروهای داخلی
به گزارش اقتصادنیوز در این مطلب آمده است:اعتراضات یازده هفته اخیر به باز شدن جنبه هایی از دمل چرکین پدیده دو قطبی سازی جامعه منجر شد که هم نقش عوامل داخلی در تشدید آن موثر بود و هم نقش عوامل خارجی، شامل اپوزیسیون خارج کشور و رسانه های فارسی زبان وابسته به کشورهای عربی و غربی.
دو قطبی سازی نه مختص به این زمانه و نه محدود به کشور ما است. در ایران، سال هاست شاهد دو قطبی سازی های متعدد سیاسی – اجتماعی چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ بوده ایم و افراد و گروهها و طیف های مختلف در ایجاد آن ایفای نقش کرده اند. از جمله دو قطبی سازی های بعد از انقلاب، می توان به دو قطبی های «اسلامی – ملی»، « راست – چپ»، «خودی – غیر خودی»، «اصلاح طلب – اصولگرا»، «مستضعف – مستکبر»، «ارتشی – سپاهی»، «با حجاب – بد حجاب» و اخیراً «با حجاب – بی حجاب»، و «تخصص – تعهد» اشاره کرد که عمدتا از سوی حاکمیت مطرح و در مقاطع مهم سیاسی پر رنگ تر شده است.
دو قطبی سازی های پس از اعتراضات اخیر، از جهاتی با دو قطبی سازی های پیشین تفاوت جدی دارد. آنچه این دو قطبی سازی ها را از هم متمایز می کند، تلاش فزاینده اپوزیسیون خارج کشور (براندازان دیروز و انقلابیون جدید امروز!) و رسانه های حامی آنها در ایجاد تقابل «جمهوری اسلامی» در برابر «ایران» است. این استراتژی اصلی، زیر شاخه های متعددی دارد که نتیجه آن تلقین و تشدید فضای دو قطبی و ایجاد تقابل و تنش در لایه های مختلف بدنه اجتماع به طرق گوناگون است؛ به گونه ای که این دو قطبی سازی از حوزه سیاسی ، به دیگر حوزه ها تسری یافته است
. مثلا با ترویج و ترغیب گفتمان ضد دینی و قبح زدایی از برخی اقدامات و اظهارات و شعارها، به تعارض علنی با جامعه متدین پرداخته؛ یا بخشی از اهل سنت را که به لحاظ باورهای دینی، «هیچگاه» در مقابل قدرت های حاکم در «هیچ» مقطع تاریخی موضع مخالفت نگرفته، حتی بر اساس کتب فقهی شان قائل به تسلیم و عدم مواجهه در مقابل حکومت های جائر بوده اند، به موضعگیری سیاسی علیه حاکمیت در مقطع کنونی وا داشته؛ یا در برخی مناطق به نمادهای ملی و فرهنگی همچون مجسمه های سعدی و فردوسی نیز رحم نشده؛ و این دو قطبی سازی حتی به لایه های زیرین جامعه تزریق شده و همچنان می شود.
ایجاد دوگانه «با شرف- بی شرف» ورژن جدید دو قطبی سازی نوین دست ساخت اپوزیسیون خارج کشور بعد از اعتراضات اخیر بود؛ که هر کس با آنها همراهی کرد، «با شرف» لقب گرفت و دیگران که همراهی نکردند یا سکوت کردند، به عنوان مصادیق «بی شرف» معرفی شدند. هر زمان نیز از حجم اعتراضات کاسته شد، نیروهای اپوزیسیون در رسانه های خود و در پلتفرم های مختلف شبکه های اجتماعی، از کم رنگ شدن فضای دو قطبی ابراز نگرانی کرده، بر اقداماتی جدید که بر فضای دو قطبی بیفزاید، تاکید داشتند تا از طریق دو قطبی سازی و ایجاد اقداماتی متفاوت، هیجان کاذب بسیج طرفداران را شدت ببخشند و خون جدیدی به اعتراضات تزریق شود.
اوج این فضای دو قطبی سازی در ورزش، بخصوص طی بازی های تیم ملی در مسابقات جام جهانی دوحه قطر پدیدار شد تا مردم را در مقابل هم قرار داده، از یک طرف، با مذموم دانستن شادی مردم در بازی مقابل تیم ولز به بدترین شکل ممکن به کسانی که در خیابان ها به شادی پرداختند، تاختند و از طرف دیگر، برای دو باخت دیگر تیم ملی، سنگ تمام گذاشته، مردم را به شادمانی تشویق کردند و به طور گسترده کلیپ های ارسالی را پوشش دادند؛ این در حالی بود که همدلی بسیاری از مردم نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان با تیم ملی ایران چه قبل و چه بعد از بازی ها به عمل آمده بود.
برای بسیاری، خوشحالی اپوزیسیون خارج نشین طبیعی بود؛ ولی در تفسیر چرایی شادی جمعی از هموطنان از باخت تیم ملی که توسط اپوزیسیون تیم جمهوری اسلامی خوانده شد، حیرت زده مانده بودند، که البته این مهم مستلزم توجه جدی محافل علمی و پژوهشی است.
حق مطلق انگاری خود و خودی ها از یک سو و اهریمن سازی و باطل محض انگاشتن دیگرانی که چون ما نمی اندیشند و برنامه ریزی برای تخفیف و نفی و حذف آنها از سوی دیگر، أساس سیاست مبتنی بر دو قطبی سازی بین مردم از سوی هر کسی است که این سیاست را دنبال کند.