ظهور نشانههای زوال در امپراطوری آمریکا
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، واشنگتن تایمز نوشت: آمریکاییها دوست دارند کشور خود را بهعنوان یک "ابرقدرت" بهجای یک امپراتوری معرفی کنند. در زمان خود، بریتانیا و رم نیز ابرقدرت بودند، اما از معرفی خود بهعنوان امپراتوری خودداری نکردند. بیشتر امپراتوریها عمر کوتاهی داشتند؛ زیرا همسایگان خود را غارت میکردند یا سعی میکردند برخی مذاهب یا ایدئولوژیها را تحمیل کنند.
موفقترین امپراتوری تاریخ، بریتانیا بود که حدود 400 سال دوام آورد و حدود یکچهارم مساحت و جمعیت زمین را تحت کنترل داشت. بریتانیاییها تا حدی به این دلیل موفق شدند که در رقابت شدید با فرانسویها، اسپانیاییها و دیگران بودند و بهشدت آگاه بودند که برای حفظ و بقا جزیره کوچکشان باید کارآمدتر و مبتکرتر از رقبای بزرگترش باشند.
بسیاری از رهبران فکری اسکاتلند، نیروی روشنفکر پارلمان بریتانیا بودند، اما وقتی که نوبت به امپراتوری این کشور میرسید، خیلی بی اشتیاق عمل میکردند؛ اما آنها اصولی را در مورد اداره بهتر امپراتوری ایجاد کردند، مثل تجارت آزاد، حفاظت از مالکیت خصوصی، حاکمیت قانون و غیره که بعضی از مستعمرهنشینان آن را نه از سر اجبار بلکه از روی ناچاری پذیرفتند.
پس از جنگ جهانی اول، ایالات متحده به امپراتوری اصلی در جهان تبدیل شد، زیرا پوشش مالی، صنعتی، نظامی و حتی فرهنگی و سرگرمی جهانی را از بریتانیا گرفت. بریتانیاییها از جنگ جهانی اول و افزایش هزینهها، از حفظ مستعمرات خود خسته شده بودند؛ اما با وجود پیروزی در نبرد، هزینههای سرسامآور جنگ جهانی دوم باعث شد تا پایان امپراتوری بریتانیا رقم بخورد.
بیشتر امپراتوریها به دلیل گسترش بیش از حد خود، با ماجراجوییهای نظامی پرهزینه، بیکفایتی و فساد طبقة سیاسی و کاهش خدمات مدنی ساقط میشوند.
نشانههای زوال آمریکا بسیار آشکار است، افزایش نرخ جرم و جنایت در شهرهای بزرگ، کاهش نمرات آزمونهای آموزشی و دستمزدهایی که دیگر با نرخ تورم سازگاری ندارند که همه اینها ناشی از هزینههای نامنظم و بیش از حد است.
به طور معمول، با ثروتمندتر شدن کشورها، آنها نیز سالمتر میشوند و امید به زندگی طولانیتری پیدا میکنند. مطالعهای که هفته گذشته منتشر شد نشان میدهد که پس از دو قرن افزایش طول عمر، ایالات متحده مسیر خود را معکوس کرده است و امید به زندگی به سطح سال 1996 کاهشیافته است. برخی از آن احتمالاً در اثر کووید بوده که موقتی است، اما بیشتر آن نتیجه سبک زندگی با افزایش مصرف دارو و غیره است.
از آغاز جمهوری و نبرد استقلال از بریتانیا، نسلهای بعدی آمریکاییها تحصیلات بهتری داشتند که منجر به نیروی کار مولدتر و رأیدهندگان آگاهتر شد. اما در حال حاضر، نمرات آزمون در حال کاهش است و بسیاری از دانشآموزان دیگر نمیتوانند ریاضی یا خواندن و نوشتن را در سطح خود انجام دهند. دانشآموزان بهجای یادگیری تاریخ، مبانی سیستمی دولت و منشور حقوقی آمریکا، وقت خود را صرف یادگیری نژادپرستی و جنسیتزدگی در دوستان و همسایگان خود میکنند که ضربه بزرگی به انسجام اجتماعی میزند.
جنبش وٌوک (woke) به معنی بیداری، حتی به بهترین دانشکدههای مهندسی کشور مانند امایتی و استنفورد ضربه زده است. بسیاری از ما نمیتوانیم به رنگ و جنسیت کسانی که پلها و هواپیماهای ما را طراحی میکنند یا ما را درمان میکنند، اهمیت دهیم، اما به شایستگی و تجربه آنها برای ما مهم است. دانشآموزان هر چه بیشتر در پی نظریات امروزه سوسیالیستها باشند، زمان کمتری برای یادگیری چیزهای اساسی و مفید دارند. کمونیستها و سوسیالیستها منابع و زمان زیادی را صرف کردند تا به مردم القا کنند که به چه چیزهایی فکر کنند، اما میتوانستند همان را برای رفع نیازهای مادی اولیه مردم خود صرف کنند.
هفته گذشته، بوئینگ اعلام کرد که قصد طراحی و تولید هواپیمای جدید را حداقل تا اواسط دهه 2030 ندارد. پنجاه سال پیش، ایالات متحده سه تولیدکننده قوی هواپیمای داشت که با رقابت و نوآوری به وجود آمده بودند. در حال حاضر بوئینگ و ایرباس اروپایی یک دوقطبی و انحصار راحت با یارانه دولتی دارند که در آن نوآوری کمی صورت میگیرد. امروزه نوآوریها به دلیل مقررات بیش از حد، مالیات زیاد و رقابت بسیار کم در حال ازبینرفتن است.
امپراتوریها تمایل دارند تا نوآوری را سرکوب کنند و بوروکراسیها را گسترش دهند تا زمانی که بهخاطر وزن سنگین خود سرنگون شوند. فروپاشی امپراتوری بهصورت تکهتکه اتفاق میافتد؛ زیرا خدمات دولتی شکست میخورد و شرکتهای خصوصی بهآرامی خفه میشوند تا زمانی که پژمرده شوند ایالات متحده بهزودی راه امپراتوری روم، بریتانیا یا اسپانیا را پیش خواهد گرفت و اگر مسیر خود را تغییر نده، سقوط قطعی است.