چگونه پوتین غرب را علیه خود متحد کرد؟
به گزارش اقتصادنیوز ، در آستانه یکسالگی جنگ در اوکراین، استفان والت، نظریهپرداز روابط بینالملل مقالهای را در مجله فارنافرزمنتشر کرده و در آن نحوه اتحادها در عرصه بینالمللی را مورد بازبینی قرار داده است. اقتصادنیوز این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «اشتباه بزرگ پوتین در اوکراین از نگاه استفان والت» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه میشود:
لفاظیهای تهاجمی پوتین و وحدت غرب
اگرچه سخنرانیها و نوشتههای پوتین (از جمله مقاله معروف ژوئیه 2021 او، «درباره وحدت تاریخی روسها و اوکراینیها») آنطور که منتقدان او ادعا میکنند، استقلال اوکراین را نادیده نمیگیرد، اما اصرار او بر اینکه روسها و اوکراینیها «یک ملت» هستند و اینکه اوکراین تحت سیطره نیروهای خارجی و «نازی ها» قرار داشته، این ظن را تقویت کرد که هدف واقعی او بازسازی، و شاید گسترش امپراتوری احیا شده روسیه است. در واقع به جای تلاش برای متقاعد کردن دیگران به اینکه اهداف روسیه محدود و تدافعی است - موضعی که ممکن بود تا حدی وحدت غرب را تضعیف کند - لفاظی پوتین و موضع دیپلماتیک سرکش مسکو، حفظ اتحاد را برای رقبایش بسیار آسانتر کرد.
به همان اندازه مهم، جنایات نیروهای روسی در طول خود جنگ - از جمله حملات عمدی به اهداف غیرنظامی و زیرساختها - همدردی بیرونی با اوکراین را تقویت کرده است. ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین نیز تلاشهای ماهرانهای برای حفظ جریان کمکهای غرب انجام داده است، اما رفتار روسیه در جنگ کار او را بسیار آسانتر کرد.
نهادینهشدهترین ائتلاف تاریخ
جنگ همچنین بر اهمیت نهادها تاکید کرده است. هنجارهای مشترک و رویههای تثبیت شده تصمیمگیری به متحدان کمک میکند تا تصمیمات جمعی را سریعتر و مؤثرتر انجام دهند. ناتو بهشدت نهادینهشدهترین ائتلاف در تاریخ است و اعضای آن تقریباً 75 سال تجربه هماهنگی پاسخها را علیرغم اختلافات گاه و بیگاه دارند. اگر ناتو وجود نداشت و اعضای آن مجبور بودند یک واکنش جمعی به جنگ اوکراین از ابتدا طراحی کنند، تصور اینکه آنها به این اندازه کارآمد واکنش نشان دهند، دشوار است.
به طور قطع، رویه های مبتنی بر اجماع ناتو نیز می تواند مشکلاتی را ایجاد کند، همانطور که ترکیه با گرفتن امتیاز از سوئد از طریق مسدود کردن ورود این کشور به ناتو این معضل را پدیدار کرده است. با این حال، تصمیم سریع ناتو برای حمایت از اوکراین و توانایی آن برای ارائه این حمایت، تأیید می کند که اتحادهای به خوبی نهادینه شده بهتر از ائتلاف های موقتی از نوع روسیه با ایران و کره شمالی کار می کنند.
پاشنه آشیل اتحادها
علیرغم واکنش سریع ناتو، جنگ در اوکراین نیاز به تقسیم کار جدید فراآتلانتیکی را نشان داده است. اتحادها کالاهای عمومی را فراهم می کنند. اگر پیوستن به نیروها به گروهی از دولت ها کمک کند تا جنگ را بازدارند یا برنده شوند، همه اعضای آن صرف نظر از اینکه هر کدام چقدر کمک کرده اند سود می برند. در نتیجه، قویترین اعضای یک اتحاد معمولاً سهم نامتناسبی از بارها را بر دوش میکشند و تصمیمهای کلیدی را میگیرند، در حالی که اعضای ضعیفتر مستعد سواری گرفتن مجانی هستند و (عمدتاً) همانطور که به آنها گفته میشود عمل میکنند. جنگ اوکراین این الگو را تأیید میکند: ایالات متحده بیش از هر عضو دیگر ناتو به اوکراین کمک کرده است، و واشنگتن تا حد زیادی استراتژی کلی ناتو را در قبال درگیری تعریف کرده است.
وجود یک کشور در صندلی راننده، سازماندهی واکنش سریع را آسانتر کرد، اما نقش برجسته ایالات متحده یک نقطه ضعف جدی دارد. از آنجایی که واشنگتن مدتهاست امنیت متحدان ثروتمند خود را تضمین کرده، آنها به نیروهای مسلح خود اجازه کوچک شدن داده و به طور خطرناکی به حفاظت ایالات متحده وابسته میشوند. اگر ایالات متحده به تهاجم روسیه پاسخ نمی داد - همانطور که ممکن بود در زمان رئیس جمهور دیگری اینگونه میشد - اعضای اروپایی ناتو نمی توانستند برای کمک به اوکراین انجام دهند و چشم انداز روسیه برای پیروزی روشن تر بود.
برخی این مسئله را بهعنوان دلیلی میدانند که رهبری ایالات متحده هنوز ضروری است، اما درس واقعی این جنگ این است که تقسیم کار جدید بین ایالات متحده و اروپا هم امکانپذیر است و هم طولانیمدت. روسیه ممکن است در حال حاضر تهدیدآمیز به نظر برسد، اما آنقدر که بسیاری از کارشناسان معتقد بودند قدرتمند نیست و در آینده حتی ضعیف تر خواهد شد. اعضای اروپایی ناتو بیش از سه برابر روسیه جمعیت و بیش از ده برابر تولید ناخالص داخلی روسیه دارند و سه تا چهار برابر آنچه روسیه در هر سال برای دفاع هزینه میکند، خرج میکنند. اگر اروپا به درستی سازماندهی و رهبری شود، می تواند به تنهایی از خود در برابر روسیه دفاع کند.
نتیجه اینکه اروپا باید نیروهای خود را بازسازی کند و به تدریج مسئولیت اصلی دفاع خود را بر عهده بگیرد، در حالی که ایالات متحده از اولین پاسخ دهنده اروپا به آخرین راه حل متحد خود تبدیل می شود. تقسیم بار در داخل ناتو به ایالات متحده این امکان را می دهد که بر ایجاد موازنه در چین در آسیا تمرکز کند، وظیفه ای که اروپا نه مایل است و نه قادر به انجام آن است. کاهش تدریجی تعهد ایالات متحده همچنین تضمین می کند که کشورهای اروپایی از تعهد خود مبنی بر تجهیز مجدد و پس دادن پول به واشنگتن پس از پایان جنگ در اوکراین، دست نکشند.
دشواری طغیان در جهان چندقطبی
در یک جهان چند قطبی در حال ظهور، احتمال موفقیت کشورهایی که می توانند متحدان را جذب و حفظ کنند، بیشتر از کشورهایی است که اقداماتشان باعث میشود که دیگران علیه آنها به نیروهای مخالف بپیوندند. این درس جدیدی نیست: فرانسه ناپلئونی، آلمان ویلهلمین، آلمان نازی و ژاپن امپراتوری همگی از ائتلاف های قدرتمند متعادل کننده شکست های فاجعه باری را متحمل شدند. طغیانگری گاهی اوقات سودمند است، اما معمولا زمانی که یک دولت قدرتمند بتواند ترتیبی دهد که با قربانیان خود مبارزه کند.
جنگ اوکراین نشان میدهد که ترتیب دادن شرایط مساعد از این دست دشوار است، زیرا اقدامات تجاوزکارانه آشکار تمایل دارد که سایر دولتها را در مقابل هم متحد کند. اگر سران هر کشوری به این فکر می کنند که آیا جنگی را برای تغییر وضعیت موجود به راه بیندازند یا خیر، در نظر گرفتن این درس از دردسرهای زیادی برای آنها جلوگیری میکند و دنیایی آرام تر و مرفه تر را ایجاد می کند.