یک «فرستاده ویژه» برای بازگرداندن خاورمیانه به آغوش آمریکا؟
به گزارش اقتصادنیوز، زمانی که رهبران عربستان و امارات تماس تلفنی رئیسجمهور آمریکا را بیپاسخ گذاشته اند، درخواستش برای کمک به کاهش بهای نفت را رد کردهاند، از محکوم کردن حمله روسیه به اوکراین سرباز زدهاند و دولت سوریه را در آغوش میگیرند، نمیتوان شکاف عمیقی را که در روابط آمریکا با کشورهای عرب خلیج فارس حاکم است، نادیده گرفت. بحرانی که شاید عریان نیست، اما گاه خود را به بدترین شکل نشان میدهد.
ردپای برجام در تنش آمریکا و اعراب خلیج فارس
گروهی از تحلیلگران مدعیاند که صرفنظر از مواضع ایالات متحده در ارتباط با احیای توافق هستهای، اگر واشنگتن به سوی توافق با ایران گام بردارد یا به آن نزدیک شود، توافقی که زمینه را برای برداشتن بخشی از تحریمها هموار کند، بحران حاکم میان آمریکا و متحدانش در خاورمیانه تشدید خواهد شد.
از همین رو به باور آنها نحوه مدیریت این بحران، آینده ایالات متحده را برای چندین دهه در منطقه خاورمیانه شکل خواهد داد.
اما از منظر برخی دیگر، رویکرد و رفتار برخی از متحدان عرب حاشیه خلیج فارس آمریکا نظیر عربستان و امارات ماحصل تصمیمهای نامنظم اتخاذ شده توسط چهرههایی چون پوتین است.
این تحلیل را نمیتوان در ارتباط با رویکرد دیگر کشورهای متحد واشنگتن، بازیگرانی چون اسرائیل، اردن، ترکیه و مصر تعمیم داد؛ بازیگرانی که رابطهشان را همزمان با مسکو و واشنگتن گسترش داده اند.
چرایی دوری اعراب از آمریکا
پس درباره چرایی دوری کشورهای حاشیه خلیج فارس از ایالات متحده باید گفت عدم تمایل واشنگتن برای اجرای تعهدات دفاعیاش موجب شده تا بازیگران عرب حاشیه خلیج فارس برای یافتن گزینههای متنوعتر و ارتباط با قدرتهای دیگر خیز بردارند.
صحنههای دراماتیک خروج شتابزده و در عین حال بینظم ایالات متحده از افغانستان موجب شد تا بسیاری از متحدانش در خاورمیانه به هراس بیفتند.
علاوه بر این، از منظر عربستان سعودی و امارات متحده عربی، انفعال آمریکا در برابر حملات پهپادی به فرودگاه و تاسیسات نفتیشان در سالهای 2019 و 2022 (حملاتی که انصار الله یمن مسئولیت آن را بر عهده گرفت)، دلیل و منطق قابلقبولتری برای یافتن متحد تازه است.
فرضیههای نادرست آمریکا برای مهار غرب وحشی
«محمد بن زاید» - رهبر امارات - بهواسطه سکوت معنادار آمریکا در برابر چنین حملاتی از دیدار با ژنرال «فرانک مک کنزی»، فرمانده ارشد ایالات متحده سرباز زد؛ چراکه هراسش از اینکه واشنگتن این بازیگر را رها کند به خشمی غیر قابل انکار تبدیل شده بود.
بعد از آن رهبر امارات به تماس بایدن که تلاش داشت بهای نفت را پایین نگاه دارد هم جواب نداد. این گزاره در عربستان هم تکرار شد، بویژه زمانی که «بن سلمان» بعد از سفر پرحاشیه بایدن به عربستان در اوپک پلاس با روسیه برای افزایش بهای نفت همصدا شد و خشم واشنگتن را برانگیخت.
گروهی از تحلیلگران میگویند رویکرد دولت بایدن در ارتباط با کشورهای عربی خلیج فارس در تضاد با استراتژی امنیت ملی آمریکا قرار دارد. به باور آنها تیم تعریفشده در کنار رئیس جمهوری ایالات متحده بر مبنای دو فرض اشتباه گام برمیدارند؛ اول، ظهور چین به عنوان قدرت جهانی و بازگشت روسیه مستلزم بازتعریف روابط و سوق دادن تمرکزها از خاورمیانه به جنوب شرق آسیا و شرق اروپا است.
دومین فرض ادعایی این گروه آن است که دستیابی به توافق هستهای با ایران میتواند زمینه را برای ثبات در منطقه هموار کند. به باور مقامهای آمریکایی این فرضیهها مکمل و تقویتکننده یکدیگر هستند.
به خیال واشنگتن در جریان این فرایند - که آنها آن را برد - برد میخوانند - هم ایالات متحده بهواسطه مهار تنشها میتواند بر تهدیدهای نوظهور دیگر متمرکز شود و هم متحدانش، بازیگرانی چون عربستان، امارات و بالاخص اسرائیل از چنین سیاست به ظاهر تنشزدایی سود خواهند برد.
با این همه به باور عمده تحلیلگران چنین استراتژی بر پایههای معیوب تعریف شده است. همانگونه که ژنرال مککنزی گفته، خاورمیانه، غرب وحشی رقابت قدرتهای بزرگ است. این منطقه در تقاطع سه قاره قرار دارد و شریان تجارت و بازگانی جهانی در آن تعریف شده، علاوه بر این در حدود نیمی از ذخایر جهانی نفت و بیش از یک سوم تولید نفت را به خود اختصاص داده است.
ایالات متحده نمیتواند به شکلی موثر در رقابت قدرتهای بزرگ شرکت کند، آن هم در شرایطی که از موقعیت مسلطش در چنین منطقه استراتژیکی در جهان چشمپوشی میکند.
نزدیکی عربستان و امارات به چین و روسیه
گروهی از تحلیلگران میگویند که فرض مهار تنشها در خاورمیانه نهتنها زمینهساز بازدارندگی نخواهد شد، بلکه قادر است تنشها را افزایش دهد و زمینه را برای یک رویارویی جدی نظامی هموار کند. امروز عربستان و امارات به دلیل ضرورتهای حاکم به روسیه و چین نزدیک شدهاند. از همین رو به باور دانیل شیپر و جورج ساکر که هر دو در موسسه تحققیاتی خاورمیانه فعالیت میکنند، اگر دولت بایدن با تایید علنی یک اتحاد استراتژیک، تعهداتش را در باب دفاع منطقهای احیا کند، آن زمان شاید ریاض و ابوظبی با هزینههای مسکو و پکن، همکاری بیشتری را با واشنگتن بالاخص در ارتباط با بهای نفت، رقم بزنند.
یک «فرستاده ویژه» برای بازسازی اعتماد از دست رفته
این دو تحلیلگر باور دارند که ایالات متحده قادر است با تعیین یک فرستاده ویژه اعتماد از دست رفته را بازگرداند و با ارتقای روابط، تعهدش به خاورمیانه را اثبات کند؛ بویژه آنکه سالها سفیری از جانب آمریکا در عربستان و امارات حضوری نداشته است.
به باور این دو ایالات متحده همچنین این توان را دارد تا با پاسخ به درخواستها برای استقرار سامانههای دفاعی ضد موشکی و افزایش همکاریهای اطلاعاتی، زمینه را برای بازگردان خاورمیانه به آغوش خود هموار کند، اقتصادش را بهبود ببخشد و همزمان با اطمینان دادن به بازیگران عربی حاشیه خلیج فارس، بخش استراتژیک جهان را در مدار خود نگاه دارد.
دلالی قدرت چین برای آمریکا خطرناک است زیرا...
در غیر اینصورت، رقبا، بالاخص چین که امروز بیش از هر زمان دیگر ثایت کرده که در قامت دلال قدرت به دنبال گسترش نفوذ در خاورمیانه است، میتواند گوی رقابت را از واشنگتن برباید و به رقیبی جدی برای آمریکا تبدیل شود و با کمرنگتر کردن حضور واشنگتن، به شکلی برجسته در این منطقه استراتژیک مانور دهد.