روزی که 20 میلیون ایرانی گفتند: آری
دوم به این خاطر که اکثریت جمعیت کنونی ایران زیر 50 سال دارند و در آن زمان یا در این دنیا نبودند یا کودک و نوجوان بودند و حق رأی نداشتند. به همین خاطر اطلاعات خود را یا از طریق مراجع رسمی و صدا و سیما گرفتهاند که وجه جمهوریت را کمرنگ کردهاند یا از شبکههای تلویزیونی ماهوارهای که درصدد تطهیر رژیم گذشتهاند و انقلاب 57 را در حالی شورشی کور میدانند که شخص محمدرضا شاه پهلوی در 14 آبان 1357 از آن به عنوان انقلاب یاد کرد و برای اعلام تأیید و همراهی با آن سران رژیم خود اعم از امیر عباس هویدا نخستوزیر و نعمتالله نصیری رییس ساواک و شهردار و وزیر اطلاعات (اطلاع رسانی) را به زندان انداخت و وقتی از ایران میرفت آنان همچنان در حبس بودند و بعد به دست انقلابیون افتادند و جز یکی ( داریوش همایون ) که گریخت باقی اعدام شدند.
و اما آن نکات (هر چند از تکرار برخی اطلاعات که در یادداشت چند سال قبل آمده بود گریز و گزیری نیست):
1. رفراندوم تعیین رژیم سیاسی جدید در روزهای جمعه 10 و شنبه 11 فروردین 1358 برگزار شد اما چون نتیجه در 12 فروردین اعلام شد این روز به عنوان روز جمهوری اسلامی ایران گرامی داشته میشود. (تعداد کل ایرانیان واجد شرایط رأی دادن در 10 و 11 فروردین آن سال، 22 میلیون و 800 هزار نفر بود و 20 میلیون و 288 هزار و 21 نفر در همهپرسی شرکت کردند. از این تعداد 20 میلیون و 147 هزار و 55 نفر رأی «آری» به صندوق انداختند و تنها 140 هزار و 966 نفر رأی «نه».)
2. واژۀ پارسی «همهپرسی» معادل «رفراندوم» را یا هنوز داریوش آشوری نساخته بود یا رایج نشده بود. از این رو همه جا صحبت از رفراندوم بود نه واژۀ ساده و پارسی «همهپرسی».
3 . آن قدر برگزاری رفراندوم برای تعیین رژیم سیاسی جدید امری تازه بود که در برگههای سبز و سرخ آرا به غلط نوشته بودند: انتخاباتِ رفراندم! در حالی که انتخابات با رفراندوم تفاوت دارد. ( دو رفراندوم در سال های 32 و 42 برای انحلال مجلس و انقلاب سفید شاه و ملت بود نه تعیین رزیم سیاسی. هر چند در قانون اساسی مشروطه امکان مراجعه مستقیم به آرای مردم یا رفراندوم نیامده بود). در انتخابات، مردم کاندیدا یا کاندیداهایی را از بین نامزدها انتخاب میکنند ولی در رفراندوم یا همهپرسی به یک پرسش یا گزارۀ مشخص آری یا نه گفته میگویند و از این رو "انتخابات رفراندم" نادرست بود البته منظور همان همهپرسی بود و شگفتا در آن زمان هیچ کس این خطای فاحش را یادآور نشد. گزاره این بود: تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی ....... آری یا نه؟
4. اگر اکثریت جامعه رأی «نه» میدادند (که البته عملا منتفی بود) نیز باز به معنی بازگشت حکومت سلطنتی نبود چون در برگۀ رأی آمده بود: «تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت.» رژیم سلطنتی در 22 بهمن 1357 برافتاده بود. هر چند برخی بر این باورند که 26 دی و خروج شاه در حالی که خانوادۀ سلطنتی همراه او رفتند یا بعد از استعفای سید جلال الدین تهرانی از ریاست شورای سلطنت و انحلال آن را هم میتوان پایان سلطنت تلقی کرد و شاپور بختیار میکوشید همین را به مردم بگوید اما صدایش شنیده نشد. این که شاه رفت و سلطنت تمام شد. از جمهوری اسلامی صرف نظر کنید! فرض رفراندوم بر «سابق» بودن رژیم ساقط شده و بحث بر سر بعدی بود.
5 . منتقدان میگویند تصریح این که «قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت» یعنی مردم به نظامی رأی دادند که هنوز قانون اساسی نداشت و در پیشنویس قانون اساسی آن که به امضای اولیه امام و مراجع سه گانۀ قم هم رسیده بود «ولایت فقیه» ذکر نشده بود و در آن ریاست جمهوری واقعا با رییس جمهوری بود و قرار بود در مجلس مؤسسان آن پیشنویس بررسی شود. منتها این قرار زمستان 57 و بهار 58 بود حال آن که در تابستان دو اتفاق افتاد: نخست این که به جای مجلس مؤسسان 300 نفری مجلس خبرگان 70 نفری تشکیل شد و به جای بررسی همان پیشنویس عملا قانون اساسی تازهای نوشتند. ولی این یک روی سکه بود چرا که 8 ماه بعد و در پاییز 58 برای همین قانون اساسی با ولایتفقیه هم رفراندوم برگزار شد و اگر چه قریب 3 میلیون نفر کمتر شرکت کردند و آیتالله شریعتمداری هم رأی نداد و مجاهدین خلق نیز تحریم کردند اما قانون اساسی جدید نیز از تصویب ملت گذشت. یکی از انتقاداتی که متوجه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در اشغال سفارت آمریکاست این است که توجه همه به این ماجرا جلب شد و در آذر 58 چندان بحثی بر سر قانون اساسی جدید درنگرفت.
6. هر چند عنوان مصوب شورای انقلاب برای نظام تازه، جمهوری دموکراتیک اسلامی بود و مهندس بازرگان هم از جمهوری دموکراتیک اسلامی گفت اما رهبر انقلاب تصریح کرد: " جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم" . استدلال حامیان جمهوری دموکراتیک اسلامی این بود که از جمهوری اسلامیهای دیگر مانند پاکستان متمایز باشد یا با توجه به خوانش های مختلف از اسلام بر وجه دموکراتیک تأکید شود تا تفسیرهای ضد دموکراتیک نچربد. استدلال حامیان جمهوری اسلامی اما این بود که شعار مردم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده و دموکراسی با جمهوری قرین است. ضمن این که نام به تنهایی تضمین کننده نیست کما این که جمهوری دموکراتیک آلمان و جمهوری دموکراتیک خلق کره دو حکومت کاملا اقتدارگرا بودند و یکی هنوز هست در حالی که نظام سیاسی بریتانیا پادشاهی مشروطه است. تأکید امام اگرچه نفی کننده اضافه شدن «دموکراتیک» یا کم شدن «اسلامی» بود اما از «جمهوری اسلامی» به مثابه یک واحد هم دفاع میکرد چرا که برخی به دنبال حکومت اسلامی ( منهای جمهوری و با مدل خلافت) بودند.
7. جالب است اشاره شود که یکی از دغدغه ها مربوط به زنان بود و حال که بحث زنان دوباره درگرفته این یادآوری جا دارد که مهندس بازرگان حین رأی دادن به جمهوری اسلامی تأکید کرد «تمام آزادی زنان تضمین شده است» . این که با چه استناد و اتکایی و قبل از تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی که به خبرگان تبدیل شد چنین تضمینی میداد روشن نیست اما گویای این واقعیت است که غالب فعالان سیاسی تصاویر آرمانی و ایدهآل داشتند و یک بار از دکتر یزدی شنیدم که میگفت تنها دو نفر میدانستند دقیقا چه میخواهند و بقیه بیشتر درگیر آرمانهای ذهنی خود بودند: اول آیتالله خمینی دوم دکتر بهشتی. طبعا رهبران دیگر حزب جمهوری اسلامی هم ذیل و هم سو با بهشتی بودند ولی اصرار داشت فقط دو نفر با زیر مجموعه ها البته و وقتی کسی پرسید حتی شهید مطهری؟ گفت بله. او هم به دنبال نظارت روحانیون بود نه حکومت آنان.
8. امام خمینی در پیام خود روز جمهوری اسلامی را به عنوان سرآغاز حکومت الله معرفی میکند. ( صبحگاه 12 فروردین- که روز نخستین حکومت اللَّه است- از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. روزی که کنگره های قصر 2500 سال حکومت طاغوتی فرو ریخت، و سلطه شیطانی برای همیشه رخت بربست و حکومت مستضعفین که حکومت خداست به جای آن نشست)
جالب این که آیتالله گلپایگانی از مراجع برجسته قم از «ولایت فقها» سخن به میان میآورد و نشان میدهد تلقی او و احتمالا دیگر مراجع به جز امام این بوده که بر جمهوری اسلامی ترکیبی ازفقهای مورد وثوق مراجع نظارت میکند و تلقی او از ولایت فقیه، در واقع ولایت فقه یا فقها و مدلی بوده که در پیشنویس در قالب شورای نگهبان با توسع آنچه در متمم قانون اساسی مشروطه آمده بود.
9. گفتمان برتر چنان با امام بود که کمتر کسی با جمهوری اسلامی مخالفت کرد چرا که مخالفت با جمهوری اسلامی دو معنی داشت: یا بازگشت به سلطنت یا جمهوری از نوع کمونیستی. از میان روشنفکران تنها دکتر مصطفی رحیمی بود که گفت مخالف است یا هما ناطق استاد تاریخ دانشگاه تهران ابهاماتی را مطرح کرد و احمد شاملو هم با تردید سخن گفت. دیگران از منظر عنوان مشکل داشتند و جبهۀ دموکراتیک ملی که از جبهۀ ملی منشعب شده بود رسما اعلام کرد رأی نمیدهد. آرای «نه» و تحریمیها اما به قدری کم بودند که هاشمی رفسنجانی از آنان با تخفیف و تحقیر به عنوان دو درصدیها یاد کرد و حتی ماه بعد ترور استاد مطهری را به اشتباه به آنان نسبت داد.
10. شوق مردم برای جمهوری اسلامی را از علاقه به ثبتنام برای حزب تازه تأسیس جمهوری اسلامی میتوان دریافت. چرا که تصور میکردند این حزب همان جمهوری اسلامی است. البته از سال 60 به بعد حزب معادل جمهوری اسلامی هم شد.
11. اعتبار امام خمینی چنان بود که می توانست فردای پیروزی انقلاب، تأسیس جمهوری اسلامی را اعلام کند و از مردم بخواهد در تأیید به خیابان بیایند. اما به سه دلیل رفراندوم برگزار کرد. یکی چون در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا گفته بود: فرض می کنیم که نسل های قبل از ما چنین خواستند. سرنوشت هر ملتی دست خودش است. آنها چه حقی داشتند برای ما هم تصمیم بگیرند؟ بنا بر این می خواست نسل حاضر در آن زمان تصمیم بگیرد. دوم این که سه روز بعد از آن نطق هم در فرمان انتصاب مهندس بازرگان به برگزاری رفراندوم اشاره شده بود و سوم به این خاطر که هر چند انقلاب 57 مردمی بود اما بیشتر شهرنشینان و طبقه متوسط در آن مشارکت داشتند و نیاز به همه پرسی عمومی در جای جای سرزمین گسترده ودر شهر و روستا بود تا تأیید همگان خاصه اهالی شهرستانهای کوچکتر و روستاییانی که چندان در گیرودار مستقیم اتفاقات 57 نبودند نیز اخذ و ثبت شود. ضمن این که در انقلاب جنبۀ سلبی و براندازانه میچربید و این که «چه نمیخواهند» ولی در رفراندوم وجه تأسیسی و ایجابی و این که «چه میخواهند».
12 . برای آن که بدانیم روشنفکران ایران در چه حالوهوایی بودند اشاره به سرمقالۀ روزنامۀ آیندگان به قلم محمد قائد که تازه از فرنگ آمده بود و گرایش مذهبی نداشت جالب است. وقتی مهندس بازرگان ابراز تمایل کرد همهپرسی زیر نظر ناظران خارجی برگزار شود او نوشت دوران دخالت چشم آبی ها تمام شده و جالب این که از مواردی است که خود این نویسنده یادآور میشود تا بگوید در چه حال و هوایی بودهاند.
13. امیرعباس هویدا نخست وزیر سال های 43 تا 56، عبدالله ریاضی رییس مجلس شورای ملی سال های 42 تا 57 و عباسعلی خلعتبری وزیر خارجه پیشین در زندان رأی دادند. هویدا به خبرنگاران نگفت رأی آری به صندوق انداخته یا نه. ریاضی و خلعتبری اما برگۀ رأی را به خبرنگاران نشان دادند و با لبخند و افتخار گفتند به جمهوری اسلامی رأی دادند. هویدا 8تنها روز بعد در 18 فروردین 1358 و دکتر ریاضی رییس مجلس و دکتر خلعتبری وزیر خارجه هم 12 روز بعد در 22 فروردین 1358 تیرباران شدند. (داستان اعدام 11 مقام پیشین در سحرگاه 22 فروردین 1358 -شامل رییس مجلس شورای ملی، وزیر خارجه و شهردار تهران- را قبلا نوشتهام و منتشر شده اما ویراست تازهای از آن را 22 فروردین منتشر خواهم کرد).
14. اگر رفراندوم به جای 10 و11 در 17 و 18 فروردین برگزار و مثلا 19 فروردین به عنوان روز جمهوری اسلامی اعلام میشد 13 روزه بودن تعطیلات نورزوی مثل حالا تثبیت نمیشد. شگفتا که حکومت جدید به رغم آن که چندان با مناسبتهای ملی میانه نداشت اما عملا با اعلام تعطیل 12 در کنار 13 فروردین در ثبت مدت تعطیلات یاری رساند تا جایی که تلاش سال بعد محمد علی رجایی در مقام کفیل وزارت آموزشوپرورش برای تقلیل ایام تعطیلات نوروزی مدارس از 13 روز به 4 روز رسمی و تقویمی به جایی نرسید. اغلب دانشآموزان در هفتۀ دوم به مدرسه نرفتند و آنها که رفتند هم سر کلاس نمیرفتند و در حیاط شعار میدادند: تعطیلی رو کم کرده.... تعطیلات مدارس 4 روزه نشد اما ادارات 13 روزه شد. 20 سال پیش در فروردین 82 به 18 روز هم رسید و کافی است با مناسبتهای مذهبی قرین شود تا طولانیتر شود.
15. در دهۀ 60 در روز جمهوری اسلامی هم مراسم محدودی غالبا در میدان امام حسین تهران برگزار میشد اما چون در حال و هوای نوروز چندان از ان استقبال نمیشد ادامه نیافت و بعدتر برچیدند. در سال 64 به یاد دارم مرحوم محتشمیپور وزیر کشور بود و در میدان امام حسین با اشاره به تصمیم مهندس بازرگان نخستوزیر دولت موقت و دبیر کل نهضت آزادی به کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری در آن سال و در نطقی به مناسبت روز جمهوری اسلامی گفت: آن قدر گستاخ شدهاند که میخواهند رییس جمهوری شوند! حال آن که کاندیداتوری رجال سیاسی برای انتخابات ریاست جمهوری از لوازم جمهوریت است و آن دو در هیچ معیاری با هم قابل قیاس نبودند. چند ماه بعد محتشمی دیگر وزیر کشور نبود و نظارت استصوابی هم البته هنوز اختراع نشده بود ولی بازرگان کاندیدا شد منتها به شکلی دیگر و از طریق وزارت کشور ناطق نوری با هدایت آیتالله خزعلی که نقش آیتالله جنتی در سال های بعد را ایفا میکرد مجال کاندیداتوری نیافت.
16. امام خمینی در قم رأی داد و این یعنی بنای اولیه استقرار رهبری نظام در تهران نبوده ولی بیماری ایشان و حوادث بعدی استقرار رهبری در قم و اکتفا به نظارت را منتفی کرد.
17. با این که پس از رفراندوم جمهوری اسلامی عنوان دولت موقت انقلاب اسلامی به دولت موقت جمهوری اسلامی تغییر یافت در ادبیات رسمی از محمد علی رجایی به عنوان اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی یاد می شود حال آن که این عنوان ولو در مقام رییس دولت موقت متعلق به مهندس بازرگان است.
18. اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا پس از اشغال آن در 13 ابان 1358 نشان می دهد این سفارتخانه از 15 بهمن 1357 تا 10 فروردین 1358 به بحث رفراندوم برای حکومت آینده توجه داشته است. اما چرا 15 بهمن و نه 22 بهمن؟ چون در 15 بهمن در حکم انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت به رفراندوم اشاره شده است.
در سند شماره ۳۹ در تاریخ ۶ فوریه ۱۹۷۹ (۱۷ بهمن ۱۳۵۷) آمده است: «...بازرگان باید یک دولت تشکیل دهد، رفرانـدومی در مـورد جمهـوری اسـلامی انجام دهـد، مجلس تعیین قانون اساسی را تشکیل دهد و سپس انتخابات مجلـس ملـی جدیـد بـر اسـاس قانون اساسی را انجام دهد، بههرحال، تاکنون نامشخص است که فرم ورقه رأی رفرانـدوم بـه چه شکل خواهد بود و محل قانون اساسی چهکار خواهد کرد.»
در سند شماره ۷۵ متعلق به تاریخ اول مارس ۱۹۷۹ـ (۱۰ اسفند ۱۳۵۷) از دفتر وابسته دفاعی آمریکا در تهران به سازمان اطلاعات دفاعی واشنگتن دیسی، درباره رفراندوم چنین گزارش میدهد: «... طبق گزارش روزنامهها، حاج سید جوادی وزیر کشور، رسماً اعلام کرد کـه ایرانیها برای رأیگیری درباره نظام جمهوری اسلامی در روز ۳۰ مارس به پای صـندوقهـای رأی خواهند رفت. در رفراندوم، از برگههای قرمز (به معنای نه) و سبز (به معنـای آری) بـرای پاسخ به این سئوال استفاده خواهد شد که «آیا با تغییر رژیم گذشته به نظام جمهوری اسـلامی که قانون اساسی آن بعداً به رأی گیری عمومی گذاشته خواهد شد، موافقید؟» کلیه ایرانـیهـای ۱۶ سال به بالا شامل «کلیه گروههای اجتماعی و حرفهای و اعضای نیروهای مسلح» میتواننـد در این رفراندوم شرکت کنند. بر اساس گزارشها، حمید آذریون دبیرکل حزب مارکسیـست- لنینیستی «حزب کمونیست ایران» از اعضای حزب خواسته اسـت تـا برگـه آری را بـه صـندوق بیندازند.»
در سند شماره ۹۹ - ۲۲ اسفند ۵۷ - آمده بازرگان دستور برگزاری رفراندوم در تاریخ ۳۰ مارس را صادر کرده است.
در سند دیگر آمده شده است: «حداقل ۱۳ گروه یا شخصیت برای کسب قدرت تلاش میکنند. در حال حاضـر بخـش عمـده قدرت در دست پیروان مذهبی [آیتالله] خمینی است. با این حال کنترل مرکزی وجود ندارد و در بعضی مواقع سلاح قدرت حرف اول را خواهد زد. اگر رفراندومی در ماه مارس برگزار شود، بیشک [آیتالله] خمینـی برندۀ آن خواهد بود.»
این اشارات هم در آن جالب است «... احساس میکنیم که تنها جمهورییی که اکثریت گروههای فعال سیاسی را راضی کند، یک جمهوری دموکراتیک بر اساس مفاهیم نوینی از اسلام خواهد بـود.»
19. بخش قابل توجهی از رأیدهندگان زن بودند. این در حالی بود که غالب فقها تا چند سال قبل از آن با حق رأی زنان مخالف بودند و حتی سید حسن مدرس علنا دربارۀ آن سخن گفته بود یا خود واژه جمهوری و حتی اصل رفراندوم و شاید هیچ شخص دیگری نمیتوانست مثل امام خمینی این مفاهیم را چنین در هم آمیزد.
20. فارغ از هر داوری دربارۀ عملکرد جمهوری اسلامی در 44 سال گذشته این که مردم پای صندوق رأی بروند تا دربارۀ نوع حکومت رأی بدهند یک دستاورد بیسابقه است و نفی آن با مدعای دموکراسی نمیخواند چرا که برگزاری همه پرسی در هر ساختار سیاسی اوج اعتماد به نفس حاکمیت آن و مشارکت مردم را نشان میدهد و به این معنی است که هر دو طرف حاضر به تمکین در برابر تبعات آناند.
پاسخ این پرسش که چرا جمهوری اسلامی برپا شد نیز در بیت نخست سرود اول جمهوری اسلامی ایران سرودۀ مرحوم ابوالقاسم حالت به روشنی آمده بود: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما.... (نمیدانم آن بنده خدا که سطل ماست را بر سر دختر نسل امروز خالی کرد این سرود را شنیده یا نه و آن زمان اصلا بوده یا نه)
-----------------------------------------------------
* تصاویر آرشیوی روزنامهها از کانال «دیروزنامه»
منبع: عصرایران