نکتههای جالب زندگی مرحوم عمادافروغ
به همین مناسبت اقتصادنیوز گفتوگوی صمیمانه آن مرحوم وهمسرش با ایکنا را بازنشر میکند.
متن کامل این گفتوگو در ادامه میآید: مهمان خانه عماد افروغ و زهرا کاظم پورفرد شدیم تا مروری بر داستان زندگیشان داشته باشیم و با ملاکهای اصیل ازدواج و انتخاب همسر آشنا شویم، آنجا که تجملات مانعی برای آغاز راه نیست و تحصیلات عالیه و شأن فرهنگی و اجتماعی در پس سالها همراهی و قناعتپیشگی به دست آمده است.
ازدواج نخستین سنگ بنای تشکیل خانواده و به دنبال آن اجتماع است و در آموزههای اسلامی نیز همواره از این پیمان مقدس به عنوان ابزاری برای حفظ نیمی از دین یاد شده است. اما این روزها آمارها گویای کاهش میزان ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج است. در چرایی بروز این پدیده باید از علل متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نام برد اما کارکردهای ازدواج از چنان گستردگی و اهمیتی برای فرد و خانواده برخوردار است که به این مهم نمیتوان با مسامحه و سهلانگاری نگریست.
با نگاهی عادلانه میتوان دریافت که دوری جستن جوانان از ازدواج صرفاً به دلیل کمکاری دولتها و عدم حمایت کافی برای ایجاد اشتغال و درآمدزایی نیست، بلکه برخی فرهنگهای غلط مروج تجملات هستند و مراسم متعدد و رنگارنگی که هزینههای سرسامآوری نیز به دنبال دارند، سبب تشویش جوانان و فرار از پیوندی میشود که خداوند آن را مایه آرامش ساخته است.
توجیه غلط برخی خانوادهها این است که فرزندانشان تنها یک بار ازدواج میکنند و باید در برپایی مراسم آبروداری کنند اما غافل از آن هستند که آبروی جمع شده با مهریههای بالا، جهیزیههای تجملاتی، تنوع غذاهای مراسم عروسی و برپایی مراسم متعدد و پیشکش هدایای رنگارنگ، تنها چند روزی در حافظه فامیل و خویشاوندان باقی میماند و انسان فراموشکارتر از آن است که به یاد بسپارد. این فراموشی از اصیل نبودن نشئت میگیرد؛ وقتی ملاک آبروداری را به درستی نشناخته باشیم، انتظار ماندگاری انتظار بجایی نیست.
در این بین برخی راه را به درستی شناختهاند، در جوانی عزم خود را برای ساختن زندگی در کنار شریکی جزم کردهاند که به درستی انتخاب شده است، شریکی که میتواند در ناملایمات زندگی همراهیشان کند. کم نیستند الگوهایی که مرور زندگیشان قوت قلب جوانان است، همانانی که به سادگی زندگی مشترک را آغاز و آبرویی را که از پس سالها تلاش کسب کردند از حافظه هیچ انسانی پاکشدنی نیست.
به گزارش ایکنا؛ عماد افروغ متولد سال ١٣٣٦ در شیراز است. او در سال ١٣٧٦ مدرک دکترای جامعهشناسی خود را از دانشگاه تربیت مدرس دریافت کرد. افروغ در سال ١٣٧٣ به عنوان دانشجوی نمونه کشور در مقطع دکتری انتخاب شد. وی همچنین عضو پژوهشگاه علوم انسانی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس گروه جامعهشناسی مؤسسه باقرالعلوم بود. این استاد برجسته جامعهشناسی ۲۳ ساله بود که با زهرا کاظم پورفرد ازدواج کرد، بانویی که از سن ۱۷ سالگی به معلمی مشغول شده بود و امروز با داشتن مدرک مشاوره، روزهای پس از بازنشستگی را همچنان مدبرانه و فعالانه و با ارائه خدمات مشاوره سپری میکند. تحصیلات عالیه و شأن فرهنگی و اجتماعی این زوج همان گوهری است که در پس سالها همراهی به دست آمده است. مهمان خانه عماد افروغ و زهرا کاظمپورفرد شدیم تا با هم مروری بر داستان زندگی روشنشان داشته باشیم و با ملاکهای اصیل بیشتر آشنا شویم. همراه ما باشید.
ایکنا ــ چند ساله بودید که ازدواج کردید و نحوه آشنایی شما با یکدیگر به چه شکل بود؟
افروغ: سال ۱۳۵۹ در حالی که ۲۳ ساله بودم به واسطه خواهرم با خانواده «کاظمپورفرد» آشنا شدم و قرار شد برای خواستگاری به منزل ایشان برویم. در بدو ورود به منزلشان، مادر خانه را در حالی که روی تخت نماز میخواندند دیدم، همین صحنه مرا جذب کرد. پس از ورود به منزل، صحبتهای نسبتاً طولانیای شکل گرفت که شامل عقاید سیاسی نیز میشد. عفت اصل ماجرا بود اما همفکر و همکفو بودن را نیز لحاظ کردیم و پس از بررسی جوانب در آستانه میلاد امام حسن عسگری(ع) مراسمی برپا شد.
کاظمپورفرد: وقتی آقای افروغ به خواستگاری من آمدند ۱۸ ساله بودم و ملاکهای خاصی در نظر داشتم از جمله اینکه همسرم حزباللهی و انقلابی باشد. همچنین اهل کتاب و مطالعه بودن برایم از ارزش بالایی برخوردار بود. واقعاً برای مادیات ارزشی قائل نبودم کما اینکه وقتی به خواستگاری من آمد، پیراهن زردرنگ آستین کوتاهی با شلوار خاکی که در آن زمان بسیجیها بیشتر استفاده میکردند بر تن داشت و پاچه شلوار را هم با نخ مشکی به صورت دستی دوخته بود و در توصیف وضعیت مادی خود چنین بیان کرد که حتی این پیراهن هم برای من نیست؛ اما اصلاً موضوع امکانات اهمیتی برای ما نداشت.
ایکنا ــ از جهیزیهای که تدارک دیدید برایمان میگویید؟
کاظمپورفرد: یکی از خاطرات جالب ما مربوط به تهیه جیهزیه است. آقای افروغ از خواهرشان خواسته بودند که وسایل مورد نیاز را تهیه کنند و به ما نیز به کرات اعلام کردند که «وسیلهای خریداری نکنید، من همه چیز را تهیه کردهام». تکرار این موضوع که من همه چیز خریداری کردهام باعث شد که خانواده من برای خرید دچار شک و تردید بابت دوبارهکاری شوند. به همین علت رفتیم تا ببینیم همه چیزی که آقای افروغ از آن صحبت میکنند چیست که در مقابل با یک سینی چای، کتری و قوری و شش عدد استکان و نعلبکی، دو یا سه قابلمه، گاز پیکنیکی، یک تخته فرش، رختخواب محدود و پردههای ضخیم مواجه شدیم. همین تعداد وسایل در نظر آقای افروغ همه وسایل مورد نیاز یک زندگی بود و واقعاً توقعی برای ارائه بیش از این نداشتند و وقتی خانواده من اقلام دیگری تهیه کردند بسیار ناراحت شدند و گلایه کردند که در این مکان کوچک نیازی به تخت و کمد نیست، به همین علت هم بود که در همان سالهای اول زندگی این وسایل را بخشیدیم و زندگیمان را خیلی ساده آغاز کردیم و هنوز بعد از گذشت ۳۹ سال از همان سینی و کتری و قوری را استفاده میکنیم. فرمایش امام علی(ع) را که فرمودند قناعت عزت میآورد همواره در زندگی به کار بستم و بدان دلبستهام و به سایرین هم توصیه میکنم.
ایکنا ــ چه مهریهای در نظر گرفته شد؟
افروغ: مهریهای که در نظر گرفت شده بود علاوه بر یک جلد کلامالله مجید و شاخه نبات، پنج مثقال طلا، سفر به مشهد مقدس و یک دوره کامل تفسیر المیزان و انتقال یک حدیث بین طرفین به صورت روزانه بود. برای جاری شدن خطبه عقد خدمت آیتالله دستغیب رفتیم و ایشان پیشنهاد دادند که میزان مثقال طلای مهریه را به نیت ۱۴ معصوم به ۱۴ مثقال افزایش دهیم، من نیز به شوخی بیان کردم که به نشانه خداوند واحد قهار، یک مثقال لحاظ بفرمایید که ایشان با خنده در جواب به من گفتند، ۱۲۴ هزار مثقال به نیت ۱۲۴ هزار پیغمبر مینویسم که بنده سریع اعلام موافقت با ۱۴ مثقال کردم. حضرت آیتالله برای ما لطیفهای گفتند و در پایان نیز به ما توصیه کردند که زن، کنیز شوهر و مرد، غلام همسر خود باشد؛ اگر مرد به داخل خانه آمد و دید آشغال بر زمین است بداخلاقی نکند، بلکه خود خانه را تمیز کند.
ایکنا ـــ مراسم عروسی به چه شکل برگزار شد؟
افروغ: برای جشن عروسی سالن در نظر نگرفتیم، تعداد بسیار معدودی از اعضای فامیل را در خانه دعوت کردیم و مراسم بسیار ساده انجام گرفت. در محفل بانوان دعای کمیل هم قرائت شد. از مراسم عروسی عکسی هم باقی نمانده، یکی از دوستانم که قهرمان بوکس بود مسئولیت عکسبرداری را برعهده داشت ولی گویا با چنین شدت و قدرتی عکسبرداری کرده بود که همگی عکسها پاره شد و سوخت (با خنده). از مراسم عروسی عکسی نداریم اما شیرینی هر لحظه آن را همیشه به خاطر داریم. زندگی ما به همین سادگی و به دور از توقعات عروس خانم آغاز شد و همچنان نیز به همین شکل ادامه دارد، به حدی که سادهزیستی همسرم گاهی از حد نیز میگذرد.
ایکنا ــ حاصل این ازدواج چند فرزند است و در چه سنی ازدواج کردند؟
افروغ: سه فرزند پسر داریم و تلاش کردیم تا در جوانی و سنین بین ۲۲ تا ۲۴ سالگی زمینه ازدواج را برایشان مهیا کنیم. دو پسر بزرگم ازدواج کردهاند و پسر سومم در آستانه برگزاری مراسم ازدواج است.
ایکنا ــ معیارهایی را که ۳۹ سال پیش برای انتخاب همسر مدنظر داشتید امروز نیز به فرزندانتان توصیه کردید؟
تا جایی که امکان داشت معیارهای برتر را به پسرانمان معرفی کردیم، آنان هم به دنبال همسری همانند مادرشان بودند. با افرادی که برای ازدواج مدنظر داشتند بسیار گفتوگو میکردند و جوانب امر را میسنجیدند تا حدی که تصور میکردیم از ما نکته سنجتر هستند. آخرین پسرم طوماری از سؤالات را تهیه کرده بود و در مراسم خواستگاری همراه خود میبرد؛ ما آنچه را شرط بلاغ بود بیان کردیم اما تحمیل نکردیم، سعیمان بر آن بود تا همراهی خوب و مطمئن در ابعاد مختلف انتخاب همسر و آغاز زندگی مشترکشان باشیم چرا که امروز جوانان از جنبههای چه مادی و چه معنوی نیاز به حمایت بیشتری از سوی والدینشان دارند.
ایکنا ــ سادگی ازدواج شما در ازدواج فرزندان هم وجود داشت؟
به طور حتم شرایط جامعه تغییر کرده است و نمیتوانستیم شرایط ساده ازدواج خودمان را به آنان تحمیل کنیم اما سادگی در هر دوره زمانی مشخصههای خاصی دارد، ما نیز بنابر اقتضائات فرهنگی و زمانی مراسم ازدواج سادهای برای آنان برگزار کردیم. امروز وظایف پدر و مادر نسبت به ازدواج فرزندان به علت مشکلات مالی بیش از گذشته است و ما هم تلاش کردیم با گفتوگو، حد وسط و معقول را انتخاب کنیم، به طوری که هم معنای عروسی از آن برداشت شود و هم جنبه اسراف نداشته باشد.
ایکنا ــ بعد از گذشت ۳۹ سال از زندگی مشترک، چه تغییر و تحولی در عشق و محبت شما به یکدیگر ایجاد شده است؟
افروغ: این تصور را قبول ندارم که زندگی یکنواخت و بدون بالا و پایین شدن، موجه و معتبر است. در برخی لحظات عشق در زندگی فوران میکند، اما در برخی دقایق کمتر نمود دارد. زندگی یعنی لحظه و مهم همان لحظات آتشین عشق است که ما در زندگی مشترک آن را بارها تجربه کردهایم. اگر در زندگی اختلاف نظر و سلیقه وجود دارد، نباید تصور کرد که این زندگی خالی از عشق و محبت است. عشق همان گذشت و بخشش بعد از هر دلخوری پیش آمده است. هر کس که زودتر میبخشد، عاشقتر است و من به جرئت می توانم بگویم که همسرم عاشقتر است. تجلیات عشقورزی در مواقع و مقاطع مختلف زندگی بنابر اقتضائات زمانی ومکانی متفاوت است. من بروز هیجانی احساسی و عاطفی کمتری دارم اما این به معنای کم شدن میزان عشق من به همسرم نسبت به ۳۹ سال پیش نیست. من در حد ستایش عاشق همسرم هستم، ایشان صفاتی دارند که مثالزدنی است، اما این امر باعث نمیشود که میان ما اختلاف بروز نکند.
کاظمپورفرد: من به اینکه عاشق همسرم هستم افتخار میکنم. زوجین باید حساسیتهای همدیگر را بشناسند و از نزدیک شدن به خط قرمزهای همسرشان خودداری کنند. اگر قلق همدیگر را بدانیم میتوانیم آرامش را بیشتر به زندگی هدیه دهیم. نباید نمک روی حساسیتهای همدیگر بپاشیم. برای مثال من میدانم که آقای افروغ اگر ناراحت شوند و گلایهای هم داشته باشند سریع آرام میشوند و خشمشان زودگذر است، بنابراین در دقایقی که عصبانی هستند سعی میکنم محیط را آرام نگه دارم.
افروغ (با خنده بیان میکند): برای مثال همسرم ۳۰ سال معلم بود و من امیدوار بودم بعد از بازنشستگی مدت زمان بیشتری در خانه باشد اما اگر قبل از بازنشستگی دو روز سر کار میرفت، بعد از این اتفاق، چهار روز سرکار میرود؛ با این حال میداند که چگونه باید این خواسته مرا مدیریت کند تا هم به هدف خود برسد و هم مرا راضی نگه دارد.
خبرگزاری ایکنا برای این زوج فرهیخته آرزوی سعادت، سلامت و عاقبت به خیری دارد.
گفتوگو از فاطمه بختیاری