اخبار منفی از روابط ایران و امریکا را با هدف گران کردن سکه و خودرو منتشر می کنند؟
به گزارش اقتصادنیوز ،دنیایاقتصاد نوشت: انتشار برخی اخبار منفی از بحبوحه مذاکرات احیای برجام کافی است تا شاهد موجسواری برخی فرصتطلبان و ذینفعان در فضای مجازی و متعاقب آن بالارفتن قیمت ارز و سکه و ماشین باشیم. اخباری که در واقعیت خود نه پایه علمی و نه تعیینکنندگی قابلتوجهی در روند گفتوگوهایی دارند که ماهیت آن پیچیده، طولانی و فرسایشی بودن است و بنابراین بنبستهای مقطعی امری محتمل در این روند به شمار میرود.
این موجسواران همچنین به سراغ خبر خیز بریتانیا، فرانسه و آلمان برای محدود کردن برنامه موشکهای بالستیک ایران رفتند که قرار است بعد از پایان موعد مقرر در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت یعنی ۲۶ مهر (۱۸ اکتبر) لغو شوند. خبرهایی که عمدتا با هدف التهابآفرینی و جهت دادن به بازارها صورت میگیرد و نتیجه آن چیزی جز سود عدهای قلیل و ضرر بخش مهمی از جامعه نیست که در برهههای مختلف مردم به خوبی آن را تجربه کرده و با آن آشنا هستند.
فارغ از اهمیت این اخبار که در جای خود حائز توجه و حساسیت است، اما واقعیت آن است که این اخبار الزاما نمیتواند راهبرد دولتها برای مذاکره یا عدممذاکره، توافق یا جنگ و... را تحتتاثیر قرار دهد.
اگرچه نقش افراد در اتخاذ و پیشبرد تصمیمات مهم است، اما تقلیل دادن آینده برجام به نقش افراد که همواره در سمتهای مختلفی جابهجا میشوند و نقشآفرینی میکنند، خطایی است که باعث سوءبرداشتها از آنچه در جریان است، خواهد شد.
چرا ادعاهای موجسواران واقعیت ندارد؟
سیانان اواخر هفته گذشته اعلام کرد رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران، بدون حقوق به مرخصی فرستاده شده و این امر پس از تعلیق مجوز امنیتی وی در اوایل سالجاری انجام شده است. با این حال، هیچ توضیحی پیرامون اینکه مالی چه تخطیای انجام داده ذکر نشده است. آبرام پیلی، معاون مالی موقتا وظایف او را برعهده خواهد گرفت. بنابراین مالی، در جایگاه دوم در موضوع ایران قرار گرفته است. انتشار این خبر کافی بود تا کانالهای خبری که بعضا به انتشار اخبار زرد و غیرواقعی معروف هستند، به تحلیلهای آب و تاب داده از این اتفاق روی آورند.
مساله دومی که ادعای کانالهای خبری را با تردید مواجه میکند، راهبرد ایران و آمریکا در شرایط کنونی است که هر دو به سمت مدیریت ریسک و محدودسازی تنش متمایل هستند و این مذاکرات با مدل جدید بسیار مهم است چون میتواند نقش کنترلکننده التهابات بیشتر را داشته باشد و دو طرف را از ورود به فضای تنش باز دارد.
بنابراین اگرچه احیای برجام دیگر مطلوب آمریکا نیست، اما مدیریت فضای هستهای همچنان از ارزش استراتژیک برخوردار بوده و در زمانی که راهحلی جامع و فراگیر وجود ندارد، از مطلوبیت راهبردی برخوردار است.
برای ایران نیز اگرچه توافق نانوشته و شفاهی ارزش احیای برجام بر مبنای مدل ۲۰۱۵ را ندارد، اما در فضای تنشزدایی منطقهای، پیوستن به سازمان شانگهای و از آن مهمتر آزادشدن برخی از اموال بلوکهشده ایران، میتواند مطلوبیتهای خاص خود را در شرایط اضطرار داشته باشد. این مساله همچنین دارای مزیتهای اقتصادی و ژئوپلیتیک بیشتری برای ایران است که صادرات بیشتر نفت و افزایش درآمدهای نفتی را به دنبال داشته باشد. انتشار برخی اخبار مبنی بر افزایش صادرات نفت ایران به میزان یک میلیون و ۶۰۰هزار بشکه در دوره تحریمها میتواند حائز اهمیت باشد و سومین استدلالی که در رد ادعاهای شکست مذاکرات و بازگشت بیشتر تحریمها میتوان مطرح کرد، این است که رسیدن طرفین به یک تفاهم نانوشته و موقتی در شرایط کنونی میتواند پایهای برای توافقات در آینده بهویژه پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۴ باشد.
بنابراین در چشمانداز انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و با فرض پیروزی مجدد بایدن، توافق بیشتر در برابر بیشتر را خواهیم داشت. این موضوع با توجه به پیشرفتهای ایران در حوزه غنیسازی ۶۰ درصدی امری اجتنابناپذیر است. از مجموع این استدلالات میتوان این گزاره را طرح کرد که در شرایط کنونی در مرحلهای نیستیم که گفته شود قرار است از فردا شاهد تحریمهای اقتصادی بیشتر و فعال شدن مکانیزم ماشه یا اسنپ بک باشیم. بنابراین لازم است افکار عمومی با درک واقعبینانه از ظرافتها و پیچیدگیهای صحنه کنونی، گرفتار تله اخبار دارای سوگیری خاص به نفع منافع خاص، نشوند.