سنگینی سایه رادیکالیسم بر سر روسیه پساپوتین!
به گزارش اقتصادنیوز بعداز شورش پریگوژین که همزمانی داشت با شکست های پی در پی روس ها و حمله های پهپادی اوکراین به مسکو و دیگر شهرهای روس، بسیاری از ناظران با استناد به انفعال پوتین در ارتباط با قیام واگنر به این نتیجه رسیدند که زمینه برای ایجاد تغییراتی عمیق تر در روسیه هموار شده است. در همین راستا، فارن افرز با انتشار یادداشتی تحت عنوان« عصر پرآشوب پوتین» ضمن اشاره به این مقوله بر این گزاره تاکید دارد که تحولات اخیر بستر را برای ظهور گروه های رادیکال و در عین حال ملی گرا هموار کرده و فراتر از آن می تواند زمینه ساز شکل گیری دولتی افراطی تر شود. اقتصاد نیوز این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است. بخش نخست در ادامه آمده است.
خطوط قرمز کرملین در هم شکست
با آغاز حمله روسیه به اوکراین، نخبگان روس طوری رفتار کردند که گویی جنگ چیزی را در جبهه داخلی تغییر نداده است. حتی زمانی که غرب تحریمهایی را بر اقتصاد روسیه تحمیل کرد، به نظر میرسید که صاحبان قدرت در مسکو به شکلی معمول به مسیر خود ادامه میدهند. اما از پاییز گذشته، اوضاع پیچیدهتر شده. ضد حمله موفقیتآمیز اوکراین در منطقه خارکف آسیبپذیری مواضع نظامی روسیه را عریان کرد.ماه اکتبر نیز حمله اوکراین به پل تنگه کرچ موجب شد که پیوند کلیدی بین کریمه و سرزمین اصلی روسیه در میانه دود و آتش محو شود. این واقعه همچنین نشان داد که خطوط قرمز فرضی کرملین تا چه اندازه انعطافپذیر بوده، در چنین شرایطی نخبگان درگیر این وسوسه ذهنی شدند که پس لرزه های این جنگ می تواند دامن جغرافیای آنها را هم بگیرد.
بستر سازی برای مانور رادیکال ها
ماه های بعدی فقط فشارها افزایش یافت و همزمان جبهه جدیدی در خانه باز شد؛ مهاجمان ناشناس - به احتمال زیاد مرتبط با سرویس های امنیتی اوکراین - با هواپیماهای بدون سرنشین مسکو را هدف قرار دادند. شبه نظامیان همچنین به منطقه بلگورود روسیه حمله کردند. در این میان؛ از همه تکان دهنده تر، شورش نیروهای واگنر تحت رهبری یوگنی پریگوژین بود.قیام پریگوژین توجه جهان را به خود جلب کرد و نخبگان مسکو را به شدت نگران کرد. با وجود حل سریع این بحران، بسیاری در مسکو برای درک نحوه مدیریت پوتین خیز برداشتند. پوتین از یک طرف به شکلی بی رحمانه پریگوژین را خائن خواند، اما از سوی دیگر به رهبر مزدور اجازه داد تا آزادانه در داخل کشور رفت و آمد داشته باشد. این رویدادها در روسیه معاصر بی سابقه بود. انعطاف ظاهری در برابر اخبار بد و بی تفاوتی نسبت به رویدادهای جاری فریبنده است. از طرفی دیگر برای کرملین دشوار است تا تحولات ناخواسته را زیر فرش بکشد. جنگ اوکراین تغییرات عمیقی را در روسیه رقم زده است. در واقع، نظامیسازی زندگی روس ها، تندروهای افراطی و ملیگرایان را در میانه نخبگان قدرتمند کرده است.
شورش پریگوژین راه را برای ظهور یک دولت رادیکالتر، جنگطلبتر و بیرحمتر هموار کرده است. تهدیدهایی چون شورش واگنر و عریان شدن ضعف دولت، لزوما به معنای خیز مردم علیه رژیم پوتین نیست در عوض، این تحولات می تواند روسیه را به موجودیتی با انسجام اندک، مملو از تضادها و درگیری های داخلی، بی ثبات تر و فاقد قابلیت پیش بینی تبدیل کند. از همین رو در داخل، نظمی که پوتین ایجاد کرد بینظمتر میشود و جهان باید با روسیه خطرناکتر و غیرقابل پیشبینیتر مبارزه کند.فعلا تمایل کرملین به کم اهمیت جلوه دادن وقایع به ظاهر تکان دهنده با درک پوتین از جنگ مطابقت دارد. رئیس جمهوری روسیه عمیقا اعتقاد داشت که مردم عادی روسیه مملو از حس میهن پرستی هستند، نخبگان وفادار به دولت باقی می مانند، مسیر پیروزی در اوکراین باز است و اقتصاد روسیه به اندازه کافی انعطاف پذیر است تا زمانی که به اهدافش برسد.
شلیک به خود سرآشپز بدسرپرست
مقامات ارشد روس، با لحاظ کردن خونسردی پوتین، خود را متقاعد میکردند که همه چیز خوب است و نگرانی شان مضر خواهد بود. خودیهای کرملین که بهطور خصوصی درباره تاثیر جنگ بر ثبات سیاسی صحبت میکردند و به ظرفیت مقامات برای حفظ کنترل سیاسی میبالیدند.نارضایتی پریگوژین قبل از شورش نتوانست این خودی ها را نگران کند. حتی شورش واگنرهم در ابتدا تغییری ایجاد نکرد. بسیاری از مقام ها متقاعد شده بودند که افراد نزدیک به پوتین بر افعال پریگوژین نظارت دارند و واگنر قدرتی برای به چالش کشیدن دولت روسیه نخواهد داشت. اما تحولات بعدی و درهم شکسته شدن یک به یک سنگرها، موجب شد تا نخبگان روس بدین نتیجه برسند که پوتین به درستی خطر سرآشپز بدسرپرستش را درک نکرده است. این شورش تا حد زیادی محصول انفعال پوتین بود. به بیانی بهتر، موضع خنثی رهبر روسیه و بی میلی اش جهت مداخله در درگیری میان پریگوژین و دو مقام ارشد نظامی روسیه - سرگئی شویگو، وزیر دفاع، و والری گراسیموف، رئیس ستاد کل - به وقوع شورش کمک کرد. این شورش نه تنها شکست های مدیریتی پوتین را عریان کرد، نوعی شلیک به خود هم بود.
قداستی که از بین رفت
پس از شورش، برای کرملین دشوار بود هاله صلاحیت سیاسی اش را به نمایش بگذارد. مدیریت نادرست جنگ توسط کرملین، در کنار شورش پریگوژین، دولت را غیرمسئول و ضعیف جلوه داد. در این میان حملات هواپیماهای بدون سرنشین باعث حیرت شد و این سوال را برجسته کرد:چرا سیستمهای دفاعی روسیه نمیتوانند حملات را خنثی کنند. مردم عادی روسیه و همچنین شاهینهای حامی جنگ اوکراین در باب ضعف و ناتوانی پوتین برای تضمین امنیت پایتخت به اجماع نظر رسیدند. بسیاری از ناظران عادت دارند رژیم پوتین را محصول یک قرارداد اجتماعی ببینند که در چارچوبش دولت ثبات را در ازای وفاداری وفادارنش تضمین می کند. با این حال، از زمان الحاق کریمه به روسیه ارزش ثبات داخلی به تدریج تحت الشعاع نیاز عمیق تر به امنیت ژئوپلیتیکی – یعنی حفاظت در برابر غرب متخاصم – قرار گرفت که با افزایش احساسات ملی گرایانه همراه بود. اکنون، روس ها تشنه امنیت ژئوپلیتیکی هستند. اما انفعال پوتین در مواجهه با تهدیدات نظامی داخلی ممکن است در آینده نزدیک به مشکلی بزرگ برای رژیم تبدیل شود.
قدرت نمایی شاهین های رادیکال!
به باور بسیاری از ناظران غربی مشکلات نظامی نخبگان و جامعه زمینه ساز صلح خواهد شد. اما واقعیت بسیار تاریکتر است: موقعیتهای چالشبرانگیز باعث میشود روسیه در فرایند جنگ و سرکوب مخالفان در داخل، مصممتر و بیرحمانهتر شود. شورش پریگوژین نتیجه نارضایتی از تعقیب ناکارآمد جنگ بود. از همین رو می توان گفت که روسیه برای مبارزه متعهدتر خواهد شد – نه برای تعقیب جاه طلبی های امپراتوری بلکه به دلیل نگرانی ناامیدانه اش جهت بقا. بر اساس مقاله ای که توسط دنیس ولکوف، مدیر لوادا منتشر شده، جناحی که از پاسخ قاطعانه به دشمن دفاع می کند، طرفداران جدیدی پیدا می کند. در پی شورش پریگوژین، بسیاری از روسها میخواهند دولت را جسورتر، قاطعتر، سازگارتر و محکمتر ببینند. این موضوع با آخرین نظرسنجیهای لوادا، که در پایان ژوئن انجام شد، تأیید میشود، که نشانگر تغییر در نگرش مردم است.