پوتین به سرنوشت تزار دچار می شود؟
به گزارش اقتصادنیوز بعداز شورش پریگوژین که همزمانی داشت با شکست های پی در پی روس ها و حمله های پهپادی اوکراین به مسکو و دیگر شهرهای روس، بسیاری از ناظران با استناد به انفعال پوتین در ارتباط با قیام واگنر به این نتیجه رسیدند که زمینه برای ایجاد تغییراتی عمیق تر در روسیه هموار شده است. در همین راستا، فارن افرز با انتشار یادداشتی تحت عنوان« عصر پرآشوب پوتین» ضمن اشاره به این مقوله بر این گزاره تاکید دارد که تحولات اخیر بستر را برای ظهور گروه های رادیکال و در عین حال ملی گرا هموار کرده و فراتر از آن می تواند زمینه ساز شکل گیری دولتی افراطی تر شود. اقتصادنیوز این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است. بخش نخست با عنوان«سنگینی سایه رادیکالیسم بر سر روسیه پساپوتین!» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و نهایی یادداشت آمده است.
پس لرزه های قیام علیه گربه های چاق
رویارویی پریگوژین با وزارت دفاع و شکایتش از کمبود مهمات، مردم عادی روس را تحت تأثیر قرار داد. افکار عمومی پریگوژین را در قامت جنگجوی صلیبی که علیه فساد به پا خاسته و کسی که جرات به چالش کشیدن نخبگان لوس را دارد، ترسیم کردند. نارضایتی از چهره هایی که در قدرت هستند- «گربههای چاق» - تا حدی حقیقت پیشروی سریع پریگوژین را تبیین میکند. در این میان واقعیت هولناک تری وجود دارد، تداوم و افزایش موقعیتهای چالشبرانگیز باعث میشود روسیه فقط در جنگ علیه خود و سرکوب مخالفان در داخل، مصممتر و بیرحمانهتر شود. شورش پریگوژین رد جنگ نبود، بلکه میتوان آن را نتیجه نارضایتی از ناکارآمدی جنگ دانست. شورش پریگوژین و حوادث قبل از آن نشان می دهد که کرملین ممکن است بسیار کمتر از آنچه تصور می شود انعطاف پذیر باشد.
امروز شاهد پوتین منزوی شده ای هستیم که در مقابله با درگیری های داخلی ناکام است، جامعهای سرخورده که از واکنش منفعلانه دولت به رویدادهای غیرقابل تصور گیج شده، نخبگان لرزان آماده فرار در لحظه فروپاشی رژیم و ارتش و سرویس های امنیتی شوکه شده که پس از شورش، تلاش خواهند کرد تا آسیب پذیری های خود را برطرف کرده و مخالفت های داخلی در صفوف خود را از بین ببرند.در چنین شرایطی پوتین شاید با تصور این که مردم دوستش دارند و نخبگان به او وفادار هستند، برای جلوگیری از فروپاشی دست به کار شود. همزمان سرویس های امنیتی ممکن است به دنبال کنترل بیشتر و سرکوب جامعه باشند. این پویایی ها در کنار هم می تواند منجر نوعی عدم انسجام در رفتار دولت ایجاد کرده و وضعیت را پیچیده تر کند. قیام پریگوژین، دولت را نه تنها سرکوبگرتر و وحشیانه تر، بلکه آشفته تر و غیرقابل پیش بینی تر خواهد کرد.
فرصت برای مانور شاهین های روس
هر اندازه وضیت در داخل پیچیده تر شود بستر برای قدرت نمایی تندروها هموار می گردد، اردوگاهی که متشکل از سرویس امنیتی، محافظه کاران جنگ طلب، خبرنگاران نظامی حامی جنگ و کارشناسان تلویزیونی با مواضع ضد غربی است. علاوه بر این، شرایط سیاسی و اجتماعی کنونی عملا جزء سرکوب، هیچ گزینه جایگزینی برای رژیم باقی نگذاشته است. همزمان بخش قابل توجهی از جامعه روسیه نیز ممکن است در نهایت از موج سرکوب های جدید حمایت کرده و حتی به آن کمک کند. در چنین وضعیتی حفظ موضع منفعل در ارتباط با جنگ، سخت تر هم می شود. با آغاز حمله به اوکراین، دولت روسیه نیروهای مخالف جنگ را به حاشیه راند و جایی برای شخصیتهای لیبرال باقی نگذاشت. تعریف چنین وضعیتی به شاهین های رادیکال فرصت مانور داده، در چنین شرایطی گروهی از شاهین های جوان تر و جسورتر ممکن است جایگزین نسل قدیمی تر ایدئولوگ های محافظه کار شوند، ایدئولوگ هایی که بر ترویج «پوتینیسم»، ایده های ملی گرایانه، ضد غربی و ضد لیبرال تاکید داشتند و ارزش های سنتی مانند اهمیت خانواده، فرزندان، پیوندهای معنوی و اولویت منافع دولتی بر حقوق خصوصی را برجسته کردند.
نسل جدیدی از شاهین ها در حال ظهور است. برخی از این شاهینهای جدید، تکنوکراتهای جوان دیروز هستند، مانند سرگئی کرینکو، مشاور ارشد سیاست داخلی پوتین. گروهی دیگر نظامیان درگیر در امور نظامی اند که از نزدیک روند جنگ را رصد کرده و برای بسیاری از روسها به منبع کلیدی اطلاعات تبدیل شدهاند.همزمان برخی از اعضای ارشد وزارت دفاع از چرخش شاهین سود بردند - به ویژه شویگو، وزیر دفاع، و ویکتور زولوتوف، رئیس نیروی نظامی داخلی روسگواردیا. آنها ممکن است به ذینفعان اصلی شورش سرکوب شده پریگوژین تبدیل شوند. برخلاف ایدئولوگهای تکنوکرات، رهبران نظامی میتوانند حقایق را در زمین تغییر داده و قدرت واقعی شان را نشان دهند. به بیانی ساده،شویگو و زولوتوف میتوانند نیروی فیزیکی شان را برای مقابله با چالشها به کار گرفتهو به پوتین نشان دهند که خودشان هستند.
ماحصل تقابل شاهین های جدید و قدیم
تقابل شاهین های قدیم و جدید، واکنش روسیه یه چالش هایش در اوکراین و در داخل را تعریف خواهد کرد. هرچه رژیم با چالشهای بیشتری مواجه شود، سریعتر فرو می پاشد. گروه های جنگ طلب مانند فرماندهی نظامی یا به اصطلاح چکیست ها در تشکیلات امنیت ملی تلاش خواهند کرد نظم را، بالاخص پس از شورش پریگوژین، حفظ کنند تا ظرفیت رژیم را برای تحمل جنگ و اجتناب از شکست تقویت کنند. همه این تحرکات در پس زمینه رهبری ضعیف پوتین رخ خواهد داد، متغیری که به هرج و مرج، انفعال رژیم و تعریف فضایی رقابتی تر دامن می زند.فارغ از اینکه نخبگان تا چه اندازه محافظه کار و جنگ طلب هستند، اما از پوتین عملگراتند. آنها برخلاف تزار، تصور نمی کنند که کی یف به شکل اجتناب ناپذیری شکست خواهد خورد. این گروه همچنین درک دقیق تری از ظرفیت روسیه برای به راه انداختن جنگ دارد. بسیاری از آنها تمایل پوتین به نادیده گرفتن زنگ خطر را غیرقابل درک می دانند. به همین دلیل است که گروه های طرفدار جنگ خواهان اصلاحات بنیادین برای شکل گیری دیکتاتوری نظامی هستند.
سرنوشت نامطمئن تزار
این سیستم عملکردی مستقل از پوتین را کلید خواهد زد. این تحول نشان دهنده تقویت احساسات ضد پوتین یا مخالفت های سیاسی در حال ظهور نیست. بلکه نشان از درک نارساییهای سبک مدیریتی منفعل رئیسجمهور است که اجازه میدهد تهدیدهای واقعی علیه رژیم نادیده گرفته شود. پوتین با دست کم گرفتن رادیکالیزه شدن پریگوژین و تشدید درگیری واگنر با ارتش، به عنوان یک رهبر سالخورده شناخته شده که در آستانه سقوط قرار دارد. در چنین شرایطی تزار ممکن است به ابزاری در دست شاهینهای جدید، پویا و عملگرا تبدیل شود که به سرعت یاد میگیرند چگونه از احساسات و باورهای شناخته شده رئیسجمهور به نفع خود استفاده کنند. برخلاف آنچه که تحلیلگران پیشبینی کردند، تلاشهای کرملین برای تحکیم قدرتش، برچیدن شبهنظامیان خصوصی و ادغام گروههای مسلح روسیه در قابی هماهنگتر و منسجمتر – رخ نداد. در عوض، پوتین به نوعی اجازه داده تا فعالیت واگنر تحت رهبری آندری تروشف، جانشین پریگوژین ادامه یابد. به عبارت دیگر، به جای تمرکز، نیروهای امنیتی ممکن است درگیر چندپارگی شوند و جناح های رقیب برای امتیازات و اختیارات جدید رقابت کنند.
در آینده قابل پیشبینی، کرملین همزمان با چالش های داخلی متفاوت دست و پنجه نرم میکند؛ چالش هایی چون بحران عمیق حاصل از رهبری پوتین، فقدان مسئولیتپذیری سیاسی، پاسخهای ناکارآمد مقامات به چالشهای جدید و تشدید پراکندگی میان نخبگان. گروهی از ناظران بر این باورند که آینده روسیه به واسطه تعمیق شکاف ها میان نخبگان، کاهش نفوذ پوتین و رژیم ایدئولوژیک تر که در چارچوبش سرویس های امنیتی نقش برجسته تری دارند، تیره است. این تغییرات، اقدامات ژئوپلیتیکی روسیه را کمتر قابل پیش بینی و حتی متناقض خواهد کرد، زیرا کرملین به جای پیروی از جهت گیری و اولویت های استراتژیک خود به تغییر شرایط واکنش نشان می دهد.