رمزگشایی از جنگ صلیبی پکن و واشنگتن
به گزارش اقتصادنیوز ، به نظر می رسد رهبران چین و ایالات متحده فارغ از این که درگیر بدترین دور تنش ها در 50 سال گذشته هستند، برای تثبیت روابطشان خیزبرداشته اند. هر دو کشور می دانند که تنش بین آنها به بالاترین حد خود رسیده و موجب شده که دوبازیگر در آستانه جنگ قرار بگیرند. در ماههای اخیر، پکن و واشنگتن با از سرگیری بازدیدهای منظم دیپلماتیک و ایجاد کانالهای ارتباطی جدید در سطح بالا، برای از سرگیری رایزنی ها تلاش کردهاند. ماه ژوئیه، جان کری فرستاده اقلیمی ایالات متحده خواستار دیدار بایدن و شی همزمان با برگزاری نشست رهبران همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه شد. چنین دیداری میتواند به رئیس جمهوری آمریکا فرصت دهد تا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری 2024 زمینه را برای تثبیت روابط پکن و واشنگتن هموار کرده و از این گزاره به عنوان برگ برنده استفاده کند.در همین راستا نشریه فارن افرز یادداشتی تحت عنوان « تقابل جهان بینی ها» را منتشر کرده، یادداشتی که اقتصادنیوز در دو قسمت ترجمه کرده است. بخش نخست تحت عنوان«پکن و واشنگتن در آستانه جنگ سرد نوین»، منتشر شد و بخش دوم و نهایی در ادامه آمده است.
جنگ صلیبی برای بقا
تحلیلگران و سیاست گذاران غربی اغلب تاکید«شی» بر ایدئولوژی را ماحصل درک شخصی رئیس جمهوری این کشور از قدرت می دانند. با این همه گروهی دیگر از ناظران سیاسی براین باورند که هو جین تائو، سلف شی، بر مبارزات ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی بیشتر متمرکز بود. پس از مرگ مائو، حزب کمونیست چین برای تسهیل رشد اقتصادی و ایجاد روابط سودآور با غرب، لفاظیهای ایدئولوژیک علیه غرب را کاهش داد. اما اعتقادات ایدئولوژیک ریشهدار خفته باقی ماندند. باور به مبارزه ایدئولوژیک ادامه دار، بی اعتمادی حزب کمونیست را نسبت به مقاصد واشنگتن افزایش داده است. ایدئولوژی به مشروعیت رژیمها کمک میکند و احتمالا تعیینکننده بقای آن است. این باور در ترکیب با دیدگاه حزب کمونیست چین به سیاست، رقابت ایدئولوژیک بین رژیمها را در واقع به «مساله مرگ و زندگی» تبدیل میکند. در واقع، شی و دیگر رهبران ارشد حزب میدانند که شکست سیاسی بالاخص با تغییر رژیم میتواند جان آنها را به خطر بیندازد.
برای بسیاری از آمریکاییها که جذب ضعفهای دموکراسی خود شدهاند، این ایده که «نیروهای ضد چین غربی» برای سرنگونی حزب کومونیست چین درگیر جنگ صلیبی هستند، ممکن است غیرمنطقی و حتی نوعی تفکر پارانوئیدی به نظر برسد. اما لحاظ کردن تاریخچه لیبرالیسم غربی به عنوان ایدئولوژی نیز بسیار مهم است. بسیاری از غربی ها در حال حاضر آنقدر جذب لیبرالیسم شده اند که آن را به عنوان ایدئولوژی درک نمی کنند. آنها مانند ماهی در آب شنا می کنند. مایک پمپئو، وزیرامور خارجه دولت ترامپ زمانی گفته بود که ایالات متحده باید به مردم چین قدرت دهد تا رژیم را تغییر دهند. او مدعی بود اگر جهان آزاد چین کمونیستی را تغییر ندهد، چین کمونیستی ما را تغییر خواهد داد.با این حال بایدن علنا تغییر رژیم در چین صحبتی نکرده، اما ترویج ارزش های لیبرال را در اولویت اصلی سیاست خارجی اش در سراسر جهان تعریف کرده است و دائما از نبرد جهانی بین دموکراسی و خودکامگی می گوید. فشار امپریالیستی زمانی لمس می شود که رهبران چین در خانه احساس ناامنی کنند.
خیز شی برای رقابت با واشنگتن
حزب کمونیست چین نگران مشروعیت خود است. این کشور با کندی اقتصاد، نرخ بالای بیکاری و همچنین مشروعیت اعتبار درگیر است، آن هم در شرایطی که که فقدان آزادسازی سیاسی با افزایش مداوم رفاه اقتصادی جبران میشود. شی و دیگر رهبران ارشد حزب کمونیست چین به دلیل جهانبینی ایدئولوژیکشان براین باورند که هر گونه شکست اقتصادی میتواند درها را به روی ایدههای لیبرال باز کرده و تهدیدی وجودی برای ساختار حکومتشان باشد. شی امیدوار است مشکل مشروعیت را با تلاش برای احیای اقتصاد چین و ترویج «رونق مشترک» جهت پایان دادن به نابرابری حل کند. او همچنین به قول خودش سعی دارد با ترویج ناسیونالیسم چینی و تمرکز بر مسائل امنیت ملی، اعتماد فرهنگی چین را ارتقا دهد.
هنگامی که شی از شکل گیری جهان چند قطبی صحبت می کند، منظورش فقط تبدیل چین به یک قدرت نظامی و اقتصادی برابر با ایالات متحده نیست. او به دنبال اثبات تمدن بزرگ چین است و تلاش دارد بدون انطباق با اصول لیبرالیسم غربی، از موجودیت و ساختار ایدئولوژیک چین دفاع کند. او امیدوار است که مشروعیت حزب در داخل و خارج از کشور را با این طرح که تمدن چین به عنوان نمونهای جدا از لیبرالیسم عمل میکند، تقویت کند. از این رو، پکن براین باور است که درخواست از واشنگتن برای پذیرش«همزیستی» با چین ، حیاتی است، نه پیش پا افتاده. برای حزب کمونیست چین «رقابت» به معنای نابودی یک طرف یا طرف دیگر است. بالاخص آن که حزب نمی داند کدام طرف است.
درک متفاوت از یک روایت
نه چین و نه ایالات متحده نمی توانند به راحتی پیشنهاد طرف مقابل را برای چگونگی درک و رویکرد روابط خود بپذیرند. چنین موضع گیری، گفتگوهای دیپلماتیک و تلاشهای ثباتبخش را درگیر چالش خواهد کرد. از نظر عملی، گسست ایدئولوژیک، پکن را در پذیرش هرگونه «حفاظ» متقابلی برای جلوگیری از تشدید تنش در محیط رقابتی، مردد میسازد. به عنوان مثال، اخیرا پکن از پذیرش درخواست واشنگتن برای گفتگو در مورد ثبات استراتژیک هسته ای و کنترل تسلیحات خودداری کرده است. به دلیل مفروضات ایدئولوژیک، پکن فرض میکند که اینها تلههایی هستند برای نابودی شان، نه تلاشهای واقعی برای حفظ ثبات. حتی همکاری بالقوه در زمینههای مورد علاقه مشترک مانند تغییرات آبوهوایی، امنیت غذایی جهانی و ثبات اقتصاد کلان بینالمللی از منظر چین اهرمی است برای یک طرف جهت تحمیل اراده اش بر دیگران.
در نهایت، آنچه چین میخواهد این است که ایالات متحده با یک هدف نهایی برای روابط موافقت کند: همزیستی مسالمتآمیز یا چیزی مشابه، که در چارچوبش محدودیت های تحمیلی بر حزب کمونیست چین پایان یابد. واشنگتن پیشتر مدعی بود که مشروعیت حزب کمونیست را می پذیرد و برای سرنگونی رژیم چین تلاش نخواهد کرد. اما پکن به مواضع واشنگتن اعتماد ندارد، زیرا معتقد نیست که ایدئولوژی لیبرال آمریکایی هرگز بتواند این سناریو را بپذیرد.تغییر این باور مستلزم آن است که ایالات متحده به طور اساسی رویکرد خود به جهان را تغییر دهد، هر گونه ادعای جهان شمولی لیبرال و برتری فرهنگی را کنار بگذارد. از منظر پکن همزیستی به معنای توقف همه فشارهای رقابتی در حوزه هایی چون فن آوری، تجارت و حقوق بشر است. اما در ظاهر واشنگتن تمایلی به توقف چنین فشارهایی ندارد.بنابراین دو کشور در بن بستی جدی قرار دارند: معضل امنیتی که از نظر ایدئولوژیکی هدایت می شود. به نظر می رسد واشنگتن هنوز این بن بست را به طور کامل به رسمیت نشناخته. این احتمال وجود دارد که ایالات متحده و چین در آینده ای قابل پیش بینی در رقابتی پرتنش باقی بمانند.