نقشه راه فروپاشی ارتش پوتین در اوکراین!
به گزارش اقتصادنیوز ، اگر فیلد مارشال هلموت فون مولتکه بزرگ، معمار نظامی اتحاد آلمان و یکی از مشهورترین ژنرالهای تاریخ، وضعیت امور را در تابستان امسال اوکراین میدید، فوراً آن را درک میکرد. پس از اینکه کییف و حامیان غربی آن، با آب و تاب زیاد چشمانداز ضد حمله بهاری علیه روسیه را مطرح کردند، این ضدحمله تا به امروز پیشرفت نامتناسبی داشته است. مولتکه این نتایج ناامید کننده را به این واقعیت نسبت میداد که ارتش اوکراین با دشمنی روبرو است که قویترین شکل جنگ را به راه انداخته است: حمله استراتژیک همراه با دفاع تاکتیکی.
شکل قویتر جنگ
اکوایران در این باره به نوشته وبسایت 19فورتیفایو، مولتکه منطق خود را این گونه بیان میکند: «دفاع تاکتیکی شکل قویتر جنگ است و تهاجم استراتژیکی شکل مؤثرتر و تنها راهی است که به هدف منجر میشود». به عبارت دیگر، طرفی که قطعهای از قلمرو را تصرف میکند، سپس به طور تاکتیکی از آن دفاع میکند، خود را برای موفقیت استراتژیک و در نهایت سیاسی آماده میکند. در اصطلاح عامیانه: چیزی را بگیرید و نگه دارید، و به دشمن خود -که از یک نابرابری شدید رنج میبرد- بگویید اگر جرأت دارد بیاید و آن را پس بگیرد. برای حکیم آلمانی، به طور خلاصه، انجام حمله از طریق دفاع، مسیری روشن برای پیروزی است.
سال گذشته ارتش روسیه به تهاجم استراتژیک پرداخت و سرزمینهای مورد علاقه رهبری در مسکو را تصرف کرد. پس از یک سلسله شکستهای شگفتآور در پاییز گذشته، ارتش روسیه ماهها را صرف تدارک دفاعی فشرده و دقیق کرد، تا بازیابی قلمرو از دست رفته در شرق و جنوب اوکراین را برای نیروهای اوکراینی دشوار و پرهزینه کند. این جزء دفاعی-تاکتیکی طرح روسیه است. ماموریت موفقیت آمیز بود: تابستان امسال یک نبرد سخت برای جنگجویان اوکراینی بود.
روسیه همیشه برنده است؟
پس آیا تجویز مولتکه برای اوکراین ناامیدی خواهد بود؟ آیا منطق او به این معنی است که مدافع – تصرف کننده مناطق مورد منازعه، در این مورد روسیه - همیشه برنده است؟
خب نه. در میان گرداب جنگ، گزارههای قطعی زیادی وجود ندارد. دنبال کردن تئوریهای مولتکه نتیجه را به نفع روسیه ارزیابی میکند، اما در تاریخ نظامی بسیاری از مدافعان از فضای جغرافیایی خود بیرون رانده شدهاند. بیرون کردن یک مدافع مستحکم، به سادگی با تلاش بیشتر یک مهاجم با منابع خوب، مبتکر و با روحیه ممکن است. این مثال را در نظر بگیرید: کنفدراسیون جنوب در طول جنگ داخلی آمریکا. اتحادیه شمال میخواست نه تنها جنوب را شکست دهد، بلکه میخواست موجودیت سیاسی آن را به عنوان یک کشور مستقل ریشه کن کند، همانطور که روسیه امیدوار بود رژیم سیاسی اوکراین را سرنگون کند و آن را با یک دولت تابع مسکو جایگزین کند.
این کار نیازمند غلبه بر دشمن جنوبی و سرنگونی دولت آن بود.
جنوبیها با متحد شدن با یکدیگر برای جدایی از اتحادیه فدرال، به هدف تهاجمی استراتژیک خود دست یافتند. جدایی جنوب باعث شد که آنها کنترل کشور مورد مناقشه را از داخل در دست بگیرند، در حالی که نیروهای اتحادیه اطراف قاره و حاشیه دریا را در کنترل داشتند. ژنرالهای جنوبی ثابت کردند که غیرقابل پیشبینی هستند. آنها در حرکت در طول محیط دفاعی خود برای مقابله با حملات اتحادیه شمال که در مکانها یا زمانهای متفاوتی انجام میشدند، مهارت داشتند. تنها زمانی که رئیسجمهور اتحادیه فدرال، آبراهام لینکلن از ژنرالهای خود خواست تا بر یک زمان مشخص تمرکز کنند و در همان زمان از اطراف به کنفدراسیون حمله کنند، نیروهای اتحادیه موفق شدند از دفاع جنوب عبور کنند.
لینکلن استدلال کرد که فرماندهان میدانی کنفدراسیون جنوب هرگز نمیتوانند همه حملاتی را که به طور همزمان در مکانهای مختلف در امتداد مرز فرود میآیند، خنثی کنند. ارتشهای اتحادیه در ادامه جنگ به مناطق مرکزی کنفدراسیون دست یافتند. و اینگونه جنگ داخلی آمریکا به پایان رسید، البته نه بدون سالها نبرد طاقتفرسا و صدها هزار کشته.
چگونه بر لاک دفاعی دشمن غلبه کنیم؟
چگونه بر مزایایی که یک مدافع تاکتیکی دارد غلبه میکنید؟ دریاسالار سر تونی راداکین، رئیس ستاد دفاع بریتانیا، استراتژی اوکراین را به عنوان «منع منابع، پراکنده کردن دشمن و ضربه زدن» توصیف میکند. منع منابع به معنای ضربه زدن به مراکز لجستیکی و «خطوط ارتباطی» روسیه است، یعنی مسیرهای حمل و نقلی که مهمات و منابع را به سرزمینهای اشغالی و نیروها را به خطوط مقدم میرسانند. «دشمن را از آنچه برای زندگی و جنگ نیاز دارند محروم کنید و تسلط روسیه بر سرزمین اوکراین را ضعیف کنید.» تاکتیکهای منع منابع همچنین به اوکراین راهی غیرمستقیم برای رسیدن به کریمه اشغالی میدهد. اگر نیروهای اوکراینی بتوانند به اندازه کافی به سمت جنوب، به سمت دریای آزوف پیشروی کنند، خط تدارکاتی که کریمه را به روسیه متصل میکند، زیر آتش توپخانه اوکراین قرار خواهد گرفت.
این خط تدارکات را قطع کنید و فرماندهان روسی در غرب خود را در دام یک معضل خواهند دید. آنها میتوانند بین تخلیه شبه جزیره و ساحل غربی آزوف، یا آماده سازی ارتش و ساکنان غیرنظامی برای گرسنگی زمستانی یکی را انتخاب کنند.
خطر «جنگ کوردون»
اگر فاز منع منابع و پراکنده کردن موفق باشد، اوکراین فرصتی برای حمله به عمق سرزمینهای تحت کنترل روسیه خواهد داشت. پس آیا اوکراین به سمت پیروزی حرکت میکند؟ باید دید. جنگ داخلی آمریکا نشان میدهد که مهاجم، صرف نظر از اینکه چقدر زرنگ و دانا باشد، همچنان به وزن عددی و پتانسیل کافی نیاز دارد تا پشت خطوط دشمن را در هم بکوبد و در جنگ پیروز شود. خاتمه جنگ جهانی اول، که اغلب در تفسیر جنگ روسیه و اوکراین مطرح میشود، نشان میدهد که وجود انبوه نیروها ضروری است. ورود نیروی انسانی آمریکایی به میدان جنگ در سال 1918 لازم بود تا متفقین را قادر سازد تا پیروز شوند. منابع را منع کنید و هرچه دوست دارید دشمن را پراکنده کنید، اما برای موفقیت در هر تهاجم تاکتیکی به نیروی انسانی و نیروی آتش نیاز دارید.
هم به دلیل منطق مولتکی و هم به دلیل برتری عظیم جمعیتی، اقتصادی و نظامی روسیه بر اوکراین، احتمالات همچنان به نفع روسیه است. اما جنگجویان انسان هستند و انسانها خطاپذیر اند. قویها مزیتهای خود را هدر میدهند و شرایط را برای پیروزی ضعیفها فراهم میکنند. عملکرد گذشته حاکی از آن است که روسیه میتواند دوباره همان مسیر را به سمت بیآبرویی را دنبال کند.