ماجرای فریاد موسوی تبریزی بر سر مهدی بازرگان به روایت مهاجرانی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه اعتماد، عطاءالله مهاجرانی، در یادداشتی با عنوان «سخن گفتن خوب و آوای نرم!» نوشت: به نظرم ما دچار بلا یا بیماری حرفزدگی شدهایم! در کشور ما این بلا شکل و شمایل مضاعفی پیدا کرده است. مقامات و مسوولان یا روحانی و خطیبند یا اینکه در خطابت دستکمی از علمای اعلام ندارند! خداوند رحمت کند مرحوم مهندس بازرگان را که در صراحت و صفا و رندی و طنز تا نداشت! در روز ششم خردادماه سال ۱۳۵۹، نمایندگان مجلس شورای ملی (بعدا شد اسلامی) در محل کتابخانه مدرسه فیضیه، با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که در آن وقت ریاستش با مرحوم آیتالله مشکینی بود، دیدار داشتند. مهندس بازرگان به عنوان نخستوزیر سابق و شخصیت مطرح، سخنرانی کوتاهی کرد. گفت: «بحمدالله همینطور که نگاه میکنم، تعداد قابل توجهی از نمایندگان، آقایان روحانیون هستند. بقیه هم که میبینم از لحاظ ریش و پشم چیزی کم ندارند!» ناگاه فریاد آیتالله سیدحسین موسوی تبریزی در سالن کتابخانه پیچید و فضا ملتهب و بعد آرام گرفت.
در دوره نخست مجلس از ۲۷۰ نفر نماینده، ۱۶۴ نفر روحانی بودند. تریبون هم باز بود و سخن بسیار. طول کشید تا نمایندگان یاد گرفتند، نطق پیش از دستور خود را بنویسند و از روی نوشته بخوانند. اما روحانی و حرف و شبهروحانی و حرف که لازم و ملزوم یکدیگرند. به همین دلیل در مجموع ما شاهد زیاد حرف زدن و حرفهای زیادی هستیم. حتی شخصیتهای مطرح و موثر نیز گاه آنقدر حرف میزنند و در شرایط فعلی به دلیل رسانههای حقیقی و مجازی سخنشان مثل برق و باد به همه سوی ایران و عالم میرود که گهگاه هم که سخن اندیشیده و قابل توجهی مطرح میکنند، آن سخن در میان توده برف انبار سخنان بسیار محو میشود. یک لحظه چشمهایتان را ببندید و تصور کنید که در یکسال گذشته کدام سخن درست و اندیشیده را از چه کسی شنیدهاید! این همه پر حرفی، مغایر روشی است که قرآن مجید توصیه میکند و نیز مغایر سخن و سیره پیامبر اسلام است که در این ایامالله ما میلاد پیامبر رحمت و امام صادق صلواتالله علیهم را جشن میگیریم. انصافا هفدهم ربیع شایسته است که به عنوان عیدی بزرگ و جشن ملی و دینی و مذهبی در کشور ما مطرح شود. همانگونه که عزاداریها پررنگ مطرح میشود.
پیامبر اسلام سخن بسیار بسیار لطیف و سنجیدهای دارند، پرحرفی را مانع دید روشن و افق آینده بین انسان و راهیابی او به حقیقت هستی میدانند. در واقع پرحرفی ما را مشغول میکند و از حقیقت و تماشای هستی غافل. مثل کسی که در ساحل دریا چشمش مدام به شنهای ساحل است و دنبال گوشماهی میگردد و روزش تمام میشود و میبیند از دریا غافل مانده است. از جمله گمشدگان لب دریا یا ره دریاست. محمد مصطفی صلواتالله علیه فرموده است: «لولا تکثیرٌ فی کلامکم و تمْریجٌ فی قُلوبِکم لرایتُم ما اری و لسمِعْتُم ما اسْمع» اگر در سخنانتان، زیادهگویی نبود و دلهایتان چراگاه نشد، حقیقتا شما هم آنچه من میبینم میدیدید و آنچه میشنوم شما نیز میشنیدید. در واقع زیادهگویی راه شناخت و تعالی انسان را مسدود میکند. از سخنان پیامبر اسلام میتوان استنباط کرد که سخن گفتن و نیز شنیدن نیاز به مراقبت دارد. به همین دلیل پیامبر اسلام، از سخنان بیهوده انتقاد کردهاند و مسلمانان و بلکه همه انسانها را از «قول لا یعنی» یعنی سخن بیهوده پرهیز دادهاند. قرآن مجید با دو ویژگی «قول حُسْن» (البقره/ ۸۳) و قول سدید» (سوره الاحزاب/ ۷۰) از شیوه سخن گفتن یاد کرده است. گویی حکیم فردوسی تمام سخن را در مصرعی فشرده است: «سخن گفتن خوب و آوای نرم!» «سخن گفتن خوب»، به محتوا و مضمون سخن توجه دارد و « آوای نرم» به شیوه سخن گفتن. اگر همین سخن را از پیامبر و صورتبندی ممتاز سخن پیامبر را در کلام فردوسی بپذیریم، میتوان گفت که از شیوه پسندیده پیامبر همان «اُسوه حسنه» پیروی کردهایم.