جنگ اسرائیل و حماس، مقدمه ای برای «انتفاضه سوم»؟
به گزارش اقتصادنیوز، در حال حاضر اسراییل درگیر جنگ در نوار غزه است. اما آنگونه که ناظران می گویند، فارغ از تشدید درگیری ها با حماس، این بازیگر با بحران خطرناک دیگری مواجه است. درگیری های غزه به کرانه باختری رسیده و جرقه ای را زد که می تواند مقدمه انتفاضه سوم باشد.پس از انفجار 14 اکتبر در بیمارستان الاهلی غزه، تظاهرات خشونت آمیزی در جنین، نابلس، رام الله و دیگر بخش های سرزمین های اشغالی آغاز شده است. کارگران در سراسر این سرزمین دست به اعتصاب زده و شهرکنشینان تندرو اسرائیلی خود را برای حملات تلافی جویانه آماده می کنند.
اعتبار تل آویو متزلزل شد
از منظر واشنگتن، بی نظمی های کرانه باختری چالش های جنگ غزه را تشدید می کند و نشان می دهد مناقشه اسرائیل و فلسطین تا حد زیادی حل نشده باقی مانده است. فرایند«عادی سازی» پس از امضای توافقنامه صلح میان اسرائیل با بحرین، مراکش، سودان و امارات از شدت تنش ها کاست، بعد از آن که اسرائیل و عربستان برای اولین بار به برقراری روابط رسمی دیپلماتیک نزدیک تر شدند، گمانه زنی ها در باب بازگشت صلح به خاورمیانه افزایش یافت. اما واقعیت با خیال در تضاد است. ماحصل چنین گزاره ای احتمال انتفاضه سوم را در قیاس با سال های گذشته افزایش داده است. حمله 7 اکتبر حماس چنین سناریویی را محتمل تر کرده است.
حماس به دلیل حملات مداوم به اسرائیل در طول انتفاضه دوم، اعتبار قابل توجهی به دست آورد، زیرا تشکیلات خودگردان تسلیم فساد و درگیری های داخلی شد. محمود عباس فاقد کاریزما و مشروعیت انقلابی عرفات بود و ظهور او محبوبیت تشکیلات خودگردان را تضعیف کرد. حماس نیز به نوبه خود به رقیب قدرتمندی برای عباس تبدیل شد.با تغییر سیاست فلسطین، امیدها برای صلح کاهش یافت. اسرائیلی ها از خشونت انتفاضه دوم دور شدند و معتقد بودند که جستجوی صلح با خشونت بیشتری روبرو خواهد شد.آنگونه که فارن افرز نوشته، چنین چرخه ای تنها باعث تقویت قدرت حماس شد. بی دلیل نبود که وسعت حمله 7 اکتبر این گروه، اسرائیلی ها را شوکه کرد و بدون شک ضربه ای به اعتبار و هاله شکست ناپذیری تل آویو وارد آورد.
حمله فرصت ساز!
عباس برای تقویت مشروعیت خود و کاهش خشم فلسطینی ها، به لفاظی و اهرم های دیپلماتیک متوسل می شود. پس از انفجار بیمارستان، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین اسرائیل را به "جنایت جنگی " متهم و دیدار خود با جو بایدن را لغو کرد.زیرا نمی خواست در کنار رهبر کشوری ظاهر شود که بسیاری از فلسطینی ها آن را مسئول تجاوز اسرائیل می دانند. عباس احتمالا از این پس مواضع ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی اش را برجسته تر خواهد کرد. در چنین شرایطی عباس میتواند ادعا کند که همکاری امنیتی با اسرائیل در کرانه باختری را به حالت تعلیق در میآورد (اگرچه بعید است که واقعا به چنین همکاریهایی پایان دهد).
با این حال،عباس و تشکیلات خودگردان با بحران جانشینی روبرو هستند. عباس 87 ساله وارث مشخصی ندارد. او رقبایش را در نطفه خفه کرده است. اما پس از مرگش ممکن است گشایش های سیاسی رخ دهد. در واقع، این امکان وجود دارد که چندین رهبر رقیب ظهور کنند که هر کدام دارای یک مرکز قدرت بوروکراتیک یا جغرافیایی متفاوت هستند. بسیاری از رقبای بالقوه بخشی از گارد قدیمی هستند که در کنار عباس حکومت کردهاند، اما ممکن است یک رهبر جدید و جوانتر ظهور کند - کسی که چشمانداز تازهای ترسیم کند.از همین رو می توان گفت، خشونت حاکم بر کرانه باختری برای چنین رهبرانی فرصت ساز است تا خود را تثبیت کنند.
چالش تازه واشنگتن
رهبران جدید ممکن است با تحریک حملات به شهرک نشینان یا سربازان اسرائیلی به دنبال اعتبار ملی باشند. این احتمال هم وجود دارد که آنها احساسات عمومی را علیه خشونت شهرک نشینان، محدودیت های اسرائیل بر زندگی فلسطینی ها و کشتار غیرنظامیان در غزه را تحریک کنند. نگرانی بزرگتر این است که تشکیلات خودگردان از قبل بی اعتبارتر و ضعیف تر شده است. در چنین شرایطی اسرائیلیها میترسند که حماس از اختلافات جانشینی برای افزایش قدرت و به دست گرفتن کنترل کرانه باختری، استفاده کند. برای ایالات متحده، حرکت در این مسیر بدون شک نگران کننده است. اما واشنگتن چاره ای ندارد. هنگامی که مذاکرات در مورد چگونگی پایان دادن به جنگ در غزه و ارائه حمایت های بشردوستانه به نوار انجام می شود، واشنگتن باید مشارکت تشکیلات خودگردان را برای افزایش ارتباط و اعتبار این نهاد تسهیل کند.
در این میان گروهی براین باورند که حتی اگر تلاش اسرائیل برای کاهش خشونت شهرک نشینان و کمک به حمایت از تشکیلات خودگردان موفق باشد، خشم فلسطینی ها در حال حاضر بالاست و تلفات ناشی از حمله زمینی تنش ها را بیشتر خواهد کرد. در درازمدت، کاهش پیامدهای بحران غزه کمک چندانی به بازگرداندن اعتبار عباس و تشکیلات خودگردان نخواهد کرد.