خط و نشانهای یک جریان اصولگرا برای انتخابات/ اگر ما نباشیم مشارکت کم میشود
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه شرق نوشت: این دسته به بهانه ثبتنام حسن روحانی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، تهدید کردند که در صورت تأیید صلاحیت حسن روحانی، مشارکت در انتخابات کاهش پیدا میکند. معنای این تهدید چیست؟ آیا آنها ترس از رقابت میان حسن روحانی و ابراهیم رئیسی را دارند؟ مهمتر اینکه آیا این رفتار منجر به یک رویه ثابت برای باجخواهی نشده است؟ ریشه این طلبکاری در کجاست؟ و دست آخر اینکه آیا واکنش سیستم به قهر مجری صداوسیما که در نهایت توانست حرفش را به کرسی بنشاند، موجب تکرار این رویهها نشده است؟
از برنامه «به افق فلسطین» تا باجخواهی آن مجری صداوسیما، حالا انگار به رویهای ثابت برای یک جریان خاص سیاسی در کشور تبدیل شده است. این دسته در حال مخابره این پیام به سیستم هستند که این ما هستیم که در مواقع حساس به کمک نظام میآییم، پس لاجرم ناگزیر هستید پایههای قدرت خود را بر روی حمایت این افراد محدود و اقلیت متصلب بنا کنید.
همین چند وقت پیش بود که مجری برنامه پاورقی اعلام کرد: «ما اسکول نظام مقدس نیستیم که کف خیابان مبارزه کنیم و برنامه بسازیم بعد شما دیگران را به تلویزیون بیاورید». اعتراض او به حضور کسانی همچون محمدرضا گلزار و رضا رشیدپور بود. در نهایت هم او پیروز شد؛ به سر کار خود بازگشت، در حالی که مانع از ورود رشیدپور و گلزار به صداوسیما شده بود.
حالا رئیس کمیته انتخاباتی یک تشکل که برخی از اعضای دولت با آن مرتبط هستند، با تیتر «تأیید صلاحیت روحانی= کاهش مشارکت» که تیتر اول این هفتهنامه نیز هست، مینویسد: «روحانی ۸۰۰ هزار شاکی دارد که با اسم و مشخصات، شکایت از وی را امضا کردهاند. پرونده این شکایت در اصل ۹۰ مجلس ثبت است. کمترین بازتاب تأیید چنین شخصی، سرخوردگی در بخش عظیمی از جامعه و کاهش مشارکت در انتخابات است».
این در حالی است که رسانههای اصولگرا با استناد به دیدار اخیر رهبری با اعضای شورای نگهبان معتقدند: «توصیهای که به منزله تذکر به شورای نگهبان برداشت شده است تا در انتخابات آتی با دید بازتری، صلاحیت افراد را مورد بررسی قرار دهد؛ چراکه شرکت مردم در انتخابات و افزایش آن، نشاندهنده اعتماد عمومی و همچنین سرمایه اجتماعی است».
در چنین شرایطی، این جریان با کدام اعتمادبهنفس به چنین رفتاری با سیستم روی آورده است؟
در شرایط آرامش و ثبات سیستم، این جریانها جایی در سیستم ندارند؛ اما به محض بههمریختگی سیستم، آنها خودشان را بهعنوان قهرمانان بازگرداندن آرامش معرفی میکنند و با تهدید به قهر با سیستم، خواستههای خود را مطالبه میکنند.
اعتمادبهنفس آنها برای چنین رفتاری با سیستم دقیقا از همینجا ناشی میشود. آنها بر این اعتقاد هستند که در شرایط موجود که مشارکت به زیر 50 درصد رسیده است و نظرسنجیها رقمهایی بسیار پایینتر را نشان میدهد، سیستم به رأی آنها نیاز دارد. در نتیجه حالا وضعیتی است که میتوانند درخواستهایشان را از سیستم مطالبه کنند و حتی آن را وادار کنند تا به خواسته آنها تن بدهد. نظیر رفتاری که احمدینژاد در دوران خانهنشینی انجام داد تا نظام را وادار به پذیرش خواسته خود در تغییر وزیر اطلاعات کند؛ اما نهتنها موفق نشد، بلکه همان زیادهخواهی پایهای شد برای اختلافهای دو سال پایانی دوران احمدینژاد.
به این ترتیب، این سؤال مطرح میشود که آیا ممکن است روند این جریان در برخورد با سیستم و درخواست برای حذف دیگران و حتی شرطگذاری برای مشارکت در انتخابات، منجر به اختلافهایی عمیقتر شود؟ تجربه برخورد با زیادهخواهی احمدینژاد نشان داد اگر این دسته فکر میکنند در موقعیت فعلی که مشارکت تضعیف شده است، سیستم به حضور آنها احتیاج دارد و از همین رو حاضر به دادن امتیازی به آنهاست، اشتباهی را مرتکب شدند که احمدینژاد پس از وقایع 88 مرتکب شد.