ایده پوسیده غرب-1

سرنوشت خاورمیانه به خیابان‌های عربی گره خورد/چالش اعراب برای آمریکا و اسرائیل

کدخبر: ۶۴۲۳۶۸
اقتصادنیوز: همزمان با افزایش تنش در سرزمین های اشغالی بالاخص نوار غزه، افکار عمومی عرب به شدت جریحه دار شده و خشمگین است، با این همه آمریکا تلاش دارد تا به شیوه ای قدیمی به نارضایتی ها پایان دهد؛ شیوه ای که در آزمون سال 2011 و در جریان بهار عربی شکست خورد.
سرنوشت خاورمیانه به خیابان‌های عربی گره خورد/چالش اعراب برای آمریکا و اسرائیل

به گزارش اقتصادنیوز، از زمان حمله هفتم حماس به اسرائیل، خاورمیانه تظاهرات گسترده ای را به خود دیده است. مصری‌ها، عراقی‌ها، مراکشی‌ها، تونسی‌ها و یمنی‌ها در اعلام همبستگی با مردم فلسطین به خیابان ها آمدند. اردنی ها خطوط قرمز قدیمی را با راهپیمایی به سمت سفارت اسرائیل شکسته و عربستان سعودی از سرگیری مذاکرات عادی سازی با اسرائیل را به واسطه هراسش از خشم مردم کنار گذاشت. رهبران عرب، از مجرب ترین تمرین کنندگان سیاست در جهان هستند و سابقه نادیده گرفتن خواسته های مردم خود را دارند. اعتراض ها گسترده و قابل کنترل بود. سیاستگذاران خارجی ایالات متحده نیز سابقه طولانی در بی توجهی به افکار عمومی در خاورمیانه - به اصطلاح خیابان‌های عربی - دارند. از طرفی دیگر، به دلیل آن که دموکراسی در خاورمیانه وجود ندارد، نیازی نیست که به نظر دیگران در خارج از کاخ ها توجه شود. واشنگتن علیرغم مواضعش در مورد دموکراسی و حقوق بشر با خودکامه‌های عمل‌گرا معامله می‌کند تا با مردمی که آنها را اوباش غیرمنطقی و افراطی می‌پندارد.در همین راستا نشریه فارن افرز با اشاره به خشم اعراب از شرایط فلسطینی ها در غزه، تلاش داشته تا این مقوله را از منظر تاریخی ارزیابی کند. اقتصادنیوز این مقاله را در دو بخش ترجمه کرده که بخش نخست در ادامه آمده است.

روایت کهنه از خیابان عربی

تمایل ایالات متحده جهت نادیده گرفتن نگرانی های مردمی با خاطره سال 2003 تقویت می شود، زمانی که افکار عمومی عرب به شدت مخالف تهاجم به رهبری ایالات متحده به عراق بود، اما اکثر رهبران منطقه کنار آمریکا ایستادند و هیچ گامی برای مخالفت با آن برنداشتند. علاوه  براینف آمریکا با وجود چندین دهه تظاهرات توده ای مکرر علیه اقدامات اسرائیل در غزه و کرانه باختری، اردن و مصر معاهدات صلح با اسرائیل را حفظ کرده و مصر فعالانه در محاصره غزه مشارکت داشته است. خواسته های واشنگتن برای مدت کوتاهی به دلیل قیام‌های اعراب در سال 2011 متزلزل شد، اما با اعمال قدرت مجدد حکومت‌های استبدادی در سال‌های بعد، این بازیگر و تفکرش با قدرت بازگشت.به نظر می رسد که این بار نیز ایالات متحده و اکثر تحلیلگران سیاسی این انتظار را دارند. وقتی بمباران بالاخره تمام شد، جمعیت به خانه‌های خود باز می‌گردند و موضوع دیگری برای عصبانیت پیدا می‌کنند و سیاست منطقه‌ای می‌تواند به حالت عادی بازگردد. اما این مفروضات منعکس کننده یک سوء تفاهم اساسی از چگونگی اهمیت افکار عمومی در خاورمیانه، و همچنین درک نادرست عمیق از آنچه واقعاً از قیام های 2011 تغییر کرده است، می باشد.

اصطلاح "خیابان عربی" توسط سیاستگذاران برای تقلیل افکار عمومی منطقه در باب عده اوباش غیرمنطقی و عاطفی که ممکن است مماشات یا سرکوب شوند، ترجیحات یا ایده های منسجم سیاسی ندارند، استفاده می شود. این عبارت ریشه عمیقی در حکومت استعماری بریتانیا و فرانسه دارد و با ورود به جنگ سرد توسط ایالات متحده پذیرفته شد و به این باور رسید که آموزش و سرمایه داری قادر است خاورمیانه را به به سان غرب کند. این ایده ها زیربنای سیاست واشنگتن برای همکاری با دیکتاتورهای عرب بود که می توانستند مردم خود را کنترل کنند. قبل از سال 2011، مفهوم خیابان عربی در طول به اصطلاح جنگ سرد عربی در دهه 1950 برجسته شد، زمانی که رهبران پوپولیست پان عرب از موفقیت بزرگی در بسیج توده ها علیه متحدان محافظه کار غربی به نام اتحاد اعراب و حمایت از آن برخوردار بودند. پس از ان بود که واشنگتن به این نتیجه رسید که خیابان عرب خطرناک است و می تواند برای شوروی فرصت ساز شود. بنابراین، این مردمان باید با زور کنترل می شدند. مدت‌ها پس از پایان جنگ سرد، این تصور پابرجا بوده و همچنان به پیشبرد سیاست خاورمیانه‌ای ایالات متحده کمک کرده است.

1

ایده های کهنه در هم شکست

ایده خیابان عرب در دهه 1990 و بعد از آن تا حدودی تغییر کرد. تلویزیون های ماهواره ای، به ویژه الجزیره، در این دهه ها متبلور شد و افکار عمومی پان عرب را شکل دادند. نظرسنجی های علمی و سیستماتیک در دهه 1990 تفاوت های ظریف قابل توجهی را در مورد تفاوت های ملی، تغییر نگرش ها در واکنش به رویدادها و ارزیابی های پیچیده از شرایط سیاسی ارائه کرد. ظهور رسانه‌های اجتماعی به طیف گسترده‌ای از صداهای عربی اجازه داد تا کنترل رسانه‌ها را بشکنند و از طریق تحلیل‌های بی‌واسطه کلیشه‌ها را کنار بگذارند. پس از 11 سپتامبر، واشنگتن برای جنگ ایده‌ها خیز برداشت، رویکردی که هرچند نادرست، نیازمند سرمایه‌گذاری قابل توجهی در نظرسنجی و توجه دقیق به رسانه‌های عربی و رسانه‌های اجتماعی نوظهور بود. . اما پس از آن قیام های سال 2011 رضایت عمومی را در مورد ثبات خودکامگان منطقه در هم شکست و نشان داد که صدای مردم باید شنیده شود و مورد توجه قرار گیرد.

خاطره قیام های سال 2011 هنوز بر تمامی محاسبات حاکمان خاورمیانه سایه افکنده است. نتایج رویدادهای انقلابی درس‌های مختلفی داشت. گسترش سریع اعتراضات تهدیدآمیز از تونس به تمام منطقه نشان داد که ثبات فرضی خودکامگی های عربی بیشتر یک افسانه است. برای لحظه‌ای کوتاه، نادیده گرفتن ظرافت‌های افکار عمومی عرب یا تسلیم شدن در برابر تضمین‌های حاکمان خسته عرب دیگر منطقی نبود. قیام ها آشکارا فوران خیابان عربی نبود. در عوض، انقلابیون جوانی که روح دوران را تسخیر کردند، نقدهای متفکرانه و قاطعانه‌ای علیه خودکامگان حاکم داشتند. دولت‌های غربی در ابتدا برای تعامل با رهبران جوان تأثیرگذار رقابت کردند و سعی داشتند از تلاش‌های آنها برای انتقال دموکراتیک و سیستم‌های سیاسی بازتر حمایت کنند.اما این شرایط موقت بود، زیرا رژیم‌های عربی کنترل قدرت را از طریق کودتاهای نظامی، مهندسی سیاسی و سرکوب‌های گسترده به دست گرفتند. خودکامگان در سراسر منطقه به دیگر مستبدان کمک کردند تا قدرت خود را بازگردانند و غرب به سادگی کنار ایستاد.

2

احیای استبداد به سرعت زمینه ساز بازگشت مدل قدیمی‌تر سیاست خارجی غرب مبتنی بر همکاری با نخبگان خودکامه و نادیده گرفتن نظرات مردم عرب شد. این را در هیچ کجا نمی توان به وضوح در سیاست ایالات متحده در قبال درگیری اسرائیل و فلسطین مشاهده کرد. از سال 1991 تا همین اواخر، واشنگتن تا حدودی از یک پروسه صلح حمایت کرده بود، زیرا رهبران ایالات متحده معتقد بودند که ارائه راه حل عادلانه برای فلسطینیان جهت مشروعیت بخشیدن به اولویت ایالات متحده ضروری است. با این حال، دولت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، افکار عمومی فلسطینی‌ها و عرب‌ها را به دلیل میانجی‌گری در توافق‌نامه ابراهیم که روابط بین اسرائیل و بحرین و امارات متحده عربی را عادی کرد، نادیده گرفت.

 

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    اخبار بیشتر در سرویس اقتصادی
    کارگزاری مفید