چرا قالیباف همیشه می بازد؟
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه هم میهن نوشت: اعلام میزان رای او با توجه به نظرسنجیهای پیش از انتخابات و انتظاراتی که در تحلیلها مطرح شده بود شوک بزرگی به همراه داشت و این سوال را به ذهن بسیاری از مردم و بهویژه حامیان او متبادر ساخت که چه بر سر پایگاه رای قالیباف آمدهاست؛ پایگاه رایی که اگرچه با فرازونشیب فراوان روبهرو بود و چندان هم با کامیابی انتخاباتی روبهرو نبود اما حداقل در تجربه سال ۹۲ بهعبارتی انتخابات ریاستجمهوری یازدهم موقعیت بهتر از جلیلی را برای او رقم زد.
چنانچه قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم با ۶ میلیون و ۷۷ هزار و ۲۹۲ رای(۱۲/۰۴ درصد آرای شرکتکنندگان) در جایگاه دوم پس از حسن روحانی قرار گرفت و جلیلی با ۴ میلیون و ۱۶۸ هزار و ۹۴۶ رای(۱۱/۳۶ درصد آرای شرکتکنندگان) در جایگاه سوم قرار داشت.
البته حضور ۴ اصولگرا در این انتخابات موجب پخش شدن آرای آنها شد اما در نهایت این قالیباف بود که اکثریت آرا را به دست آورد و همین نشان از موقعیت بهتر او نسبت به جلیلی در اردوگاه اصولگرایان داشت؛ موقعیتی که گویا به مرور زمان تغییر کرده و تا آنجا پیش رفت که در دو انتخابات اخیر مجلس دوازدهم و ریاستجمهوری چهاردهم آنچنان تضعیف شد که عملاً دست بالای رایآوری او را تحتالشعاع قرار داد؛ چنانچه در انتخابات مجلس از حوزه انتخابیه تهران او در جایگاه چهارم پس از محمود نبویان، حمید رسائی و امیرحسین ثابتی سه حامی جلیلی قرار گرفت و حالا هم که در رقابت انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم علاوه بر ناکامی انتخاباتی در انتخاب درون جریانی هم از جلیلی(به همراه علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزادههاشمی دو کاندیدای پوششی او) شکست خورد.
اگرچه او هنوز در جایگاه رئیس قوه مقننه بهعنوان یک چهره سیاسی در پهنه سیاسی و مدیریتی کشور حضور دارد اما آینده سیاسی او در پی همین دو انتخابات با ابهامات بسیاری روبهرو شده است و این سوال مطرح میشود که نتیجه این انتخابات به معنای پایان عمر سیاسی اوست؟ و او چه راههایی برای بقا در دنیای سیاست پیش رو دارد.
قالیباف و ادوار مختلف انتخابات
محمدباقر قالیباف چندین بار شانس خود را در انتخاباتهای گوناگون محک زده است و پا به عرصه رقابت گذاشت. در این بین هر بار به شکل مشخصی در اردوگاه اصولگرایی هم دست به وزنکشی سیاسی زده است(منظور آنکه اطلاعات این بحثها در همان بازه زمانی تعیین کاندیدای مورد حمایت جبهه اصولگرایی مطرح شد). او اولین بار در انتخابات ۱۳۸۴، پس از آنکه از سال ۱۳۷۹ بهعنوان فرمانده نیروی انتظامی کشور از سوی رهبری انتخاب شده بود پا به عرصه رقابت گذاشت و با شعار «زندگی خوب برازنده ایرانی» در جمع ۴ کاندیدای طیف اصولگرا قرار گرفت و طبیعتاً با وجود اکبر هاشمیرفسنجانی بهعنوان گزینه جامعه روحانیت مبارز فرصت عرض اندام پیدا نکرد.
او در این انتخابات خود را اصولگرای اصلاحطلب میخواند و عملاً با تیپ و ظاهری اصلاحطلبپسند و البته با توجه به صبغه سیاسیاش با افکاری اصولگرایانه پا به عرصه رقابت گذاشت و بهعنوان گزینه اصولگرایان تحولخواه در رقابت شرکت کرد و با ۴ میلیون و ۹۵ هزار و ۸۲۷ (۱۳/۹۳ درصد از آرا) در جایگاه چهارم پس از مهدی کروبی، محمود احمدینژاد و هاشمیرفسنجانی قرار گرفت. البته او در پس شکست در این انتخابات در قامت شهردار فرصت پربار کردن کارنامه عملکردش را پیدا کرد و ۸ سال بعد هم او در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ در کنار سعید جلیلی، علیاکبر ولایتی، حسن روحانی و محسن رضایی از جبهه اصولگرایی وارد گود رقابت شد اما با توجه به اینکه روحانی به گزینه مورد حمایت اصلاحطلبان بدل شد و توانست با حمایت سیدمحمد خاتمی و اکبرهاشمیرفسنجانی پایگاه رای خود را از میان اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل به دست آورد، قالیباف به مرور به نظر میرسید به گزینه اصلی جبهه اصولگرایی و نقطه مقابل روحانی بدل شد.
البته که با همه تلاشهای او و اطرافیانش هیچیک از کاندیداهای دیگر اصولگرا از جمله سعید جلیلی به نفع او انصراف ندادند و درنهایت او در این رقابت هم ناکام انتخابات شد. البته با این تفاوت که در میان اصولگرایان در جایگاهی بالاتر از جلیلی قرار گرفت و میزان رای او ۶ میلیون و ۷۷ هزار و ۲۹۲ رای بود، یعنی نسبت به سال ۱۳۸۴ پایگاه رای او افزایش پیدا کرد. در انتخابات ۱۳۹۶ هم که کمکم تصمیمات در جبهه اصولگرایی به حمایت از ابراهیم رئیسی کشیده شد، قالیباف که برهم ریختن پایگاه رایاش و فضای انتخاباتی آن روزها را دید؛ به نفع رئیسی انصراف داد و رقابت میان روحانی - رئیسی اینبار با شکست رئیسی پایان یافت.
پس از این ادوار انتخاباتی، قالیباف بخت خود را در مجلس امتحان کرد و در انتخابات مجلس یازدهم با ۱ میلیون و ۲۶۵ هزار و ۲۸۷ نفر اول در تهران و پس از آن هم رئیس مجلس یازدهم برای ۴ سال شد. در این بین در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ از درون اردوگاه اصولگرایی خبرها مبتنی بر رقابت میان رئیسی و قالیباف بود؛ که با نامه ۲۰۰ نماینده به رئیسی برای حضور در انتخابات، قالیباف به عدم همراهی جریانهای مختلف و اکثریت اصولگرایان از خود پی برد و از ورود به رقابت اجتناب کرد. حضور او در مجلس بهعنوان رئیس مجلس در کنار دولت ابراهیم رئیسی که از حامیان اصلی و اثرگذار آن سعید جلیلی و دولت سایه او بود؛ به مرور وضعیت جدیدی برای قالیباف در پی داشت.
قالیباف ۴ سال رئیس مجلس بود و در برهههای زمانی مختلف به ابراز عقیده و نظر روی میآورد؛ با ارزیابی سخنان او، آنچه از قالیباف براساس دستهبندی سیاسی قابل ترسیم است، گاهی به چهره تندرو و بنیادگرای اصولگرا نزدیک میشد و گاهی هم میانهروی در سخنان و عمل او موج میزد و عملاً تصویری که از او ایجاد میشد چیزی میان اصولگرای سنتی و معتدل و بنیادگرایان تندرو بود. بهعبارتی همراهی با دو سوی طیف اصولگرایی را گاه به گاه در مواضع او میشد پیدا کرد.
در پسِ آن «نو اصولگرایی» که او به خود و همفکرانش نسبت داده بود چیزی میانه اصولگرایی تندروانه که پایداریها و حامیان جلیلی مطرح میکردند و راست سنتی که نماینده آن چهرههایی مانند علیاکبرناطقنوری و علی لاریجانی بود و عملاً همانطور که انتظار میرفت آن پایه قدرتمند و ریشه مورد نیاز برای یک حمایت جانانه از سوی تشکلهای سیاسی با توجه به فضای تشکیلاتی و منش هیئتی این جریان برای او شکل نگرفت؛ همین هم شد، که به مرور زمان در پی یارگیریها در این اردوگاه، حامیان و پایگاه رای او که تا زمان نقشآفرینیاش بهعنوان شهردار تهران قدرت اقناعسازی قابل توجهی داشت با ورودش به مجلس تحلیل رفت.
چنانچه در انتخابات دوره دوازدهم مجلس او هم از صدرنشینی در حوزه انتخابیه تهران، ری و شمیرانات به رتبه چهارم، آن هم پس از ۳ چهره نزدیک به جبهه پایداری قرار گرفت و هم در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم با رای حتی کمتر از نصف آرای جلیلی رتبه پس از او را که پیشتر در سال ۱۳۹۲ عکس آن را رقم زده بود، به دست آورد.