معمای سکوت چین در برابر بحران دریای سرخ/ تلاش پکن برای تضعیف هژمونی آمریکا
به گزارش اقتصادنیوز، تا به امروز بحران دریای سرخ پیامدهای اقتصادی زیادی برای تجارت جهانی به دنبال داشته است. از زمانی که انصار الله یمن، متحدان غربی اسرائیل را در حمایت از آرمان فلسطین هدف قرار دادند، تجارت بیش از 60 کشور درگیر اختلال شد؛ اختلالی که پایانی برایش متصور نیست. بیش از 12 کشتی تجاری در طول حملات پهپادها و موشکی آسیب جانبی دیده اند، مانند کشتی باری متعلق به بریتانیا که در ماه مارس غرق شد.
چرایی انفعال چین
آنگونه که مدرن دیپلماسی نوشته، برای چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی، بدون شک راههای تجاری به ویژه دریای سرخ اهمیت زیادی دارد. در واقع، محمولههای چین به غرب از طریق دریای سرخ و کانال سوئز ارسال میشود و 60 درصد از صادرات این بازیگر به اروپا را تشکیل میدهد. در کنار نفوذ فزاینده چین به عنوان یک بازیگر مهم در خاورمیانه در نتیجه افزایش منافع اقتصادی و سیاسی این بازیگر، بسیاری انتظار دارند که چین با سرعتی بیشتر از سایر بازیگران برای پایان دادن به بحران دریای سرخ خیز بردارد. اما آنگونه که ناظران می گویند، چین بازیگر پر سر و صدایی در درگیریها نبوده است. اما اطلاعاتی وجود دارد که ممکن است به ما در درک دیدگاه رهبران پکن کمک کند. سیاست خارجی چین نشان میدهد که بعید است آنها دخالتی داشته باشند زیرا رویکردی غیرمداخله گرایانه دارند. با این حال، درگیریهای منطقهای در گذشته نشان داده که گاهی اوقات این رویکرد میتواند تغییر کند، به عنوان مثال میتوان به تلاشهای میانجی گرایانه پکن برای احیای روابط دپلماتیک میان ایران با عربستان اشاره کرد.
در باب بحران دریای سرخ، چین صرفا در اوایل سال جاری واکنشی نسبتا تند نشان داد. یعنی زمانی که وانگ ونبین، سخنگوی وزارت خارجه این کشور، نگرانی عمیق خود را درباره تشدید تنشها در دریای سرخ ابراز کرد. وانگ خاطرنشان کرد که این درگیری پس لرزه های جنایاتی است که در غزه رخ میدهد و با توقف این جنایات در غزه، بحران دریای سرخ نیز متوقف خواهد شد. گروهی میگویند، بحران دریای سرخ، چین را در مسیر تحویل محمولهها از طریق دریای سرخ متوقف نکرده، هرچند که این بازیگر خواستار اقدامات حفاظتی بیشتر شده است. نیروی دریایی چین از ژانویه در اسکورت کشتیهای باری چینی مشارکت داشته است. برخی استدلال میکنند که تأثیر چین در حل بحران محدود است. از سوی دیگر، برخی بر این باورند که چین در واقع از تنشها سود میبرد و انفعالش اقدامی حساب شده است.
سیاست یک بام و دو هوای اژدهای زرد
اساس این استدلال شامل چند رویداد است که یکی از آنها رای ممتنع چین به قطعنامه 2772 شورای امنیت سازمان ملل در ژانویه است. علیرغم اینکه این قطعنامه برای چین از نظر حذف هزینههای اقتصادی صادرات مطلوب است، رهبران پکن از آن حمایت نکردند. علاوه بر این، چین تاکید دارد که تا زمانی که کشتیهای این کشور مورد حمله قرار نگرفتهاند، این کشور در تلاشهای مداخلهای شرکت نخواهد کرد. برای اطمینان از اینکه کشتیهای چینی آسیبی نمیبینند، آنها از سیگنالهایی استفاده میکنند که نشان میدهد کشتیهایشان حاوی خدمه چینی است، بنابراین از حملات اجتناب میکنند. انصار الله پیشتر اعلام کردهاند که به کشتی های چینی یا روسی که هیچ ارتباطی با اسرائیل ندارند، حمله نخواهند کرد. تا زمانی که راه حلی کوتاه مدت وجود داشته باشد، راه حل بلندمدت با میانجیگری چین در آینده محتمل نیست.
چین همچنین برای شرکت در ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده برای حفاظت از دریای سرخ دعوت شد، اما هیچ علاقهای به پیوستن به آن نشان نداد، رویکردی که به ادعای گروهی ریاکارانه است زیرا بعداً، وانگ خواستار اقدام مشترک برای حفاظت از دریای سرخ شد. این حرکت ممکن است به این دلیل باشد که چین احساس میکند پایگاه پشتیبانی آنها در جیبوتی کافی است. از آنجایی که نیروی دریایی ارتش خلق چین مجهز به گروه ضربت ضد دزدی دریایی متشکل از یک ناوشکن موشک هدایتشونده، ناوچه موشکی و کشتی تکمیلی در خلیج عدن فعالیت دارد، پکن باور دارد که کشتیهایش در امان هستند. با این حال، مشخص نیست که آیا ناوگان حامل همه این تجهیزات به مقصد مورد نظر رسیده است یا خیر. دلیل دیگری که ماهیت واقعگرایانه سیاست بینالملل را برجسته میکند این است که چین از پذیرش دعوت آمریکا میترسد مبادا موقعیت ایالات متحده را به عنوان یک هژمونی منطقهای تقویت کرده و در نتیجه نقش چین را تضعیف نماید.
به ادعای گروهی ناظران، از منظر کشورهای آسیبدیده، انفعال چین ناامیدکننده است، زیرا این بازیگر هم روابط و هم قدرت اقتصادی برای انجام حرکتی که منجر به توقف حملات میشود، دارد. با این حال، سیاستی که آنها بدان متوسل شده اند، تغییر زیادی ایجاد نکرده است. یافتن راهحل برای چین دشوار است، آنها سهام و روابط بالایی دارند که نمی خواهند از آن چشم پوشی کنند، اما به طور همزمان، به وجهه جهانی شان و قدرت اقتصادی خود نیز می بالند.