چرا سعید جلیلی در ابرپروندههای ملی همیشه نقش منفی بازی میکند؟
به گزارش اقتصادنیوز روزنامه هم میهن نوشت: دبیر اسبق شورایعالی امنیت ملی و کاندیدای چندباره انتخابات ریاستجمهوری، این روزها هرچند دوباره به سایهروی گرائیده و چندان بروز و ظهور میدانی و علنی ندارد؛ اما حضور فعالانهاش در انتخابات پیشین و نمادسازی از او بهعنوان عصاره جریان خالصسازی در نقطه کانونی این گرایش سیاسی که مدعای حکمرانی مطلوب و عیارمند سیاسی با خوانشی انقلابی و جهادی را در همه چند دهه اخیر داشته و همیشه خود را تافته جدابافته دیده و دیگران را انحرافی و التقاطی دانسته و همه مشکلات کشور را معطوف به میدانداری همین تفکرات از جریانات مختلف و متکثر سیاسی در طول چند دهه اخیر، عنوان و خودش را قدیس و منجی قلمداد کرده است؛ باب توجهات را نهتنها از آنان و شخص سعید جلیلی برنداشته، که برخی از سیاسیون نیز هرازگاهی با اشارات به اقدامات و افتخارات دوران دبیری او در شورایعالی امنیتملی (شعام) بهنوعی به همگان گوشزد میکنند که جریان خالصسازی با چه اندوخته و پیشینه و کارکردی به دنبال قبضه قدرت سیاسی در قالب چه شخصیت و با چه کارنامهای بود و کشور در آستانه غلتیدن به چه وضعیتی قرار داشت.
وقتی به سراغ مهمترین و پرزیانترین قرارداد اقتصادی چند دهه اخیر تاریخ ایران میرویم، ذهن همگان بیمکث و تعلل سراغ کرسنت و حواشی آن میرود، جایی که نام سعید جلیلی در این پرونده تاریخی بهعنوان یکی از بازیگران اصلی و بیچونوچرا مطرح است. وقتی سراغ مهمترین پرونده سیاست خارجی تاریخ ایران برویم چه در دوران ششساله سکانداری وی، چه پس از آن تا همین امروز او نقشی بارز در فرآیند دور و دراز طیشده پرونده هستهای ایران داشته است.
سراغ FATF هم که برویم، روایت چند وقت پیش مصطفی پورمحمدی شنیدنی و قابلتأمل است؛ در کنار روایت بیژن زنگنه در مورد کرسنت و اشارات علیاکبر صالحی در خصوص مذاکره با آمریکا. بزنگاهها و مهمترین پروندههای چند دهه اخیر ایران که در همه آنها نام سعید جلیلی در میان است و به گفته این چهرههای نامدار سیاسی، اتهامات و ایراداتی متوجه اوست که هیچگاه هم پاسخی درخور و مستقیم پیرامون آنها نداده است.
فارغ از اینکه زنگنه و صالحی و پورمحمدی و علی لاریجانی درست میگویند یا اشتباه میکنند، نقدهایشان وارد است یا سعید جلیلی پاسخی به این موضوعات و ایرادات غیرقابلچشمپوشی در راستای منافع ملی دارد؛ نکته کلیدی آن است که سعید جلیلی در همه این موضوعات مهم و چالشهای خطیر کشور، بازیگر اصلی و تعیینکننده بوده است و میتوان عبارت «بانی وضع موجود» هر آنچه که هست را بیش و پیش از همگان متوجه او دانست. این درحالی است که او نهتنها تاکنون به هیچیک از این ایرادات و انتقادات پاسخ درخور و همطرازی نداده است (از مناظره با زنگنه سر باز زده، از زیر حرف پورمحمدی شانه خالی کرده، پاسخی به صالحی نداده و درباره اصل مذاکره به حاشیه پرداخته و در مورد حوادث سال ۱۳۸۸ هم در سایه سیر کرده است)؛ بلکه او و جریان حامی خالصسازی همواره مدعی و منتقد همه جریانات سیاسی است.
همان جریانی که خود را تافتهجدابافتهای قلمداد میکند و مدعی است که هیچگاه فرصت و مجال قدرتیابی و رتقوفتق امور ملت را نداشتهاند که کاری کارستان رقم بزنند و از اساس پروژه خالصسازی را نیز با همین راهبرد پی گرفتند که ما بری از دیگران و بانیان وضع موجود هستیم و همه اضلاع و اجزای کشور و نظام یکسو هستند و ما در سوی دیگر. استدلالی که با مرور نقشآفرینی سعید جلیلی در دوره ششساله دبیری شعام در پروندههای مهم و تعیینکننده اقتصادی، سیاسی و دیپلماسی ایران بهخوبی مشخص و عیان میشود که این جریان در بحرانهای مهم و تعیینکننده نهتنها نقش سازنده و گذاردهنده ندارند که با ناکارکردسازی سیستم منجر به تعمیق بحران و قفل شدن امور میشوند و دورترین جریان ممکن به ادعاهای تشکیل دولت سایه و ارائه برنامه برای مهار مشکلات هستند. نکتهای که شاید بیش و پیش از هر گزینه و گزارهای، عقلای نظام و جریانهای اصلی از طیفهای مختلف را به سمت و سوی راهبرد وفاق در برابر چنین جریانی رهنمون کرد.