چرا رفتار آمریکا با ایران تغییر کرده است؟

به گزارش اقتصادنیوز، روزنامه همشهری نوشت: در ظاهر تحولات اینگونه وانمود میشود که هیات آمریکایی در حال دورزدن اسرائیل است،
ترامپ برخلاف خواست اولیهاش سیاق گفتوگو را به شیوه غیرمستقیم پذیرفته، به درخواست ایران از رفیق راهبردی خود برای وساطت دست کشیده، استانداردهای ایران برای عدمفعالیت رسانهای حین مذاکره را رعایت میکند، ادبیات و مناسبات برابر را مراعات میکند، مفاد گفتوگوها هیچ مدخلیتی به موضوعات موشکی و منطقهای ندارد و ... . این رفتارسنجی و مقایسه آن با فصول قبلی مذاکرات، حکایت از وضعیتی دارد که آمریکای ترامپ را راغب به حصول یک توافق فوری ولو با قبول پیششرطها و خط قرمزهای ایران، به چشم میآورد.
طبیعی است با پرسشی مواجه باشیم که آیا این تغییر رفتار، واقعی است و حاکی از تغییر رویه در مناسبات آمریکا با جمهوری اسلامی است؟ اگر چنین باشد، ضروری است تا عاقله انقلابی در رویکردهای بدبینانه و مأیوسانه نسبت به رفع خصومتها از طریق گفتوگو تجدیدنظر داشته باشد و پیشبینیهای خود منبعث از تجربیات گذشته را رها کند و مبتنی بر واقعیات امروز از دسترفتن این فرصت تاریخی را تماشاگر نباشد. برای راستیآزمایی این تغییر، مناسب است تا سناریوهای احتمالی که برای فهم اراده آمریکا وجود دارد مرور شود.
سناریوی اول؛ امتیاز در رقابت داخلی: ترامپ پس از ناکامیهای متوالی در تحقق وعدههایش به لحاظ داخلی در وضعیتی است که شدیداً به دستاوردی نیاز دارد تا پیش از انتخابات کنگره در برابر جریان رسمی قدرت و لایه عمیق حکمرانی آمریکایی، دست برتری داشته باشد، لذا تمام ملاحظات گذشته و پروتکلهای تعاملی خود با ایران را رها کرده و صرفا برای حصول یک پیروزی سیاسی تلاش می کند. بر این اساس تغییر رفتار آمریکا موضعی بوده و در پی توافق احتمالی خبری از گشایشهای اقتصادی برای ایران نخواهد بود.
سناریوی دوم؛ دست خالی ترامپ: هژمونی منطقهای آمریکا در دوره جدید، افول محسوسی داشته است و تعمیق اختلافات با اتحادیه اروپا و تمایل کشورهای حاشیه خلیج فارس به حصول توافق موجب شده است تیم ترامپ برگ های زیادی برای فشار و بازی در برابر ایران در اختیار نداشته باشد. تحریمها کارکرد سابق خود را از دست داده و برخلاف همه فشارها و تنبیهها در ماههای اخیر، عدد فروش نفت ایران تغییر محسوسی پیدا نکرده است. همه این شرایط موجب شده است تا آمریکا در موقعیتی نباشد که بتواند از موضع استیلا وارد مذاکرات شود و لذا حاضر است ضمن جدیگرفتن روند توافق، در برابر شروط ایران متواضع باشد.
سناریوی سوم؛ خروج ایران از اولویت: مسئله اصلی ترامپ احیای قطبیت آمریکا در جهان، جبران کسریتجاری و منازعه خشن اقتصادی، تکنولوژیک و ژئوپلیتیک با چین است و به همین جهت او بهدنبال آرامکردن وضعیت تنش در خاورمیانه است تا با تجمیع ظرفیتهای خود بر نزاع اصلی متمرکز شود. ایران در دوره کنونی آمریکا از اولویت سیاسی برخوردار نیست. همه تنشهای سابق مابین ایران و آمریکا به صورت حلنشده صرفا برای مدتی فریز خواهد شد.
سناریوی چهارم؛ ضلع سوم آشوب: آمریکا در حال نقش بازیکردن برای راغبکردن ایران به مذاکره، شرطیسازی ادراک عمومی، ایجاد تلاطم کاهشی در بازار ایران و سپس ایجاد تنش در روند نهایی توافق و متهمسازی نظام برای جلوگیری از حصول توافق است که زمینه اول برای آشوب داخلی را فراهم کند و در کنار دو ضلع دیگر یعنی نارضایتیهای عمومی و حمله محدود نظامی و اقدام تروریستی اسرائیل، بتواند پروژه بههمریختگی و ثبات سیاسی جمهوری اسلامی را وارد مرحله بحرانی کند؛ لذا رفتارهای متفاوت این روزهای دیپلماتهای آمریکایی فریبی برای برساخت امید در مردان جمهوری اسلامی و ترغیب آنان به نادیدهگرفتن کارشکنیهای سابق است.
سناریوی پنجم؛ مدیریت رفتار ایران: طوفانالاقصی و حوادث متعاقب آن، دینامیک منطقهای ایران را به سختی به چشم آورد. نفوذ چندجانبه در کنار برونداد نظامی گسترده، وضعیت غیرقابل تحملی را برای آمریکا رقم زد. در اوضاع کنونی تقابل سخت و مستقیم با تهران منجر به افزایش وفاق داخلی و برهم زدن طراحیها برای بحرانهای درونی ایران میشود، لذا در این شرایط آمریکا بهدنبال مهار ایران و مدیریت رفتار آن از طریق کشاندن او به زمین تعامل با خودش و گرهزدن اراده ایرانیان به سرنوشت توافقاتی باشد که قرار است متنی هستهای اما فرامتنی منطقهای و امنیتی- نظامی داشته باشد.
مرور زمان از اراده واشنگتن پرده برخواهد داشت اما در شرایطی که نسبت به این انگیزه و اهداف تردیدهای جدی وجود دارد، ضرورت و عبرت تاریخی به ما میفهماند که ضمن استفاده از فرصتهای احتمالی، آمادگیهای خود را برای مواجهه با بدبینانهترین سناریوها در بالاترین سطح مهیا کنیم.