پاچههای گلی و دستهای تمیز!
به گزارش اقتصادنیوز در عرصه سیاسی ایران خاکی بودن و بین مردم بودن زمانی فضیلت بود. در دهه 60 مدیرانی ظهور کردند که تلاش داشتند از فرهنگ قبل از انقلاب که به باور آنها طاغوت بود فاصله گرفته و در متن مردم باشند. رفتن با موتور بر سر کار، آوردن غذا از خانه به وزارتخانه، در صف کوپن ایستادن و... رفتار دولتمردان انقلابی بود که قصد داشتند نشان دهند مقام و منصب تفاوتی نمیآورد.
چرخ روزگار که چرخید، الگوهای دههی 60 کمرنگ شد. مدیران و صاحبمنصبان به مرور از متن مردم فاصله گرفتند و الگوهای دیگری ظهور کرد. از دههی 60 سالها گذشته است. در ذهن ایرانیان گذشته همیشه شیرین است و طبعا خاطرات دهه 60 هم از این قاعده برخوردار است.
چهرههای زیادی سعی کردند از مردان دهه 60 تقلید کنند که اوج آن محمود احمدینژاد بود که تلاش میکرد به گونهای سلوک کند که یادآور شهید محمدعلی رجایی باشد. در برهه فعلی نیز گروهی در سیاست ظهور کردهاند که قصد دارند الگوهای رفتاری دههی 60 را تکرار کنند که بارزترین آن سیل اخیر امامزاده داوود بود. مردان سیاست با تراکتور خود را به شمال شرق استان تهران به جاده کن رسانده تا حضور میدانی داشته باشند.
یکی از آن چهرهها علیرضا زاکانی، شهردار تهران بود. او به میان مردم رفت تا یکی از مسوولیتهای خود را ایفا کند. تا اینجای کار نه اشکالی متوجه زاکانی ست و نه میتوان نوع حضور او را نقد کرد؛ حضوری که به پاچههای گِلی معروف شد. اما سوال اینجاست؛ اگر آقای زاکانی به قصد انجام وظیفه رفته، حضور همزمان عکاس و فیلمبردار به چه دلیل بوده است؟ حتی اگر در صحنه عکاسان و فیلمبرداران بدون وابستگی به زاکانی تصاویری را ضبط کردهاند، انتشار عکس رفتن به جلسهی ستاد اربعین با پاچههای گِلی به چه نیت بوده است. آقای زاکانی خوب است بداند در دههی 60 هرچه بود، اخلاص بود. آیا انتشار عکس او در آسانسور ازسوی اطرافیان وی با اخلاص انجام شده است؟ یا منتی است برای در میدان بودن و خدمتگزار بود؟
پستهای صفحهی مجازی در واکنش به این رفتارها میتواند یک شاخص باشد. کاربران درخواست داشتند به جای پاچه ها، آستین ها را بالا بزنند ؛ کنایه ای که روزنامه اصولگرای جوان نیز تکرار کرد.این پست ها و کنایه ها به خوبی نشان داد ، وقایع برای بار دوم از جنس نمایش کمدی است.