کتاب « گفتارهایی در معرفتشناسی علم اقتصاد » منتشر شد
معرفتشناسی بهطور کلی ناظر بر مطالعه شرایط حصول و شکلگیری معرفتهای معتبر است و کارش پاسخ دادن به این پرسش است که علوم مختلف چگونه ممکن هستند؟ منظور از معتبر، اشاره به اعتبار صوری به معنی منطقی کلمه (انسجام منطقی) و نیز اعتبار شرایط حصول ناظر بر مسائل مختلف واقعی است. اصطلاح حصول، حاکی از آن است که معرفت نوعی جریان است بین ذهن شناسنده و موضوع شناخت. برای مثال اگر موضوعات ریاضی را محصول اختراع بدانیم، این جریان مستلزم دخالت فعالانه ذهن شناسنده در پیدایش آنها است. اما اگر آنها را صرفا محصول جریانی اکتشافی بدانیم، به این معنا است که آنها قبل از اینکه کشف شوند، وجود داشتهاند.
برشی از کتاب «معرفتشناسی علم اقتصاد» :
نظم بازار، ماهیت، ساختار و عملکرد آن
هایک مفهوم بازار را بر اساس نظریه تقسیم معرفت توضیح میدهد که با مدل استاندارد بازار رقابتی نئوکلاسیک فرق دارد. در تئوری نئوکلاسیک بازار (مدل والراس-پارتو)، در اختیار داشتن و اطلاعات کامل، از فروض اولیه است، در حالیکه به عقیده هایک، مساله اصلی دقیقا در اختیار نبودن این شناخت و اطلاعات است. به عقیده وی، فرض اولیه مدل نئوکلاسیک نه تنها غیرواقعی است بلکه مهمتر از آن، موجب غفلت از طرح مساله اساسی در اقتصاد مبتنی بر بازار یعنی چگونگی استفاده کارآمد از اطلاعات پراکنده، مشخص و بنابراین جزئی و ناقص میشود. به سخن دیگر، در مدل نئوکلاسیک مساله از ابتدا و به غلط، حل شده فرض میشود، بنابراین اصلا موردی برای طرح آن باقی نمیماند. هایک میگوید مدل نئوکلاسیک با معلوم فرض کردن تمام «دادههای» اقتصادی، مساله را به صورت یک موضوع صرفا منطقی طرح میکند، به طوری که پاسخ به مساله در فرضیات اولیه آن نهفته است. چون مساله اقتصادی در این مدل به صورت چگونگی استفاده از دادههای کاملا معلوم اقتصادی طرح میشود، در نتیجه و به طور طبیعی، بهترین پاسخ خود را در مدلهای صرفا ریاضی پیدا میکند، اما با تاکید میتوان گفت که مساله اقتصادی که جامعه با آن روبهرو است این نیست، چرا که دادهها در سطح کل جامعه به طور کامل و «عینی» بر هیچکس معلوم نیستند. به سخن دیگر، مساله اقتصادی جامعه، تخصیص بهینه منابع داده شده و معلوم در کلیت آن نیست، بلکه مساله دقیقا عبارت است از؛ چگونگی بهترین استفاده از اطلاعاتی که برای هر کدام از اعضای جامعه، به طور پراکنده، معلوم است، به منظور نیل به هدفهایی که اهمیت نسبی آنها نیز تنها برای همین افراد شناخته شده است.
یا به طور خلاصه، مساله، عبارت است از استفاده از معلوماتی که در کلیت خود برای هیچکس دادهشده نیست. با توجه به اینکه دادههای مشخص، یا زمانی و مکانی افراد، پیوسته در تغییر است، میتوان گفت که هیچ چیزی غیرواقعبینانهتر از این نیست که همانند مدل نئوکلاسیک، نه تنها دادهها را تماما معلوم، بلکه آنها را ثابت و تغییرناپذیر نیز فرض کنیم. در واقع، یک جنبه مهم دیگر از مساله اقتصادی جامعه، همین تطبیق و سازگاری سریع با تغییرات دائمی در شرایط خاص زمانی و مکانی است. هایک میگوید در چنین وضعیتی، قاعدتا تصمیمات نهایی باید از سوی افرادی که درگیر با این شرایط و تغییرات هستند گرفته شوند، زیرا آنها هستند که مستقیما در جریان تغییر اطلاعات و منابع جدید در دسترس، قرار دارند. با در نظر گرفتن وضعیت واقعی اقتصاد جامعه است که میتوان به اهمیت کارکرد نظم خودجوش بازار پی برد، زیرا تنها در این نظام است که تصمیمگیریهای اقتصادی توسط افراد صورت میگیرد، اما مساله اصلی که باید توضیح داد، از همین تصمیمگیریهای فردی نشات میگیرد و عبارت است از؛ چگونگی ایجاد هماهنگی بین تصمیمات افرادی که هیچکدام از هیچ لحاظ (سلیقه، اطلاعات، تواناییها و...) به دیگری شباهت کامل ندارد. هایک میگوید قیمتها در بازار به صورت یک نظام اطلاعرسانی کارآمد عمل میکنند و با عملکرد خود هماهنگی و سازگاری میان تصمیمات فردی را در سطح کل جامعه فراهم میآورند.