نگاه اقتصاد جهان به ترامپ و برگزیت
این روزنامه اقتصادی در تفسیری به قلم «مارتین وولف» با طرح این سوال که «ر سال 2017 چه بر سر اقتصاد جهان خواهد آمد؟»، ادامه داد: پاسخ قابل قبول این است که جهان دارد رشد می کند.
شگفت آورترین حقیقت در باره اقتصاد جهان این است که از اوائل دهه 1950 بدین سو، جهان سال به سال شاهد رشد بوده است. در سال 2017 هم این اطمینان وجود دارد که جهان بار دیگر شاهد رشد باشد شاید تندتر از سال 2016 .
اما یک اشکال بزرگ وجود دارد. رشد اقتصادی مهمترین خصیصه جهان مدرن است، اما رشد پایدار پدیده ای است نسبتا جدید.
بین سالهای 1900 تا 1947 تولید جهانی به یک پنجم خود کاهش یافت، اما بعد از پایان جنگ جهانی دوم یکی از مهمترین موفقیتهای سیاسی جهان پایدار ساختن رشد بوده است.
یکی از علل این واقعیت بوده است که جهان از ارتکاب خطاهایی که به وقوع دو جنگ جهانی و بروز دوران 'رکود عظیم' منجر شد، به حد ممکن اجتناب کرد.
عوامل دیگر، مدیریت فعال نظام مالی جهان، میل به اداره کردن کسری بودجه در دوران رکود و گسترش هزینه های دولت مرتبط با تولید اقتصادی بود.
و اما عوامل پشت پرده گرایش به سمت رشد اقتصادی دو نیروی قوی بوده است، نخست شامل نوآوری در اقتصاد جهان بخصوص در آمریکا و دیگری جبران عقب ماندگی در اقتصادهای عقب مانده .
هر دو عامل بنوعی با هم مرتبطند. اقتصادهای پیشرو هر چه نوآوری می کنند، فضا برای کار کردن سایر کشورها بازتر می شود.
مشهودترین مصداق این فرآیند در 40 سال گذشته کشور چین بوده است.
طبق آمارهای رسمی که احتمالا با اغراق هم همراه بوده است: تولید سرانه ناخالص داخلی چین بین سالهای 1978 تا 2015 به میزان 23 برابر رشد داشته است.
اما نکته در اینجاست که چین در آغاز راه این توسعه فوق العاده شگرف بسیار ضعیف بود، بطوری که میانگین تولید ناخالص داخلی سرانه آن فقط یک چهارم این شاخص آمریکا در سال 2015 و نصف این شاخص در پرتغال بوده است .
جبران عقب ماندگی برای چین کاری امکان پذیر است، اما در مورد کشوری مانند هند هنوز کار زیادی برای انجام دادن باقیست. تولید سرانه ناخالص داخلی هند در سال 2015 حدود یک دهم آمریکا بود .
ظن محتمل این است که اقتصاد جهان رشد خواهد کرد و احتمالا این رشد بالای سه درصد خواهد بود، که با محاسبه برابری قدرت خرید ارزیابی شده است .
اقتصاد جهان از اوائل دهه 1950 بندرت زیر 3 درصد رشد داشته است. فقط در سالهای 1975، 1981، 1982 و 2009 رشد جهان زیر دو درصد بوده است. در سه سال اول نامبرده علت کاهش رشد شوک وارده به قیمت نفت بود که جنگهای 'خلیج فارس' و ضمن آن سیاستهای کاهش تورم بانک مرکزی آمریکا مولد آن بود. 2009 هم سال 'رکود عظیم' بعد از بحران مالی سال 2008 بود.
از سال 1900 بدین سو، سه عامل شوک اصلی را بر اقتصاد جهان وارد کرده اند که عبارتند از: جنگ های مهم، شوک تورمی و بحران های مالی .
در ریشه یابی اینکه چه چیزی عامل این سیر بزرگ تنزل رشد اقتصاد جهان بوده است، می توان به عوامل مجهول آشنا اشاره کرد.
در سال 2017 خطر وقوع دو بحران مالی محتمل است: ایجاد شکاف در منطقه 'یورو' و بحران در چین. هیچیک غیر قابل پیش بینی نیست، اما غیر محتمل هم نیست.
حال عزمی جدی برای حفظ منطقه یورو وجود دارد. دولت چین هم اهرم های لازم برای جلوگیری از یک انحلال واقعی مالی را در دست دارد.
خطر بروز بحران در منطقه یورو و بحران در چین مسلما وجود دارد، اما ضعیف است.
دو رخداد مهم سیاسی شامل 'برگزیت' (خروج انگلیس از اتحادیه اروپا) و انتخاب یک آدم نادان و جنگ طلب به ریاست جمهوری آمریکا، خطرات مهم ژئوپولیتیک هستند که پیش بینی می شود اثرات خود را بر روی اقتصاد جهان باقی گذارند.
اثرات انتخاب فردی مانند دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا هنوز ناشناخته است.
اما خطرات ژئوپولیتیک بیشتری را می توان بر اقتصاد جهان مترتب دانست، از جمله فشارهای سخت سیاسی بر روی اتحادیه اروپا. شاید در این مقوله بتوان به احتمال انتخاب 'مارین لو پن' به ریاست جمهوری فرانسه اشاره کرد.
همچنین در ادامه همین جریان می توان به خطر تجدید سیل ورود پناهجویان به اروپا، کینه توزی و انتقام جویی 'ولادیمیر پوتین' رئیس جمهوری روسیه، اصطکاک پیش رو میان آمریکایی که با ترامپ آزرده خاطر شده است و چینی که با 'شی جینپینگ' رئیس جمهورش به قلل فرازمند صعود کرده است، اصطکاک میان ایران و عربستان، سرنگون شدن قابل پیش بینی خاندان سلطنتی سعودی ها، خطر تشکیل یک میدان رزم گسترده از تروریست های اسلامگرا اشاره کرد.
و اما خطر بزرگتری که هرگز نباید مورد اغماض قرار گیرد، خطر بروز یک جنگ هسته ای است. کره شمالی دارد قدرت نمایی می کند، دعوای میان هند و پاکستان هم که حل و فصل نشده است و پوتین هم همچنان تهدید می کند.
اما امسال وضع فرق می کند. امکان اثرپذیری اقتصاد از سیاست در 2017 فوق العاده بالاست. بدیهیترین این خطرات، بروز یک جنگ تجاری میان آمریکا و چین است. هر چند شاید اثرات کوتاه مدت چنین جنگی کوچک باشد اما بدون شک خطرات بلندمدت آن غیر قابل اجتناب است.
مشکل اینجاست که قدرتمندترین شخصیت سیاسی جهان علاقه چندانی به این ندارد که ببیند آیا حرفی که می زند درست است یا نه. همین مشکل می تواند پیامدهای فوق العاده سنگینی برای جهان داشته باشد.
تمام آن چیزی که ما می دانیم این است که خطر در کمین همه ماست.خلاصه آنکه، موتور محرک اقتصاد جهان در حال از کار افتادن است.اما هنوز هم سیاست جبران عقب ماندگی از ظرفیت بالایی برخوردار است. اما پویایی اقتصادی از درون رو به افول گذارده است. یک شاخص سقوط رشد بهره وری را نشان می دهد و شاخص دیگر نرخ بهره واقعی فوق العاده پایین را .
نظر خوشبینانه این است که اقتصاد جهان در 2017 بین 3 تا 4 درصد طبق شاخص برابری قدرت خرید رشد خواهد داشت .
مایه امیدواری است که رشد اقتصادهای نوظهور و در صدر آنها آسیایی همچنان بسیار سریعتر از اقتصادهای پیشرفته خواهد بود. البته این هم مترتب بر تهدیدها و فرصت هایی است. بخت این وجود دارد که نرخ نوآوری در اغلب اقتصادهای پیشرفته بطور مستمر کند شده است. ''