تیم اقتصادی دولت منسجم نیست/موقعیت دولت نسبت به گذشته تضعیف شده است
به گزارش اقتصادنیوز اهم نکات این گفتوگو به این شرح است:
*از یک جهت موقعیت دولت نسبت به گذشته ضعیفتر شده است. زیرا شعارهایی درباره برجام داده شد که واقعی نبود، یعنی برجام بیش از آنچه بود، برجسته شد. اکنون عملاً آن شعارها خلع سلاح شده است. تاکنون چندین بار تأکید کردهام که رئیس جمهوری و دولت نباید برای عبور از مشکلات، برجام را بیش از ظرفیت آن، برجسته میکردند. این واقعیتی است که باید به آن پرداخت و اذعان کرد که دولت ضعیف شده است. اما مشکل اصلی دولت و اساساً دولت در ایران، فقط ضعیف شدن نیست، بلکه مشکل اصلی این است که دولت نتوانست با بدنه اجتماعی و سیاسی خود پیوند روشنی برقرار و اهداف و عملکرد خود را تبیین کند و به دیگران پاسخ بدهد. چنانکه امروز دولت صدای جدی ندارد و نتوانسته با اصلاحطلبان رابطه ارگانیک برقرار کند. از اینرو میتوان گفت دولت همچنان براساس شکافی که از دل آن به وجود آمد، به بقای خود ادامه میدهد، یعنی از شکاف میان اصلاحطلبان و حکومت. البته معلوم نیست دولت تا کی میتواند بر این شکاف سوار شود، از این طریق مشکلات خود را پوشش دهد و جلو برود.
*دولت باید کوشش میکرد به شکلی این شکاف را کم کند و این مانع را از پیش پای خود بردارد. البته تنها با کوشش دولت این امر محقق نمیشد و نیازمند کمک طرفینی دو گروه هم بود؛ اما در هر حال، دولت دست بالا را داشت و باید برای این امر اقدام جدی و عملی انجام میداد تا این مانع را از پیش پای خود بردارد.
*به وضعیت ارز یا اقتصاد نگاه کنید. تیم اقتصادی دولت آن طور که انتظار میرفت شکل نگرفت، تیمی درست شد که رهبری و هدایتکننده جدی ندارد، به نظر نمیرسد انسجام داشته باشد و نمیدانیم بر چه اساسی شکل گرفته است. یا در زمینه فیلتر تلگرام، دولت تا آنجا که میتوانست اقداماتی کرد، اما این اقدامات اولاً شفاف نبود، ثانیاً سعی نکرد آن را به عرصه عمومی بکشاند، به همین دلیل هم دچار مشکل شد. یعنی میگفت دست ما روی دکمه فیلترینگ نمیرود، اما عملاً این اتفاق افتاد. از نظر مردم این یک مسأله فرعی است که چه کسی این کار را کرده است. مردم به نتیجه نگاه میکنند. آنان به دولت رأی دادند و رئیس جمهوری را انتخاب کردند تا این هدف را پیش ببرند. حالا اگر کس دیگری این کار را میکند، مسأله اصلی مردم نیست، مهمتر از فیلترینگ تلگرام، اعتبار انتخاب مردم به چالش کشیده شده است. وظیفه دولت و رئیس جمهوری است که از انتخاب مردم و اعتبار آن دفاع کنند و اگر نمیتوانند از آن انتخاب دفاع کنند، پس برای چه نامزد شدند؟
*درباره ارز آقای روحانی اظهاراتی کرد که اساساً چیزی خلاف آن اظهارات محقق شد. این امر نشان میدهد که درک دقیقی از بحرانهای پیش رو وجود نداشت. البته این بحرانها لزوماً متأثر از دولت نیست و بخشهای عمده آن متأثر از تناقضهایی است که در ساخت قدرت ایران وجود دارد، اما در نهایت چون دولت ویترین این سیاستهاست، این تناقضها در این ویترین متجلی میشود و بازتاب مییابد.
*اگر به دوره انتخابات و حتی فاصله29 اردیبهشت تا معرفی هیأت دولت توجه کنید و اخبار آن دوره را مرور کنید، احساس خواهید کرد که از سوی دولت، مواضع تند، رادیکال و از موضع قدرتی اتخاذ میشد که البته من آن را نمیپسندیدم، اما کسی که این مواضع را اتخاذ میکرد، باید متوجه تبعات آن هم میبود. یا حداقل میخواست چنین چیزهایی را نگوید یا اگر گفت، باید سعی کند آنان را محقق کند. نمیشود که هم شعارهای رادیکال داد، اما بعد بسادگی کنار آمد یا اینکه اجازه داد طرف مقابل هر کاری میخواهد، بدون هزینه انجام دهد. فارغ از اینها، نکته مهم دیگر که شاید اهمیت بسیاری داشته باشد این است که مردم کاری به صحبتهای رئیس جمهوری و دیگران ندارند، مردم میخواهند بدانند وضعیت روال زندگی آنان در حوزه رسانه، اقتصاد و اجتماعیات چگونه خواهد بود. برداشت من این است که آقای روحانی و دولت – که منفعل است - سعی کردند این مسائل را در عرصه عمومی حل کنند، اما همیشه به صورت ناقص طرح کردهاند. درحالی که با توجه به ویژگیهای ایشان، انتظار میرفت این مسائل را پشت میز و فارغ از فضای مجازی یا عرصه عمومی حل کند و اگر حل نشد، با درایت و قدرت به عرصه عمومی منتقل کند. به همین دلیل میبینید که مسائل به عرصه عمومی کشیده میشود، اما حل نمیشود. ضمن اینکه نکاتی که شما گفتید، ولو درست باشد، ربطی به مسائلی مانند ارز ندارد. وقتی قول قطعی داده میشود که ارز افزایش یا نوسان نخواهد داشت، اما بعد بلافاصله آن اتفاقات میافتد، این دیگر ربطی به جناح رادیکال و تند ندارد.
*براساس سابقه و تجریه، آقای روحانی فردی است که به لحاظ سیاسی کمتر در عرصه عمومی بود و بیشتر یک فرد مذاکرهکننده، گفتوگوکننده و در لابی قدرت بوده است. این نقطه قوت او بود، به شرط اینکه از آن استفاده میشد. برخلاف این نقطه قوت، روحانی سعی کرد به عرصه عمومی بیاید. اما نه تنها در این عرصه توانایی کافی نداشت، بلکه به ریزه کاریهای بازی هم مسلط نبود و همین باعث شد که نتیجه این بازی او، بیشتر ضرر باشد تا منفعت. شاید نیروهای دیگر در عرصه عمومی براحتی میتوانستند از پس بسیاری از مسائل بربیایند و از روحانی حمایت کنند. اما روحانی باید پشت صحنه گفتوگو میکرد؛ چه با مقامات عالی نظام، چه با قوای دیگر یا حتی با زیردستان و وزرای خود. درباره هیچ کدام اینها خبر جدی که نشان دهد او پیگیر مسائل است، طرحی بدهد و به سرانجام برساند، چیزی نشنیدیم. ایشان این نقطه قوت خود را رها کرد و در مقابل بازیای را دنبال کرد که پیشتر بسیاری دیگر در عرصه قدرت بودند انجام داده بودند. درضمن من از جزئیات واگذاری بنگاههای ارتش و سپاه اطلاعی ندارم، اما آنچه دیده میشود اینکه ایشان پس صحنه و پشت میز نتوانسته کار چندانی انجام دهد و این ضعفها را در عرصه عمومی بهشکل دیگری بازتاب میدهد.