حمایت نمادین اروپا از برجام/بدون برجام، وضع ایران بدتر خواهد بود
به گزارش اقتصادنیوز گزیده گفتوگوی او با«نیای اقتصاد» به این شرح است:
*از نظر من آن چیزی که تحریمها را در قرن بیست و یکم با آنچه قبلش بوده، متفاوت کرده است، مساله «جهانیسازی» است. درک این مطلب از نظر تحلیلی فوقالعاده مهم است که جهان قرن بیست و یکم با جهان قرن بیستم و قبلش کاملا متمایز است. جهانیسازی صرفا در اقتصاد، تولید، توزیع، بازاریابی، بازارهای مالی و... اثر نگذاشته است، بلکه جهانیسازی در همه زمینهها اثر گذاشته است. یکی از اثرات فوقالعاده پیچیده و مهمش در حکمرانی است. یعنی شما دیگر به شکل گذشته خودمختاری، استقلال، توان ملی، بومی و داخلی برای حکمرانی و جدا شدن از نرمهای بینالمللی را ندارید.
*روند جهانیسازی با خودش فرآیندی را به ارمغان آورده و آن را در ابعاد مختلف نهادینه کرده است. من عامدانه از واژه «جهانیسازی» استفاده میکنم، چراکه واژه جهانی شدن انفعالی در خودش دارد، درحالیکه این کار نیاز به حرکت و دینامیسمی دارد، به همین دلیل واژه جهانیسازی را بهکار میبرم. جهانیسازی درحالحاضر حکمرانی را جهانی کرده است. اگرچه قدرت نهادهای ملی همچنان ادامه دارد اما قدرت این نهادها به نفع نهادهای بینالمللی تنزیل شده است. در جهان حاضر فعالیتهای بزرگ امکان محبوس شدن درون مرزها را ندارد، ساختار قدرت به نفع نهادها و شرکتهای بینالمللی درحال تغییر است.
*بهطور خلاصه جهانیسازی، اقتصاد آمریکا و قدرت دلار، اهرمهایی هستند که پس از بیش از ۱۵۰ سال نظام تحریم و محدودیت تجاری آمریکا علیه کشورهای مختلف، در قرن بیست و یکم اثربخشی تحریمها را تغییر ماهیت داده و آن را تبدیل به ابزاری بسیار ارزان و کارآ کرده است. در حقیقت این سه اهرم، با تمرکز بر نظام بانکداری بینالمللی و بخش خصوصی جهانی اجزای تعیینکننده ماهیت نظامی است که ما بهعنوان نظام تحریمها در مقابل خود داریم.
*بانکهای بزرگ بسیار محتاطتر هستند، زیرا بیشتر در خطر جرایم اداری قضایی آمریکا هستند و سیستمهای غیرمنعطفتری دارند. بهطور کلی اگر واقعبینانه به این سوال پاسخ دهیم، دلیل ناکامی در برقراری روابط کارگزاری، هر دو مورد یعنی هراس از آمریکا و کاستیهای نظام بانکی کشور را شامل میشود. شاید هراس از آمریکا نقش بزرگتری داشته است، اما به این معنا نیست که اگر این هراس برطرف میشد و آمریکا تحریمها را رفع میکرد، ضعف سیستمهای ما مانعی نباشد. تجربه برجام نشان داد که بانکهای کوچک و بزرگی که قصد کار کردن با ما را داشتند، هیچکدام بهصورت عمومی کار را با ما آغاز نکردند. به این معنا که تنها همکاریها برای مشتریان خاص، قراردادهای خاص و پرداختهای خاص بوده است. من خبری از این ندارم که یک حساب کارگزاری داشته باشیم که تمامی دستور پرداختها انجام شده باشد.
*شرایط بهگونهای بود که سیستم ما را به دلیل ریسکهایی که داشت، خیلی سفت و سختتر از شرایط معمول، مورد رصد قرار میدادند. در نتیجه تنها برای موارد خاص، سرویس و خدمات کارگزاری ارائه میشد. اگر بخواهیم خودمان را فریب ندهیم، ما در اقتصاد جهان منزوی شدهایم. اگر بخواهیم آن را اصلاح کنیم، مجبوریم در مرحله اول بفهمیم و بپذیریم که تا حد زیادی مشکل در سیستمهای داخلی است.
*مشکلات شامل همه حوزهها اعم از بانکداری مرکزی، بانکداری تجاری، درسطح نرمافزار، سختافزار، حکمرانی شرکتی، تمشیت بنگاه، کفایت سرمایه، سلامت صورتهای مالی، گزارشگری مالی و ... میشود. از روشها و رویهها تا سازماندهی، مهارتهای نیروی انسانی، سیستمهای نرمافزاری و سختافزاری نیاز به اصلاح دارند. ما به هسته سیستمهای کارآمد بانکداری دنیا یا دسترسی نداریم یا به شکل محدود دسترسی داریم. در نتیجه مشکلاتی از نظر نرمافزاری هم وجود دارد که نمیتوانیم سیستمهای لازم را به کارگیریم. در یک کلام، فرهنگ و مدیریت موسسات ما از صدر تا ذیل نیازمند تحول بزرگی است.
*نظام بانکداری ما قوانین و مقررات فرسودهای دارد. قوانین بانکداری مرکزی را باید طوری مورد تجدیدنظر قرار دهیم که با بانکداری مرکزی مدرن، قابل مقایسه شود. درحالحاضر قوانین بانکداری ما در بسیاری از نقاط، ضداستانداردهایی است که راجع به آن صحبت میکنیم. علاوه بر قوانین بانکداری مرکزی و قوانین بانکداری، برخی از اجزای قانون هستند که فوقالعاده کهنهاند؛ مانند قوانین ورشکستگی، وثیقهگیری و وثیقهسپاری. علاوه بر اینها، نظام اجرای قوانین نیز چه به لحاظ وظیفهای که قوهقضائیه در اعمال و اجرای مقررات و مجازات دارد، و چه در سیستمهایی که نیاز به حفاظت از حقوق مالکیت است، از نقطه مطلوب فاصله داریم. در نظام اجرا، امکان استفاده از جریانهای درآمدی و بسیاری از اموال و مالکیتها برای تسهیل تامین مالی ممکن نیست. برخی از اینها در یک طرف طیف است که با آن آشنا هستیم. در طرف دیگر طیف، استفاده از جریانات درآمدی متغیر در حسابهای بانکی برای تامین مالی قبل از مرحله تولید و استفاده از کارتهای اعتباری قرار دارد که در کشور ما کاری در مورد آنها نشده است. در نتیجه اگر شما قصد شراکت شایسته جهانی دارید، باید از جنبههای نهادسازی تا ساختن یک کلینیک برای درمان بانکهای بد و بسیاری موارد دیگر اقدام کنید. تمام سپهر بانکداری و بخش مالی ایران باید شامل یک دگرگونی عمیق شود، مثلا بسیاری از بانکهای ما باید موقتا ملی شوند و چارهای جز این نداریم. برای اینکه این بانکها ملی و اصلاح شوند، باید نهادهای ناظر و تنظیمگر مانند بانک مرکزی، بیمه مرکزی، سازمان بورس و... در سپهر این اصلاحات قرار گیرند. تمامی نهادهای نظارتی باید تقویت شوند تا از آربیتراژ مقررات بین اجزای بخش مالی جلوگیری کنیم، چرا که اگر در نقطهای ضعف نظارتی وجود داشته باشد، میتواند منجر به بروز آربیتراژ و مهاجرت از بخش سالم به بخش ضعیف شود.
*به نظر من در بخش خارجی اقتصاد، باید از بار مقررات کم کنیم. چراکه نظامهای متمرکز و نظامهای بوروکراتیک، در شرایط عادی هم فشار خیلی زیادی بر کارآیی و اثربخشی اقتصاد دارند و نمیگذارند چرخها آنطور که باید حرکت کنند؛ تا چه رسد به شرایط تحریمی. یک مثال برای شما میزنم، هنگامی که تحریم میشویم، بانکهای ما از مدار تعاملات بینالمللی یا کلا خارج یا بهشدت محدود میشوند. اینها بهطور رسمی نمیتوانند راه دیگری را بروند، در این حالت باید صرافیها را فعال کنیم. جلوگیری از فعالیت صرافیها و عدم توسعه فعالیت آنها، در حقیقت شلیک به خود است. حتی دشمن و تحریمکننده نیز توان اینکه در این اندازه موثر، محدودیت ایجاد کند را ندارد. در یک کشور ۸۰ میلیونی که دهها هزار صادرکننده و واردکننده دارد و نظام بانکی نمیتواند به عملیات ارزی آنها خدمت درستی دهد، باید آزادیهای بیشتری فراهم شود. البته نظارتهای مقتضی هم باشد، نه اینکه نظارت نباشد. اما هر نوع مانع یا عدم رفع موانع موجود، در حقیقت باعث افزایش هزینههای معاملاتی و مبادلاتی میشود.
* تحریم های جدید تا حدودی مانند تجربه قبلی است ولی با سرعت بیشتر، چرا که هم داخلیها و هم خارجیها روند یادگیری را در گذشته طی کردهاند. بنابراین عکسالعملها سریعتر است. همین عکسالعمل منفی داخلی که در چند ماه گذشته، پیش از آغاز تحریمها اتفاق افتاد، این نکته را ثابت میکند. مردم با استفاده از تجربه قبلی انتظارات را تنزیل و اقدامات احتیاطی را تسریع میکنند. در نتیجه امکان دارد که در نوامبر که تحریمهای جدید اعمال میشود، اتفاق خاصی نیفتد چون پیشاپیش همه به استقبال رفتهاند. اگر از حیث مالکیت بینالمللی به موضوع نگاه شود، میتواند اوضاع بدتر شود. بیش از ۶۰ کشور تحت تحریم آمریکا قرار دارند و حدود ۱۰۰ کشور دچار محدودیتهای تجاری هستند. در نتیجه تحریم، یکی از اصلیترین ابزارهای سیاستهای خارجی و امنیت ملی آمریکا است. اگر همه اینها را در نظرگیرید، اوضاع میتواند بدتر نیز شود.
*حمایت اروپا از برجام نمادین است. برجام در امور بانکداری هیچگاه نتوانست انتظار دولت را برآورده کند و در سایر موارد هم با خروج آمریکا، در حدی که ما میخواستیم، کارآیی خود را از دست داده است. اروپاییها از یک مرزی بیشتر نه میخواهند و نه میتوانند پیش روند. آمریکا همواره متحد و شریک استراتژیک اروپا بوده ولی ما هیچگاه ادعا نکردهایم که شریک استراتژیک اروپا هستیم. مثلا در دهههای گذشته میتوانستیم تامینکننده گاز اروپا باشیم، اما آنقدر تاخیر و تردید کردیم که تقریبا امکان اینکه اروپا بتواند در آینده قابل پیشبینی از ایران گاز خریداری کند، وجود ندارد؛ با اینکه ایران بهترین گزینه جایگزینی در رقابت با گاز روسیه بود. هنگامی که از ابزارهای فوقالعاده موثر و مهم استفاده نمیکنیم، انگیزه اروپا هم کاهش پیدا میکند. بهطور خلاصه فکر میکنم برای احیای برجام، نمیتوانیم انتظاری بیش از انتظار نمادین از اروپا داشته باشیم. بهعنوان مثال، از موفقیتهای ما پس از برجام این است که یک حساب بانکی برای سفارت ایران در انگلیس باز کردند. این چیزی نیست که نیاز یک کشور ۸۰ میلیون نفری با یک اقتصاد ۵۰۰ میلیارد دلاری را برآورده کند. اینها نشان میدهد که ما در سطح نمادین ماندهایم. ضمن اینکه اروپا بدون آمریکا نمیتواند به سطحی از ثبات و امنیت و رفاه ادامه دهد. در نتیجه بعید است که بین ایران و آمریکا، اروپا گزینه اول را انتخاب کند. با وجود این، بدون برجام، وضع ایران بدتر خواهد بود.