دیوار کوتاه خرد اقتصادی
یا نسخهای را مخفیانه یا در ملأ عام به «دولتمردان تشنه شنیدن اخبار خوب»، ارائه نکرده باشد. آنچه در این میان ناگفته مانده واقعیت اقتصاد ایران است. اقتصادی که در آن بانک مرکزی با ابزارهایی نهچندان قوی و کارآمد متولی تورم و نظارت بر عمکرد نظام پولی است. وزارت اقتصادی که عمدتا مالیات جمع میکند و دخل دولت را فراهم میآورد؛ ولی خرج و هزینهها را سازمان برنامه به عهده گرفته است که این آفت را ظاهرا چارهای نیست و گوش شنوایی برای حل آن نیست. در چنین اوضاعی، نوسانات نرخ ارز، که معلول و نه علت مشکلات اقتصادی کشور است، هزاران دایه پیدا میکند و هرکس رهنمودی برای کاهش نرخ میدهد. در چنین اوضاعی، مردم نیز انگشت حیرت به دندان گرفته و خواننده اخبار و تحلیلهای عجیب و در عین حال متضاد هستند. البته، همزمان، آنچه نرخ ارز را به وضعیت امروزی درآورده است بیمحابا به جولان خود ادامه میدهد! این هیولا که به آرامی تمامی ثبات اقتصادی کشور را تهدید میکند، از دیدهها و سخنرانیها غایب است. این هیولا، چیزی جز نظام آشفته بانکی و ناترازی ترازنامه بانکها نیست که هر روز بر آتش نابسامانی اقتصادی میدمد. اما در این میان، برخی از افراد بهگونهای حیرتانگیز به عوامفریبی روی آوردهاند که گویی فردایی نیست. این عزیزان که چیزی را به دقت مکتوب نمیکنند و بسیار مشتاق بیان شفاهی نظرات خود هستند به هیچ قاعده اقتصادی خود را متهعد نمیدانند، مانند فردی که با جادو و جنبل و ورد به بیمار شفا میدهد، ولی بر سر در مطبش عنوان «دکتر و استاد دانشگاه» است. به تازگی یکی از چهرههای سیاسی و اقتصادی کشور نسخه جالبی برای برونرفت از مشکلات اقتصادی کنونی پیچیده است. در کمال تعجب این نسخه شبیه اقداماتی است که بارها آزموده شده است. بهصورت ساده ایشان معتقدند نرخ ارز در عددی ثابت شود و با بگیر و ببند و داغ و درفش هر جنبندهای را که از این نرخ تخطى کرد، به تیغ سپرد و البته همه اطلاعات دریافتکنندگان و فروشندگان ارز را در اختیار مردم گذاشت. در عین حال، نرخ بهره بانکی را کاهش داد تا تولید رونق گیرد و اگر مردم گرسنه شدند، از کوپن و جیره غذایی استفاده کرد؛ چراکه این روشها حتی در آمریکا هم اجرا شدهاند. این نسخه همان حکایت جادو جنبل و نسخه آن مدعی درمان بیماران است که در مطب خود بهجای دارو و عمل جراحی و التیام بیمار، وِرد میخواند و فال میگیرد. شوربختانه بهنظر میرسد بسیاری از سیاسیون نیز این بساط عوامگرایی و خرافهگویی را میپسندند.
با وجود همه نقدها، باید از کسانی که جرات میکنند و چنین نگاههایی را در قالب یک بسته پیشنهاد میکنند، تشکر کرد؛ چراکه به هر حال کسی از این بزرگواران جرات کرد تا بسته خود را پیشنهاد کند، زیرا پس از ثبت آن در رسانهها دیگر نمیتوانند حاشا کنند که چه نسخهای برای اقتصاد کشور پیچیدهاند. مردم باید بدانند چرا اوضاع اقتصادی کشور به اینجا رسیده است. دلیل اصلی این بساط، همین نسخهپیچیهاست که در خفا و در قالب نامههای خصوصی ارسال میشود، ولی اینبار یکی از آنها علنی شده است. مردم باید بدانند در اوج تحریمها، ایشان نسخه افشای اسامی همه فروشندگان و دریافتکنندگان ارز را میپیچند. مردم باید بدانند ایشان در اوج تحریمها به سیاستمدار توصیه میکنند که نرخ ارز را میخکوب کند و البته نمیدانند که بهای میخکوب کردن نرخ ارز، تخلیه منابع ارزی است، در واقع ایشان میفرمایند که صندوق ذخایر ارزی کشور را خالی کنیم تا نرخ ارز ثابت بماند و دیری نپاید که با دستی تهی در مقابل تحریمکننده زانو بزنیم که نفت را در برابر غذا و دارو به «ثمن بخس» بخرد. ایشان در اوج تحریمها و بحران ارزی حکم به کاهش نرخ بهره میدهند، این دیگر در هیچ کتاب اقتصادی یافت نمیشود. نتیجه این است که با این تدبیر مردم به بانکها هجوم برده تا پول خود را خارج کرده و ارز و چیزهای دیگر بخرند. مردم باید بدانند ارائهکننده چنین ایدههایی سالها در عرصه تصمیمگیری حضور داشته است چه در قالب نماینده مجلس، چه در قالب وزیر، چه در قالب عضو شورای پول و اعتبار. حال نباید تعجب کرد از اوضاعی که در بانکها و اقتصاد در جریان است.