سهم سیاسیون در مدیریت خودروسازی ایران
به گزارش اقتصادنیوز در خودروسازی ایران پس از انقلاب نمیتوان مدیرعاملی را یافت که عمر مدیریتی وی حتی به ۱۰ سال نیز برسد و مدیران، تا پیش از فوت شمع ۱۰ سالگیشان کنار رفته و جای خود را به دیگری دادهاند. درست است که دولت روی کاغذ سهم چندانی در خودروسازی ندارد؛ اما مرور وقایع چهار دهه گذشته در صنعت خودروی کشور به وضوح نشان میدهد دولتیها در تصمیمات ریز و درشت آن دخالت کرده و سیاسیبازی در بسیاری از موارد بر اصول فنی و مالی و مدیریتی غالب بوده است. بدون استثنا، تمامی عزلونصبهای چهار دهه گذشته خودروسازی ایران، ریشه در تصمیمات دولتی داشته و فارغ از درست و غلط بودنشان، نمیتوان رگ و ریشههای سیاسی آمد و رفتها در این صنعت استراتژیک کشور را منکر شد. بنابراین یکی از تفاوتهای اصلی و اساسی میان خودروسازی ایران و جهان، دولتی بودن این صنعت در ایران و خصوصی بودن آن در دنیا است. طبعا وقتی خودروسازی در دست بخش خصوصی باشد، عزل و نصبها بدون دخالت سیاست و سیاسیون انجام میشود و تنها در راستای ارتقای فنی و مالی و غیره صورت میگیرد. این در حالی است که در صنعت خودروی سیاستزده ایران، تغییر دولتها و وزرا، نقش اول را در جابهجایی مدیران بازی میکند و مدیران عامل ایران خودرو و سایپا اصلا فرصت چندانی برای پیاده کردن برنامههای بلندمدت ندارند. آنها همواره در بیم و امید رفتن و ماندن هستند و طبعا تمرکز لازم را برای اداره مجموعه تحتمدیریتشان نداشته و بیشتر بهدنبال جلب رضایت دولت هستند نه سهامداران خصوصی و مشتریان. از آن سو دولت و وزرای صنعت نیز همواره میل به تغییر در خودروسازی دارند و کم پیش میآید دولتی و وزیری تغییر کند؛ اما مدیران عامل خودروسازی سر جایشان بمانند. البته موارد استثنا در مورد وزرا وجود دارد و گاهی با وجود تغییر در راس وزارت صنعت، مدیران خودروسازی به کار خود ادامه دادهاند، منتها اولا نمونههای اندکی هستند و ثانیا همانها نیز حاشیه امنیت مطلق ندارند. در چنین سیستم معیوبی، همواره «مدیران سایه» نیز وجود داشتهاند، مدیران که گاهی چند سال منتظر مینشینند تا دوستان و نزدیکانشان راهی دولت و بهخصوص وزارت صنعت شوند و آنها را از سایه خارج کنند.
یکی از اصلیترین تبعات منفی روی کار آمدن مدیران سایه در خودروسازی این است که معمولا بخشی از تمرکز و وقت آنها صرف تصفیه حساب با افراد میشود و این چرخه پی در پی در حال تکرار است. نکته دیگر اینجاست که در خودروسازی ایران معمولا مدیران خیلی همدیگر را از منظر روش کاری قبول ندارند و از همین رو با سیستمی یکپارچه در حوزه تولید و کیفیت و امور مالی و صادرات و ... مواجه نیستیم و هر مدیری راه خود را میرود. در واقع مدیرانی که تحت انتخابهای سیاسی به خودروسازی میآیند، معمولا برنامه و سیاست مدیر قبلی را کنار میگذارند و به همین دلیل است که در بیشتر موارد، پروژههای صنعت خودروی کشور با وجود صرف هزینهها و وقت بسیار، ابتر میمانند.هرچه هست، بهنظر میرسد تا وقتی ریشههای دولتی خودروسازی قطع نشود و بخش خصوصی واقعی سکان هدایت آن را در دست نگیرد، این صنعت کماکان با عزل و نصبهای سیاسی دست و پنجه نرمخواهد کرد و سروشها میروند و سلیمانیها میآیند و دورهمی سیاسیها در صنعت خودرو ادامه خواهد داشت.