منافع کالای دست دوم برای آحاد اقتصادی
هریک از ما در زندگی روزمره، صدها و بلکه هزاران کالای مختلف مصرف میکنیم که بخش قابل توجهی از آن را کالاهای بادوام1 تشکیل میدهد. آنچه به عنوان قالب سنتی در مصرف اکثر این کالاها رایج بوده و همه ما به آن عادت کردهایم این بوده که اولاً برای استفاده از یک کالا لزوماً باید مالک آن نیز باشیم و ثانیاً این مالکیت تا انتهای عمر آن کالا باید تداوم داشته باشد. به عنوان مثال، داشتن خودرو شخصی به صورت سنتی یکی از نیازهای ضروری خانوارهای شهری محسوب میشود و معمولاً یکی از مهمترین اهدافی است که خانوارها برای دست یافتن به آن برنامهریزی میکنند. این در حالی است که بر اساس آمارها، خودروهای شخصی 95 درصد اوقات پارک هستند و استفادهای از آنها نمیشود.2 روندی که در سالهای اخیر به دلیل دسترسی آسان و ارزان به اینترنت، فراگیر شدن گوشیهای هوشمند و توسعه شبکههای اجتماعی تحت عنوان مصرف مشارکتی3 شناخته میشود هردوی این الزامات را زیر سوال برده است. از یکسو، برای استفاده از کالاهای بادوام دیگر الزامی به تملک آنها نیست. کسبوکارهایی مانند Uber و معادلهای ایرانی آن یعنی اسنپ و تپسی به مصرفکننده امکان استفاده از خودرو بدون تملک آن را میدهند و شرکتهایی مانند Airbnb همین مفهوم را در بازار مسکن محقق کردهاند. از سوی دیگر، اینکه عمر یک کالا با تملک آن توسط یک فرد شروع و با اتمام تملک آن تمام میشود نیز زیر سوال رفته است. به عبارت دیگر، هر مصرفکننده میتواند تنها برای بازه زمانی که نیاز به استفاده از یک کالا را دارد مالک آن باشد و پس از رفع نیاز خود، مالکیت آن را به مصرفکننده دیگری واگذار کند. کسبوکارهایی مانند Craigslist و Kijiji و مشابههای ایرانی آن همچون «دیوار» با فراهم کردن امکان تغییر مالکیت کالاهای بادوام، به این کالاها عمر دوباره میبخشند. وجه تمایز مصرف مشارکتی در مقایسه با مصرف سنتی را میتوان در انفعال مصرفکننده در مصرف سنتی دانست که تنها میتواند دریافتکننده4 منافع و خدمات کالاهای بادوام باشد. در مقابل، مصرف مشارکتی به مصرفکننده این امکان را میدهد که هم در نقش دریافتکننده و هم در نقش ارائهکننده این منافع و خدمات ظاهر شود و حق مالکیت یا حق استفاده از کالایی را که متعلق به وی بوده به صورت موقت یا دائمی به دیگران واگذار کند.
بهرغم آنکه مصرف مشارکتی یکی از کلیدیترین روندهای اقتصادی در سالهای اخیر به شمار آمده و تحولی بنیادین در سبک زندگی مردم و مدل کسبوکار شرکتها ایجاد کرده است، این امر به معنای بیسابقه بودن این پدیده نیست. به عنوان مثال، خرید و فروش کالاهای دست دومی همچون خودرو و لوازم خانگی از قدیمالایام مرسوم بوده است، اما روندی که در سالهای اخیر شدت یافته، کاهش بیسابقه هزینه مبادلاتی5 و رفع اصطکاکهای موجود در این بازارها بوده است. به عبارت دیگر، ظهور پلتفورمهای اینترنتی خرید و فروش کالای دست دوم به مصرفکنندگان امکان داده مستقیماً و بدون نیاز به واسطه، با هزینه جستوجوی6 بسیار کمتر و عدم تقارن اطلاعاتی7 کاهشیافته در مقایسه با بازارهای سنتی، کالاهای دست دوم را معامله کنند.
امکان واگذاری مالکیت پس از رفع نیاز به یک کالا که از طریق پلتفورمهای آنلاین فراهم شده اثرات مختلفی هم در سطح کلان و هم در سطح خرد دارد. برآیند اثرات ظهور این پلتفورمها در سطح کلان را میتوان در تخصیص بهتر منابع در اقتصاد که باعث افزایش رفاه کل میشود خلاصه کرد: هرچه منابع موجود در اقتصاد، از جمله کالاها سیالتر و با سهولت بیشتری میان مصرفکنندگانی که بیشترین نیاز را به آنها داشته و بیشترین مطلوبیت را از مصرف آنها کسب میکنند جابهجا شود، تخصیص منابع به شکل بهینهتری در اقتصاد صورت گرفته و رفاه کل افزایش مییابد. به زبان دیگر، در اقتصاد سنتی که استفاده از منافع کالاهای بادوام عمدتاً منوط به خرید و تملک مادامالعمر آنهاست، منابع زیادی در اقتصاد بایستی صرف تولید کالاهایی شود که مصرفکنندگان تنها در قسمت کوچکی از عمر آن کالا بهطور موثر از آن استفاده میکنند.
در سطح خرد نیز، طبیعتاً هر تغییر تکنولوژیک علاوه بر اثری که در سطح کلان بر رفاه کل میگذارد ممکن است اثرات متفاوتی بر بخشهای مختلف اقتصاد داشته و به افزایش رفاه عدهای و احیاناً کاهش رفاه عدهای دیگر منجر شود.8 برای درک بهتر این اثرات، میتوان بازیگران و ذینفعان موجود در مصرف سنتی را به سه گروه مصرفکنندگان، واسطهگران و تولیدکنندگان (کالای نو) تقسیم کرد. در مورد مصرفکنندگان، بدیهی است که امکان واگذاری مالکیت یک کالا پس از رفع نیاز و متقابلاً امکان خرید یک کالای دست دوم در کنار امکان خرید کالای نو باعث افزایش رفاه مصرفکننده میشود. به این معنا که مصرفکننده همواره این امکان را دارد که برای مصرف، کالای نو خریداری کند و به علاوه، حتی پس از رفع نیاز خود، مالکیت آن کالا را حفظ کند. بنابراین، تنها در صورتی اقدام به خرید کالای دست دوم میکند یا تصمیم به فروش کالای خود میگیرد که مطلوبیت بیشتری کسب کند. بررسیهای مربوط به بازارهای فروش مجدد9 نشان میدهد وجود اصطکاک در مبادلات کالای دست دوم میتواند منجر به رفاه از دست رفته برای مصرفکنندگان شود که برای برخی بازارهای مطالعهشده این تخمین معادل 3 تا 15 درصد ارزش کالای نو بوده که عددی قابل توجه است.10 و 11
از منظر واسطهگران، طبیعتاً ظهور بازارهای اینترنتی مانند دیوار به عنوان یک رقیب جدی برای واسطهگران سنتی کالاهای بادوام همچون بنگاههای املاک، دلالان خودرو دست دوم و سمساریها محسوب شده و احتمالاً بخشی از این واسطهگران را حذف خواهد کرد. اما از سوی دیگر، این بازارها میتوانند به عنوان ابزاری قدرتمند، به این واسطهگران امکان دسترسی به طیف بسیار گستردهتری از مشتریان را بدهند. به عنوان مثال، یک بنگاه معاملات املاک که پیش از این، صرفاً در صورت مراجعه حضوری مشتریان قادر به پیشنهاد گزینههای مختلف بود، با استفاده از بازارهای آنلاین مانند دیوار، میتواند این گزینهها را به طیف بسیار وسیعتری از مشتریان عرضه کند و نقش خود به عنوان واسطهگر را بهتر ایفا کند. به عبارت دیگر، بازارهای آنلاین کالاهای دست دوم در مواردی ممکن است به حذف کامل واسطهها بینجامند و در موارد دیگر اتفاقاً ممکن است به عنوان ابزاری قدرتمند به کمک آنها بیایند. نکته جالب اینکه حتی در مواردی همچون بازار مسکن که به نظر میرسد بازارهای آنلاین به صورت یک ابزار برای واسطهگران مورد استفاده قرار گرفته و به قدرت بیشتر آنها منجر میشود، به دلیل کاهش عدم تقارن اطلاعاتی میان واسطهگر، فروشنده و خریدار، و فراهم شدن امکان مقایسه سریع توسط خریداران و فروشندگان، امکان کسب رانت اقتصادی12 و قیمتگذاری غیرتعادلی توسط واسطهگر به میزان قابل توجهی کاهش مییابد. مصرفکنندهای را در نظر بگیرید که برای خرید خودرو دست دوم به دلال خودرو مراجعه میکند. وی با مراجعه به بازارهای آنلاین در زمانی اندک میتواند مظنه نسبتاً دقیقی از خودروهای مشابه با خودرو پیشنهادی دلال پیدا کرده و هرگونه قیمت پیشنهادی بیش از قیمت تعادلی بازار را رد کند.
از منظر بازیگر سوم، یعنی تولیدکننده کالاهای نو، در نگاه اول ممکن است ظهور بازارهای آنلاین برای کالای دست دوم به عنوان رقیبی برای کالای نو شناخته شود و به اصطلاح اثری تخریبی13 بر بازار این کالاها بگذارد. به عنوان مثال، برخی معتقدند وجود یک بازار پررونق برای گوشیهای آیفون دست دوم اثر منفی بر فروش شرکت اپل در بازار گوشیهای آیفون جدید داشته است.14 اما با اندکی تامل بیشتر میتوان اثرات دیگری را شناسایی کرد که برخلاف تصور اولیه ممکن است حتی به تقویت بازار کالاهای نو هم منجر شود. سه نمونه از این اثرات عبارتند از:
1- مصرفکننده در زمان تصمیم به خرید کالای نو اگر بداند امکان فروش مجدد کالا پس از رفع نیاز خود را خواهد داشت و در نتیجه، حداقل بخشی از هزینه پرداختشده برای خرید کالا را در آینده بازیابی خواهد کرد ممکن است تمایل بیشتری به خرید کالای نو داشته باشد. در مقابل، اگر مصرفکننده احتمال بدهد که در صورت خرید یک کالا ناچار است آن را برای همیشه نگهداری کند و هیچ امکانی برای فروش مجدد آن ندارد، ممکن است با احتیاط بیشتری در این مورد تصمیم بگیرد. به عنوان مثال، مطالعه بر روی بازار کتابهای درسی نشان میدهد دانشجویان، امکان فروش مجدد کتاب پس از اتمام ترم تحصیلی را در تصمیم خود برای خرید کتابهای نو لحاظ کرده و به همین دلیل، تمایل بیشتری برای خرید کتاب نو دارند.15 شاید به همین دلیل است که برخلاف شهود اولیه مبنی بر تخریبی بودن امکان خرید کالای دست دوم بر کالای نو، برخی عرضهکنندگان بزرگ همچون آمازون اقدام به عرضه همزمان کتابهای نو و دست دوم میکنند. به عنوان یک مثال دیگر، بسیاری از شرکتهای خودروسازی بزرگ دنیا و شرکتهای بزرگ دلالی16 وابسته به آنها در بازار دست دوم خودروهای خود نیز فعال هستند و با واسطهگری و تضمین کیفیت خودروهای دست دوم برند خود تلاش میکنند در این بازار نیز نقش تسهیلگر را ایفا کنند. به عبارت دیگر، اگر فرض کنیم کل تقاضای استفاده از یک کالا در اقتصاد ثابت است، امکان خرید و فروش کالای دست دوم میتواند تقاضا برای مالکیت را برای کالای نو کاهش دهد. اما امکان خرید و فروش کالای دست دوم، میتواند به افزایش تقاضای استفاده نیز منجر شود و افرادی که در سازوکار اقتصاد سنتی تمایلی به استفاده از یک کالا را نداشتند، قادر و مایل به استفاده از آن کالا و در نتیجه، رونق بیشتر تولید شوند. همه ما میدانیم که یک عامل مهم در عدم تمایل بسیاری افراد به داشتن خودروهای خارجی قدیمی در مقایسه با خودرویی مثل پراید، کیفیت پایینتر نیست، بلکه بازار دست دوم پررونقی است که برای خودرو پراید وجود دارد و به مصرفکنندگان اطمینان میدهد پس از رفع نیاز خود به سادگی میتوانند مالکیت آن را نیز واگذار کنند.
2- خرید کالای دست دوم با قیمتی کمتر از کالای نو باعث افزایش قدرت خرید مصرفکننده میشود که میتواند تمام یا بخشی از این افزایش قدرت خرید در بازار کالاهای نو هزینه شود. به عبارت دیگر، اگر مصرفکننده در یک بازار خاص بتواند با هزینه کمتر از طریق خرید کالای دست دوم (یا کسب درآمد از طریق فروش کالای دست دوم) بخشی از هزینههای خود را کاهش دهد، امکان و قدرت خرید بیشتری در سایر کالاها و بازارها خواهد داشت و میتواند در آن بازارها تقاضای بیشتری برای کالاهای نو ایجاد کند.
3- بسیاری از دهکهای کمدرآمد جامعه ممکن است در عین نیاز به یک کالا، قدرت خرید کالای نو را نداشته باشند. وجود یک بازار پررونق برای کالای دست دوم به این افراد امکان میدهد با هزینهای کمتر بتوانند همان نیاز را از طریق کالای دست دوم برطرف کنند. احتمالاً بسیاری از ما دوستانی داریم که با رشد قیمت ارز در ماههای اخیر، توان مالی برای خرید گوشی آیفون نو را ندارند، اما بازار گوشی دست دوم به آنها امکان خرید گوشی کارکرده با هزینهای کمتر، اما با کیفیت و عملکرد تقریباً مشابه گوشی نو را داده است. بنابراین، وجود بازار دست دوم، مشتریان غیرمستقیمی از سطوح درآمدی پایینتر را میتواند برای تولیدکننده محصول فراهم کند.
بنابراین، حتی در مورد تاثیر بازار کالاهای دست دوم بر تولیدکنندگان کالاهای نو، برخلاف تصور اولیه نمیتوان با قطعیت رای به اثر منفی داد و لازم است با بررسی دادهها و تحلیل رفتار مصرفکنندگان، برآیند اثرات ذکرشده را ارزیابی و اندازهگیری کرد.
همانطور که پیشتر گفته شد، اگرچه بازار کالاهای دست دوم در سطح خرد و به صورت بخشی ممکن است اثرات متفاوتی بر ذینفعان و بازارهای مختلف داشته باشد، اما در سطح کلان، بر اساس اصول علم اقتصاد، کاهش هزینههای مبادلاتی و فراهم شدن امکان تغییر مالکیت یا بهرهبرداری از کالاها منجر به تخصیص بهتر منابع در اقتصاد و افزایش رفاه کل میشود. این افزایش رفاه میتواند به شکلهای مختلفی همچون افزایش قدرت خرید مصرفکنندگان، کاهش اثرات زیستمحیطی ناشی از مصرف کالاها و حذف یا کاهش واسطهگران ناکارا بروز کند. جالب آنکه این اثرات اقتصادی در سطح شاخصهای کلان اقتصادی از جمله GDP قابل رصد کردن نیست و مبادلات کالاهای دست دوم در این محاسبات لحاظ نمیشود. بنابراین، این بازار تنها از کانالهای غیرمستقیم همچون تاثیر بر بازار کالاهای نو و تاثیر بر بهرهوری در اقتصاد بر شاخصهای کلان اثرگذار است.
با این حال، صرف نظر از آنکه مایل باشیم این اثرات را در سطح خرد یا کلان تحلیل کنیم، شناخت هرچه بهتر پدیده بازارهای آنلاین کالاهای دست دوم و پیامدهای آنها هم از منظر مطالعاتی و آکادمیک و هم از منظر سیاستگذاری و عملیاتی، سوالی جذاب و جالب توجه است. بهرغم رشد سریع این بازارها، حتی در اقتصادهای توسعهیافته نیز مطالعات بسیار معدودی در این زمینه انجام شده و نیاز به تحلیل بیشتر و فهم دقیقتر تعاملات و اثرات این بازارها به شدت احساس میشود.17 برخی سوالاتی که لازم است درک بهتری در مورد آنها پیدا کنیم از این قرارند:
♦ برندگان و بازندگان بازارهای آنلاین کالای دست دوم چه گروههایی هستند و میزان افزایش یا کاهش رفاه آنها چقدر است؟
♦ در چه بازارهایی، پلتفورمهای آنلاین کالای دست دوم منجر به حذف واسطهها و در چه بازاری منجر به تقویت و افزایش کارایی آنها خواهد شد؟ آیا تاثیر این پلتفورمها بر بازار کالاها و داراییهای پرهزینه همچون مسکن در مقایسه با کالاهای کمهزینه مانند پوشاک یکسان است؟
♦ در سطح کلان، چه تخمینی از میزان افزایش رفاه ناشی از این بازارها میتوان داشت؟
♦ آیا رونق بازار کالای دست دوم منجر به خارج شدن بخشی از فعالیتهای اقتصادی از اقتصاد رسمی و تبدیل آن به اقتصاد زیرزمینی میشود یا خیر؟ اثرات این پدیده بر درآمدهای مالیاتی دولت چیست؟
♦ انگیزه مصرفکنندگان از روی آوردن به این بازار چیست و علاوه بر انگیزههای اقتصادی، وزن انگیزههای زیستمحیطی، خیرخواهانه و اجتماعی چقدر است؟ آیا اعتراض نرم به روند مصرفگرایی در جامعه مدرن در این انگیزهها مستتر است؟
♦ آیا تمایل مصرفکنندگان به خرید و فروش کالای دست دوم به صورت آنلاین معلولی از تجربه آنها در خرید آنلاین کالای نو است یا خود عاملی اثرگذار بر آن است؟
♦ خصوصیات فرهنگی چه اثری بر رونق یا عدم شکلگیری بازار کالای دست دوم برای کالاهای مختلف دارد؟ به عنوان مثال، آیا بازار پوشاک و کفش دست دوم که پررونقترین بازار در کاناداست،18 در سایر کشورها از جمله ایران هم میتواند همان سطح از رونق را تجربه کند یا نه؟
♦ سازوکار قیمتگذاری کالاها در بازار دست دوم چیست و چه عواملی بر تعیین قیمتها اثرگذارند؟
این سوالات و دهها سوال دیگر، موضوعاتی هستند که نیازمند تحلیل و بررسی دقیق بوده و یافتن پاسخ مناسب برای آنها به فهم ما از آنچه در این بازار میگذرد کمک میکند. طبعاً پیشنیاز هر مطالعه و تحلیل، دسترسی به دادهها و اطلاعات مربوط به این بازار است.
Yoshimoto, H., & Nakabayashi, J. (2016). Lost in Transaction: Individual-Level Welfare Loss in Quickly-Circulating Durable Goods Markets with Planned Temporary Ownership.