از آخوندی و نیلی سواستفاده شد!/نوبخت دانشآموخته دکتری اقتصاد از دانشگاهی است که وجود ندارد
به گزارش اقتصادنیوز؛ خروج چهرههایی مثل مسعود نیلی و عباس آخوندی از دولت و پررنگ شدن نقش چهرههایی مثل محمدباقر نوبخت و معاونان او در کابینه، یکی از مهمترین تغییرات در چینش دولت دوازدهم بود. هفته نامه تجارت فردا در میز گردی باحضور «داود سوری» و «سعید اسلامیبیدگلی» به بررسی اثرگذاری چهرهها در سیاستهای اقتصادی دولت پرداختهاست.
مشروح این میز گرد را در لینک زیر بخوانید:
نقش اعضای کابینه در سیاستهای اقتصادی دولت روحانی
اهم اظهارات داوود سوری در این میز گرد به شرح زیر است:
از آخوندی و نیلی سوء استفاده شد
* در اقتصاد ایران طی سالها یکسری سازوکارها شکل گرفته است. این سازوکارها در بدنه دولت است به این معنا که در هر تصمیمگیری یکسری پیشنهادها از بدنه دولت بالا میآید که با توجه به توانایی بدنه اجرایی با آنچه در ذهن سیاستگذاران هست تلفیق میشود و به عنوان یک سیاست مطرح میشود. شکی نیست که چهرهها سازوکارها را شکل میدهند، اما اثر چهرهها در طول زمان روی هم انباشت شده و ما به سازوکار کنونی رسیدهایم. بنابراین اگر یک چهره اقتصادی بسیار موجه را به عنوان سیاستگذار داشته باشیم نمیتوان انتظار داشت که بتواند تاثیری خیلی جدی روی سیستم داشته باشد، چون اثرات انباشتشده چهرههای قبلی که اسم آن را سازوکار میگذاریم به عنوان یک مانع عمل میکند. معنای این مساله این نیست که چهرهها تاثیرگذار نیستند، بلکه این است که تاثیرگذاری آنها بسیار جزئی است و اثرگذاری آنها نیاز به زمان دارد. از سوی دیگر، اثرگذاری چهرهها قرینه نیست، یعنی حرکت کردن در جهت مثبت بسیار دشوارتر است از حرکت کردن در جهت منفی؛ یک چهره منفی به راحتی میتواند این سازوکار نادرست را بسیار سریع در جهت منفی حرکت دهد، ولی یک چهره مثبت نمیتواند به همین سرعت این سازوکار را در جهت مثبت حرکت دهد چون باید با سیستم مقابله کند.
* چهرههایی مثل آقایان دکتر نیلی و دکتر آخوندی سالهای قبل هم در عمل تاثیر زیادی در سیاستهای اقتصادی دولت نداشتند. آنچه دولت آقای روحانی از ابتدای تشکیل به سمت آن رفت با باورهایی که ما از آقایان دکتر نیلی و دکتر آخوندی میشناسیم سازگار نبود. به نظر من علت این موضوع بعداً مشخص شد. پنج سال قبل که دولت تشکیل شد و آقایان دکتر نیلی و دکتر آخوندی برای همکاری با دولت انتخاب شدند انتظار داشتیم در سیاستگذاریها نقش داشته باشند، اما الان متوجه شدهایم که دولت بیشتر به همان حزب آقای نوبخت (اعتدال و توسعه) مایل بوده و گویا این آقایان را از ابتدا بیشتر برای ظاهرسازی انتخاب کردهاند. در واقع از آقایان بیشتر سوءاستفاده شده است. باور ندارم که آقای روحانی از ابتدا به این آقایان اعتقادی داشته و میخواسته از نظرات آنها استفاده ببرد. از همان روز اول هم در تصمیمات دولت اثری از سیاستهایی که این آقایان به آن باور داشته باشند نبود.
* اولین نکتهای که شیوه مواجهه دکتر نیلی با این مسائل نشان میدهد این است که ایشان مناسب این کار نیست. کسانی که در چارچوب چنین دولتی کار سیاسی میکنند، افرادی مثل خودشان میطلبند که بیتوجهی به نظرات دیگران و خودرایی برایشان عادی است. منش آقای دکتر نیلی این نیست. ایشان بسیار صبورانه و خوشبینانه به قضایا نگاه میکنند و این باعث سوءاستفاده بسیاری افراد شد. متاسفانه در کشور ما هر کس وارد دولت میشود، با حمله دیگران روبهرو میشود یا خودش هم به دیگران حمله میکند. کار کردن در چنین فضایی ویژگیهای خاصی میطلبد که آقای دکتر نیلی فاقد آن هستند. از سوی دیگر به نظر من دولت از ابتدا نمیخواست سیاستهای پیشنهادی دکتر نیلی را اعمال کند و حضور ایشان در دولت صرفاً سوءاستفاده بود. دکتر نیلی در دو سال اول دولت آقای روحانی به نوعی توجیهکننده سیاستهای دولت بود. ایشان بیشتر از هر کس دیگری در تلویزیون ظاهر میشدند، به مردم توضیح میدادند و سیاستها را توجیه و تشریح میکردند، در حالی که این کار وظیفه مدیران اجرایی بود، ولی از آنجا که آنها فاقد دانش آکادمیک بودند از دکتر نیلی استفاده میکردند. ایشان هم چون ملاحظات سیاسی ندارند، آنچه درست میدانستند را بیان میکردند. سیاستگذاران دیگر یک روز از خصوصیسازی تعریف میکنند و روز بعد آن را علت مشکلات عنوان میکنند، یکبار از کنترل بازار حرف میزنند و فردا موضعی دیگر میگیرند.
* دکتر آخوندی اگرچه قبلاً و در دوره آقای هاشمی در وزارت مسکن بود، اما از آن زمان به بعد در زمینه اقتصاد تحصیل کرد، صاحب اندیشه شد و تحول زیادی پیدا کرد. بنابراین دیگر مناسب آن وزارتخانه نبود. خود ایشان هم از آن جایگاه راضی نبود. موضوع سخنرانیها و نوشتههای ایشان نشان میداد که در فضای دیگری قرار دارد، ولی دولت ایشان را در یک جایگاه کاملاً اجرایی قرار داد. گویا دولت بیش از اینکه به افکار ایشان توجه داشته باشد صرفاً میخواست این جایگاه را با نام دکتر آخوندی پر کند. استعفای ایشان نهتنها هیچ تلنگری به دولت وارد نکرد، بلکه بسیاری از افراد را خوشحال کرد. بعضی از آنها هم مثل آقای ترکان به صورت کاملاً آشکار از رفتن ایشان ابراز خوشحالی کردند. حداقل در فضای فرهنگی ما که نوعی تعارف در آن هست، این ابراز خوشحالی آشکار نشان میدهد که چقدر تقابل و فشار وجود داشته است. دکتر آخوندی در دوران ششساله وزارت خود سه بار استیضاح شدند و پیش از استعفا داشتند برای چهارمین استیضاح آماده میشدند. هر استیضاح چند ماه از وقت یک وزیر را میگیرد. از روز اول شمشیرها برای وزیری که آمده بود کار اجرایی کند از رو بسته شده بود، اما هیچ فضا و فرصتی برای کار اجرایی به ایشان ندادند. از نظر تفکر هم ایشان را در جایی قرار ندادند که بتواند اندیشه خود را به بدنه دولت منتقل کند. وزارتخانهها محل کار اجرایی هستند و محل تفکر دولت سازمان برنامه است که از آغاز به حزب اعتدال و توسعه داده شد. بنابراین از ابتدا دولت باوری به استفاده از افکار آقای دکتر آخوندی نداشت.
بانک مرکزی استقلال و اقتدار ندارد
* بحث استقلال بانک مرکزی در دستگاه حکمرانی کشور ما محلی از اعراب ندارد. البته ما در 40 سال گذشته در بانک مرکزی مرحوم نوربخش را داشتیم که رئیس کل مقتدری بود. ایشان از دانش کافی برخوردار بود، از ابتدا درون سیستم حکومتی حضور داشت و از پشتوانه سیاسی خوبی برخوردار بود. شانس دیگر ایشان این بود که در دورهای رئیس کل بانک مرکزی شد که ما کمترین تعارضهای سیاسی را داشتیم. آقای هاشمی رئیسجمهور مقتدری بود و دوران کار آقای نوربخش در دولت ایشان و دولت آقای خاتمی در مقایسه با امروز بسیار مناسبتر بود. آقای نوربخش توانست به بانک مرکزی اقتدار ببخشد. بعد از ایشان دیگر چنین اقتداری در بانک مرکزی ندیدیم. آقای طهماسب مظاهری آمد و محکم ایستاد، اما شش ماه بعد رفت. هر کس دیگری هم بخواهد مثل ایشان عمل کند همین اتفاق میافتد. افراد یا باید حرف گوش کنند یا کنار بروند. آقای سیف هم حرف گوش کرد؛ خواستههای مقام بالاتر خود را کاملاً اجرا کرد و به چنین روزی رسید. آقای بهمنی هم حرف گوش میکرد و خیلی از مشکلات را از دوره خود به دوره آقای سیف منتقل کرد. آقای سیف هم همینطور بود. الان هم به نظرم تفاوت زیادی ایجاد نشده است.
* برای قضاوت درباره عملکرد آقای همتی زود است و باید صبر کنیم. آقای سیف همچنین ماه عسلی را در بانک مرکزی داشت. زمانی نرخ ارز کاهش پیدا کرد و ایشان میخواست جلوی کاهش آن را بگیرد. سه سال هم نرخ ارز ثابت بود. فعلاً هیچ سیاست مشخصی نیست که بتوانیم بگوییم بانک مرکزی این سیاست را اعمال کرد و مشکل حل شد. نمیتوان اقدامات کوچکی مثل ایجاد محدودیت برای مبادلات را سیاست اقتصادی دانست. اینها یک بسته اجرایی است که شاید با بالا بردن هزینه برای بعضی از معاملات به صورت کوتاهمدت تغییراتی ایجاد کند. فعلاً هیچ سیاست مشخصی نداریم. ابتدا حرف آقای همتی این بود که نرخ اعلام نمیکنیم، بعداً از پایین آمدن نرخ صحبت شد. اول بحث این بود که زیاد صحبت نمیکنیم، بعد صحبتها شروع شد و حتی کار بانک مرکزی به مقابله با افراد کشیده شد. بنابراین قضاوت هنوز خیلی زود است و باید صبر کرد. من واقعاً انتظار ندارم تغییر شگرفی اتفاق بیفتد. ممکن است تغییرات کوچکی به خاطر منش افراد رخ دهد، ولی همچنان دولت بالای سر بانک مرکزی است و خواستههای خود را اعمال میکند. در دوران آقای سیف مساله موسسات مالی غیرمجاز را داشتیم، در این دوره هم مساله خودروسازها و بانکهای نظامی را داریم. آقای همتی حتی اگر به بعضی کارها اعتقاد نداشته باشد، نمیتواند در چارچوب فعلی مقاومت کند. از سوی دیگر آقای همتی زمانی زمام امور را به دست گرفته که بار تمامی سیاستهای گذشته خالی شده است. در تمام تحلیلهای اقتصادی حرف از تغییرات دو، سهدرصدی است، اما در سال 1397 در خوشبینانهترین حالت قیمت ارز 300 درصد تغییر کرده است. انتظار نداریم دوباره فردا ارز سه برابر شود.
بهعنوان یک شهروند دیگر اعتمادی به صحبتها و سیاستهای جهانگیری ندارم
* اخبار ضدونقیضی هست درباره اینکه چرا نرخ 4200تومانی برای دولت تعیین و اعلام شد. میگویند آقای روحانی مخالف این تصمیم بوده است. من هم باور میکنم چون ایشان بر دلار 3800تومانی تاکید داشتهاند. به هر حال ارز 4200تومانی به پای آقای جهانگیری نوشته شد چون ایشان این تصمیم را اعلام و تمامقد از آن دفاع کرد. بعد از آن ماجرا من مقالهای نوشتم و از ایشان خواستم استعفا دهد چون آقای جهانگیری وقتی وارد دولت آقای روحانی شد برای اشتباهات دولت آقای احمدینژاد از مردم عذرخواهی کرد. من از ایشان خواستم حالا که مشخص شده سیاست دلار 4200تومانی خودشان هم غلط است عذرخواهی کنند. البته عذرخواهی کردن اگر برای آدم هزینهای نداشته باشد کف روی آب است. بنابراین ایشان باید عذرخواهی خود را با استعفا همراه کند تا ما آن عذرخواهی اول را هم باور کنیم. وقتی این حرکت آقای جهانگیری را کنار سخنانی میگذاریم که ایشان در دوره انتخابات داشت و حمایتهایی که از بازار، خصوصیسازی و عدم مداخله در قیمتها میکرد، اعتماد ما به ایشان بسیار کم میَشود. من به عنوان یک شهروند دیگر اعتمادی به صحبتها و سیاستهای آقای جهانگیری ندارم.
* ما نمیدانیم آقای جهانگیری در اتخاذ تصمیم دلار 4200تومانی چقدر نقش داشته، ولی ایشان نماد این سیاست اشتباه است. اما آقای نوبخت از همان آغاز کار دولت در جایی نشست که مناسب ایشان نبود. ایشان فردی بود در درون نظام که میدانست مغز دولت کجاست و از همان ابتدا مغز دولت یعنی سازمان برنامه را گرفت و خیلی از افراد دیگر را به حاشیه برد. ایشان و معاونانی که آنجا هستند تفکر خاصی را بر دولت حاکم کردند. امروز نتیجه سیاستهای ناشی از آن تفکر در حال نمایان شدن است. اقتصاد کوپنی، سامانههای توزیع کوپن و توزیع بستههای مختلف حاصل تفکر ایشان و تیم ایشان در سازمان برنامه است. منظورم از تیم آقای نوبخت معاونان ایشان است. آقای دژپسند هم یکی از آنهاست که دوست خیلی نزدیک من است و با هم همکلاسی بودهایم، ولی این تفکر ایشان است، این تفکر همه اینهاست که نمیتوان برای آن کاری کرد. به هر حال در سازمان برنامه که مغز متفکر دولت است و بر واحدهای اجرایی دولت تاثیرگذار است چنین تفکری حاکم است و من عمده شکستهای دولت را که البته شاید خودشان آنها را موفقیت بدانند از ناحیه سازمان برنامه میدانم. حتی منشأ مشکلاتی که در بانک مرکزی و وزارت رفاه به وجود میآید سازمان برنامه است که متاسفانه از ابتدا و به باور من به دلایل سیاسی خوب چیده نشده است.
* به نظر من بزرگترین دستاورد این دولت برجام بوده است. درست است که بعداً آمریکا زیر برجام زد، ولی اتفاق خیلی بزرگ و مهمی در کشور ما بوده است تا حدی که شاید همین یک دستاورد کافی باشد که بتوانیم بگوییم این دولت دولت خوبی بوده است. ولی همان روندی را که ما در اقتصاد داشتیم، الان در سیاست هم مشاهده میکنیم همین اتفاقی که از طرف نزدیکان رئیسجمهور برای آقای ظریف رخ داد در اقتصاد از طریق همحزبی ایشان، آقای نوبخت، برای سایر اقتصاددانان درون دولت رخ داد. درواقع رشد آن غده همهجا دارد خودش را نشان میدهد، اما اول در اقتصادیها خود را نشان داد چون اقتصاد شکنندهتر است.
ابهام در مدرک دکترای نوبخت
* نکته دیگری هم درباره آقای نوبخت هست که بجا خواهد بود شما روزنامهنگاران آن را پیگیری کنید و از ایشان پاسخ بخواهید. آقای نوبخت روز اولی که آمد به عنوان دانشآموخته دکترای اقتصاد از دانشگاه پیزلی معرفی شد. دانشگاه پیزلیای وجود ندارد؛ یک دانشگاهی وجود دارد به نام دانشگاه غرب اسکاتلند (University of the West of Scotland) که پردیسی (campus) دارد در شهر کوچکی به نام پیزلی (Paisley). کل دانشگاه غرب اسکاتلند رشته اقتصاد ندارد، فقط یک مدرسه کسبوکار (business school) دارد که MBA میدهد و بالاترین مدرکی هم که ارائه میدهد MBA است یعنی درجه کارشناسی ارشد. من نمیدانم ایشان چگونه دکترا گرفته است. من قبلاً هم به دوستان روزنامهنگار گفتهام همانطور که موضوع مدرک آقای کردان را پیگیری کردید، باید مدرک آقای نوبخت را هم پیگیری کنید. به هر حال ما الان آثار این موضوع را میبینیم. آقای نوبخت از روز اول با هدف وارد سازمان برنامه شد. سازمان برنامه مغز دولت است. دکتر نیلی حداقل دو بار آنجا بوده، دو بار برنامه نوشته است و سازمان را بهخوبی میشناسد. بنابراین به نظر میرسید اولین گزینه برای سازمان برنامه باید ایشان باشد نه کسی دیگر. آقای آخوندی هم ذهنیت و شخصیتی دارند که بسیار بیشتر با سازمان برنامه تناسب دارد تا وزارت مسکن. ولی انتخاب این بود و ترکیب کابینه هم طوری چیده شد که آقای نوبخت کمکم جای خود را باز کرد.