مسعودنیلی پاسخ داد؛ حمایتگرایی غلط چگونه در اقتصاد ایران رایج شد؟
به گزارش اقتصادنیوز اما برخلاف تصور رایج، رانتجویی عوامل تولید، معلول عامل مهمتری است. علت یا سرمنشأ اصلی، انتخاب اشتباه در سیاستگذاری اقتصادی است و رویههای رانتجویانه ذیل و معلول این رویکرد قرار میگیرند. سیاستی که به مطالبه حمایتهای مخرب اقتصادی منجر شد، از ذهنیت جایگزینی واردات در آمریکای لاتین برمیآید. ایران و برزیل تقریبا از یک زمان صنعتی شدن را آغاز کردند و هر دو به دنبال واردات کالا در ازای صادرات منابع طبیعیشان بودند. برزیل از این مسیر اشتباه بازگشت؛ اما ایران از این رویکرد دست نکشید و شاید یکی از معدود کشورهای جهان باشد که سیاست جایگزینی واردات را دنبال میکند. پیگیری این سیاست به دنبال سوءبرداشت در خودکفایی، باعث شد تا ابعاد بازار داخل کوچک و محصولاتی در مقیاس کم و هزینه بالا تولید شوند که امکان رقابت با محصول خارجی را ندارند. در این حالت، امکان ادامه حیات تولیدکننده داخلی به انتظاراتش از دولت گره میخورد و توقعات حمایتجویانه مخرب بالا میرود؛ بهگونهایکه از دولت انتظار دارد با بستن درهای واردات یا وضع تعرفههای سنگین، کالاهای خارجی را از دور رقابت خارج کند. مسعود نیلی، اقتصاددان در اکوایران امشب این بحث را بیشتر باز میکند.
آخرین قسمت از برنامه «سیاستگذاری» به ریشهیابی شیوع حمایتگرایی غلط در اقتصاد ایران میپردازد. در برنامه «سیاستگذاری» امروز، مسعود نیلی اقتصاددان، به همراه حمید آذرمند کارشناس اقتصادی اثرات ضعف برونگرایی در اقتصاد ایران را مرور میکنند. نیلی معتقد است آنچه انتظارات بالای بنگاهها را در داخل بهوجود آورده، نشات گرفته از ضعف برونگرایی است. چرا که در این حالت است که با کوچک شدن مقیاس بازار، تولیدکننده داخلی توان رقابت با محصول خارجی را ندارد و به سمت امتیاز گرفتن بیپایان از دولت میرود.
شرایط انتقال موفق مالکیت وجود ندارد
در قسمت گذشته برنامه «سیاستگذاری» عوامل اصلی تضعیفکننده رشد اقتصادی و ضعف بنگاهداری بخش خصوصی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. همچنین این موضوع مطرح شد که فرآیند خصوصیسازی به معنای واقعی کلمه در اقتصاد ایران اتفاق نیفتاده است و شواهدی هم برای این موضوع از سوی مسعود نیلی ارائه شد. در نهایت در آن برنامه این مساله مطرح شد که هرکدام از این شواهد، منشأ مشکلات جدید و شکلگیری انحصارهای جدیدی در اقتصاد ایران بوده است. مسعود نیلی در قسمت جدید درباره تجربه دنیا در موضوع خصوصیسازی میگوید: «دنیا متوجه این موضوع شده که آزادسازی مقدم بر خصوصیسازی است. اینکه در یک فضایی همراه با کنترلهای اداری روی بنگاههای خصوصی مدعی شویم خصوصیسازی صورت گرفته، حرفی بیمعنی است.» نیلی معتقد است که اقتصاد ایران تحت کنترلهای مستقیم و شدید دولت قرار دارد، در نتیجه آن مقتضیات لازم برای اینکه انتقال موفق مالکیت صورت بگیرد و خصوصیسازی به شکل متعارف در کشورمان انجام شود، برقرار نیستند. از منظر این اقتصاددان در ایران بیشتر از دید سبک کردن بار دولت به خصوصیسازی نگاه میشود. به عقیده نیلی همین که ما از واژه واگذاری به جای خصوصیسازی استفاده میکنیم، معنی آن این است که قاعده جهانی را رعایت نکرده و نمیکنیم.
عدم استقلال صندوقهای بازنشستگی
نیلی در قسمت یازدهم «سیاستگذاری»، عوامل دیگر تضعیفکننده رشد را مورد بررسی قرار میدهد که یکی از آنها عدم استقلال صندوقهای بازنشستگی است. نیلی آغاز مشکل صندوقهای بازنشستگی را زمانی میداند که دولت با کسری بودجه مواجه است و صندوق بازنشستگی هم مازاد دارد؛ در این زمان دولت به سراغ صندوق بازنشستگی میرود و پولی که در صندوق موجود است را خرج بودجه میکند. در نتیجه این عمل دولت به صندوقهای بازنشستگی بدهکار میشود. نتیجه این فعل و انفعال از دید نیلی، بحرانهایی است که دولتهای مختلفی با آن مواجه بودهاند. البته نیلی، ریشه تمام این اتفاقها را به این منسوب میکند که صندوقهای بازنشستگی هیچگونه استقلال اداری و سیاسی از خود ندارند و کاملا تحت نظر دولت هستند.
ریشه انتظارات بالای بنگاهها
این اقتصاددان ضعف برونگرایی را یکی از عوامل دیگر تضعیفکننده رشد معرفی میکند.
به تعبیر نیلی، وقتی میگوییم با دنیا نباید کار کنیم یعنی اینکه بنگاه اقتصادی محصولی را که تولید میکند برای بازار داخلی است و باید برای بازار داخلی محصول فراهم کند. به بیان دیگر اصل بر تعامل نیست. به عقیده این اقتصاددان، اگر در بنگاهداری بگوییم روی بازار جهانی نمیتوانیم حساب باز کنیم و بازار اصلی ما بازار داخلی است، تصویر غیرممکنی است، چون نمیتوانیم صرفا واردات صفر داشته باشیم. تاریخ عملکرد اقتصاد کشورمان در مقاطعی که بهصورت جدی این سیاست را دنبال کرده، مشخص است. چرا که هر وقت واردات کشورمان به زیر ۳۰ یا ۲۵ میلیارد دلار رسیده اقتصاد در رکود قرار میگرفته و مشکلات زیادی برای آن به وجود آمده است.
نیلی معتقد است تصویر تصحیح شدهای که روی این موضوع قرار دارد، این است که نفت را استثنا قرار دهیم و تصمیم بگیریم نفت را به دنیا بفروشیم و در ازایش کالا به داخل آوریم ولی وارداتمان محدود به همینها باشد و بازارمان داخلی بماند. به تعبیر این اقتصاددان، این تصویر یک اقتصاد وابسته به نفت را نشان میدهد که از آن مدل خودکفایی به مدل جایگزینی واردات تبدیل میشود. نیلی میگوید این الگو زمانی در کشورهای آمریکای لاتین دنبال میشده است و در کشور ما نیز، در سالهای قبل از انقلاب همین مدل را دنبال میکردیم. نیلی در این باره الگوهای متفاوت ایران، برزیل و کرهجنوبی را مثال میزند و میگوید: «این ۳ کشور تقریبا همزمان صنعتی شدن را شروع کردند. ایران و برزیل الگوی جایگزینی واردات را پیاده کردند، چون منابع طبیعی داشتند و میتوانستند نیازهای وارداتی اولیه را فراهم کنند و کره جنوبی هم صنعتی شدن را شروع کرد.» طبق تحلیل این اقتصاددان، کرهجنوبی به دلیل اینکه منابعی نداشت و نمیتوانست چیزی تولید کند که به درآمد سرانه ۵۰۰ دلار بفروشد، به دنبال تولید کالاهایی رفت که بتواند به درآمد سرانه ۱۰ هزار دلار به بالا بفروشد و بنابراین تبدیل به یک کشور صادراتگرا شد. اما در مقابل پیشرفت این کشور، ایران و برزیل ماندند. نیلی در سیر این دو کشور میگوید: «ما بعد از جایگزینی واردات، مدتی وارد الگوی خودکفایی شدیم، برزیل بعد از مدتی یعنی در دهه ۹۰ تجدیدنظر کرد و الان تقریبا کشوری در دنیا که مدل جایگزینی واردات را دنبال کند، دیگر نداریم.» در این حالت چه اتفاقی در اقتصاد ایران افتاده است؟ وی معتقد است بنگاههای تولیدی دیگر در فضای رقابتی نیستند؛ تنها نگرانی آنها این است که نظر دولت زمانی عوض نشود که اجازه واردات بدهد. در حقیقت یک بده و بستانی بین بنگاه و دولت به وجود میآید که اگر زمانی دولت تصمیم بگیرد فضا را آزاد کند، دیگری ظرف کمتر از چند ماه ممکن است تعطیل شود.
نیلی در این باره میگوید: «پس اینکه گفته شود ما خودکفا باشیم و با دنیا کار نکنیم. امکانپذیر نیست و البته که کشوری هم در دنیا نداریم که بتواند به این شکل کار کند.» این اقتصاددان، کارنکردن با کشورهای دنیا را موجب این میداند که امتیازهایی از سر ناچاری به بنگاههای داخلی داده شود؛ امتیازاتی که در نهایت تفاوت قیمتهای قابلتوجهی را بین محصولات داخلی و خارجی ایجاد میکند. یکی از آسیبهای دیگر این صفت برای یک اقتصاد، کوچک شدن مقیاس بازار است. به عقیده نیلی وقتی بازار کوچکی دارید مقیاس تولید هم کوچک میشود، یعنی میخواهید خودرو تولید کنید، اما برای اقتصادی که سطح درآمدش سطح درآمد پایینی است. مثالی که او درباره خودروسازی میزند، کاملا منطبق بر شرایط تولید خودرو در ایران است. چرا که محصولی که خودروسازان تولید میکنند چون در مقیاس کم است، هزینه تولیدش بالا میرود و در نتیجه قیمت تمام شده خودرو گران است و نمیتواند با محصولات مشابه خارجی رقابت کند. طبق تحلیل او، برای همین هم خودروسازان سمت دولت میروند و از او درخواستهای چون ممنوع شدن واردات یا گذاشتن تعرفه بالا برای خودروهای وارداتی میکنند.