سید حمید حسینی از الزامات اقتصاد مقاومتی گفت؛ دستگاهها پازل اطلاعاتی کشور را تکمیل نمیکنند
بعید نیست روزگار اقتصاد مقاومتی هم در مدت بسیار کوتاهی، به گرداب فرجام آن سیاستها، گرفتار شود. وقتی هر بخشی ساز خودش را بزند، وقتی هر قوهای برای خودش راهش را برود و وقتی مردم، ندانند که راه درست و غلط کداماند، طبیعتاً نمیتوان انتظار داشت که به هدف رسید. حالا، فعلاً در حوزه اقتصاد مقاومتی، همه نگاهها به سمت دولت است؛ اتفاقی که بار اجرای این سیاست را بر دوش قوه مجریه انداخته و همین، فرصتی شده است برای سایرین که از بیرون گود بنشینند و فقط حرف بزنند. این اتفاق را با سید حمید حسینی، اقتصاددان و عضو اتاق بازرگانی ایران به گفتوگو نشستیم.
اینروزها، تعریف اقتصاد مقاومتی در بسیاری از مجامع شنیده میشود؛ هر فردی با برداشت شخصی خود، آن را تحلیل میکند و دست آخر، آنچه بین تمام تعریفها مشترک میشود، اقتصاد شرایط تحریمی و سخت است. شما هم همین تعریف را از اقتصاد مقاومتی دارید؟
به اعتقاد من، اقتصاد مقاومتی، اقتصادی است که در آن، کارشناسان و مسئولان باید اقتصاد کشور را به طور دقیق آسیبشناسی کنند و پس از آن، با پیدا کردن نقاط ضعف، در صدد رفع آن بکوشند. علاوه بر این، در این مدل از اقتصاد، مسئولان و کارشناسان باید ظرفیتها و پتانسیلها را هم پیدا کنند و از آنها به شکل درستی بهره بگیرند. حالا تفاوتی ندارد که این افراد بخواهند این مدل از اقتصاد را به اروپای بعد از جنگ جهانی مرتبط کنند یا به آمریکا. مهم آن است که خمیرمایه اصلی اقتصاد مقاومتی همین مواردی است که گفتم.
غرض من از این پرسش، شفاف کردن تحلیلهای متفاوتی است که از اقتصاد مقاومتی میشود. میخواهم، برداشت شما را بدانم.
ببینید! آنچه که باعث کج فهمی در اقتصاد مقاومتی میشود، این است که بعضیها آن را ریاضت اقتصادی میدانند، بعضی دیگر اقتصاد دفاعی و بعضی هم اقتصاد متکی به داخل. واقعیت این است که اقتصاد مقاومتی، به معنای آنچیزی که ما در ایران با آن روبرو هستیم، مجموعهای از اهداف است که هر کدامشان باید با مجموعهای از برنامهها به مرحله اجرا درآیند. به عبارت دیگر باید اینگونه موضوع را شرح دهم که آنچه امروز در اختیار ماست و ما از آن به عنوان اقتصاد مقاومتی یاد میکنیم، تنها، مجموعهای از سیاستهای کلی است که قبلاً در قالب مواردی مانند اصلاح الگوی مصرف، بهینهسازی مصرف انرژی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی، حمایت از تولید داخلی و امثال آن مطرح شده بود؛ حالا، تمام این موارد در یک قالب کلی و سیاست کلان به نام اقتصاد مقاومتی، مطرح شده است. ما باید بدانیم که این، یک برنامه و راه اجرایی نیست؛ این، تنها یک سیاست کلی است که در آن فرآیندها تعریف نشده است.
این مشخص کردن فرآیندها نیاز به الزاماتی دارد. به عبارت بهتر، اینکه ما بتوانیم با اجرای درست، به اهداف اقتصاد مقاومتی دست پیدا کنیم، موضوعی است که نیاز به پیشزمینههایی دارد. به نظر شما این الزامات شامل چه موضوعاتی میشوند؟
مهمترین این الزامات، تبدیل به برنامه کردن دستورالعملهایی است که در چارچوب اقتصاد مقاومتی مورد توجه قرار گرفته است. ما باید این اهداف و دستورالعملها را اولویت بندی کنیم و بر اساس اولویتها، برنامههای اجرایی برای رسیدن به آنها را پیدا کنیم.
اولویتبندی یعنی یکی از موارد اقتصاد مقاومتی را ارجحتر از دیگری بدانیم؟
بله؛ طبیعی است که ما هیچگاه موفق نمیشویم در یک زمان واحد هم دانشبنیان باشیم، هم اقتصاد درونزا داشته باشیم، هم اقتصاد برونگرا داشته باشیم، هم خودکفا باشیم، هم در اشتغال ایجاد کنیم و هم رشد اقتصادی داشته باشیم. هر کدام از این موارد نیاز به یک زمانبندی منحصر به خود را دارد و برنامههای مشخصی هم میخواهد. به عنوان مثال دوبت باید بگوید که میخواهد در برنامه ششم توسعه، دو محور از اهداف اقتصاد مقاومتی را مورد توجه قرار دهد. با این شرایط میبینیم که برای اجرایی شدن تمام آنچه اقتصاد مقاومتی مدنظر دارد نیاز به فرصت بسیار بیشتر داریم. در چنین شرایطی است که اولویتبندی و راه رسیدن به اهداف افتصاد مقاومتی اهمیت پیدا میکند. به عنوان مثال ما باید این را متوجه شویم که اگر میخواهیم اقتصاد درونزای برون نگر داشته باشیم، ابتدا باید درونزا باشیم تا بروننگر شویم یا ابتدا باید بروننگر باشیم تا دروننگر شویم. این موضوعات، همگی به طرح و برنامه نیاز دارد؛ علاوه بر این، به یک تفاهم کلی در زمینه تعریف این اهداف محتاجیم و در نهایت یک برنامه اجرایی.
واقعیت این است که ما همیشه باد به غبغب میاندازیم و از این صحبت میکنیم که برای تمام کارهایمان برنامه داریم؛ دست آخر اما، آنچه رخ میدهد، چیزی مخالف تمام خواستههاست. واقعاً برای اینکه اقتصاد مقاومتی آنطور که باید و شاید، درست، اجرایی شود، نیاز به چه برنامهای داریم.
ببینید! مشکل ما همان عدم اولویتبندی که به آن اشاره کردم. ما اگر بتوانیم این اولویتها را مشخص کنیم، میتوانیم برنامهریزیهای لازم را هم انجام دهیم. وقتی این اتفاقات بیافتد، بودجه لازم برای اجرایی شدن این برنامهها مشخص میشود، ساختارها شکل میگیرد و امکاناتی که بر اساس آنها، برنامه به اجرا در میآید، تعیین میشود. اگر این اتفاق صورت نگیرد، همان میشود که همین حالا هست؛ چیزی میشود شبیه همین کارهای جاری مملکت؛ فقط یک اسم اضافه میشود؛ اگر اشتغالی صورت گیرد، اگر بنگاه اقتصادی شکل بگیرد یا اگر بودجه عمرانی مصرف شود، فقط گفته میشود که در راستای اقتصاد مقاومتی بوده و این در شرایطی است که در هر زمانی، این اتفاقات باید صورت گیرد. اما باید این را بدانیم؛ اگر میخواهیم اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی کلمه اجرایی کنیم، باید تفاهم ایجاد کنیم، باید فرآیندها را مشخص کنیم و در نهایت، با اولویتبندی و برنامهریزی به سمت هدف پیش برویم؛ اتفاقی که هنوز نیافتاده و آنچه رخ داده چیزی است درست بر عکس آنچه که باید. اینروزها، ما از اهداف، به یک سری برنامه جزیی رسیدیم. هر وزارتخانهای آمده و میگوید که من میخواهم فلان کار را برای اقتصاد مقاومتی انجام دهم. طبیعتاً این پراکندگی نمیتواند ما را به هدفمان برساند. ما باید یک برنامه کلی داشته باشیم و بر اساس آن هر وزارتخانه یا دستگاهی باید مسئولیت اجرای یک بخش از این برنامه کلی را بر عهده بگیرد.
به عبارت دیگر، اقتصاد مقاومتی باید یک برنامه واحد با مجریان متعدد داشته باشد؟
تقریباً همینطور است. باید بودجه داشته باشد؛ سازمان داشته باشد؛ نظام اندازهگیری داشته باشد و همه چیز برای اجرایش مشخص باشد. باید در این برنامه مشخص شود که سهم پیشرفت هر موضوع در هر سال چقدر است و این موضوع به چه بودجه و سازوکاری نیاز داریم. ما باید این را در قالب یک برنامه کلی مورد توجه قرار دهیم.
و مسئولیت این برنامهریزی با کدام ارگان است؟
طبیعتاً دولت است که باید با توجه به سیاستهای کلی، برنامه را بنویسد و برای تصویب به مجلس بفرستد.
پس شما جزو آن دسته از کارشناسانی هستید که معتقدید اجرای اقتصاد مقاومتی صرفاً بر عهده دولت است.
نه؛ به هیچ وجه؛ اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی بدون شک به هماهنگی قوای سهگانه نیاز دارد. اگر قوه قضاییه نتواند امنیت سرمایهگذاری را ایجاد کند، اگر این قوه نتواند مشکل بنگاههای اقتصادی را رفع کند، اگر بخشهای اقتصادی و محیط کسب و کار توسط قوه قضاییه، مورد توجه نباشند، بدون شک اقتصاد مقاومتی به جایی نمیرسد. از سوی دیگر، اگر مجلس به عنوان قانونگذار، تصویبکننده بودجه کشور و تعیینکننده اولویتها، نتواند کار خود را به درستی انجام دهد، باز هم اقتصاد مقاومتی دچار مشکل میشود.
به قوه قضاییه اشاره کردید. به نظر شما این قوه، در طول سالهای بعد از ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی، کاری برای پیشبرد آن انجام داده است؟
بگذارید این موضوع را کمی ریشهایتر مورد توجه قرار دهیم. با کمال تاسف باید بگویم که در کشور ما، جریانی وجود دارد که برداشت اشتباهی از اقتصاد مقاومتی دارد و آن را اقتصاد دفاعی میپندارد. اقتصادی که در آن واردات به حداقل ممکن میرسد و به دنبال خودکفایی در همه زمینههاست؛ اقتصادی که مردم آن را یک اقتصاد بسته میدانند یا اقتصادی پویا و زنده که به دنبال تبادل با دنیاست. این در شرایطی است که به اعتقاد من اقتصاد مقاومتی دو مشکل اساسی در کشور ما را حل کرده است. یکی موضوع روابط خارجی بر اساس سیاستهای آن، به روشنی مشخص است که باید با دنیا مراوده داشت و قراردادهای چند جانبه بست و دیگری توسعه صنعت نفت برای ذخیرهسازی و ظرفیتسازی و تولید صیانتی. متاسفانه، بعضیها در کشور این دو موضوع را به اشتباه برداشت کردهاند و تصور میکنند که بر اساس اقتصاد مقاومتی باید روابط خارجی کاملاً محدود شود و نفت هم توسعه نیابد. باید توجه داشته باشیم که این دو موضوع به روشنی در سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی مورد توجه قرار گرفته است. اما متاسفانه هستند عدهای که میخواهند در مقابل هر گامی که برداشته میشود، بهانهجویی کنند و بگویند که با اقتصاد مقاومتی همخوانی ندارد. بدون شک اگر وارداتی در کشور شکل میگیرد به جهت توسعه اقتصادی است و این موضوع در اقتصاد مقاومتی به روشنی مورد تاکید قرار گرفته است. ما نمیتوانیم درهای کشور را ببندیم و بگوییم که نمیخواهیم رشد کنیم.
خب در این شرایط قوه قضاییه باید چه کاری میکرده که نکرده؟
قصد ندارم که در اینجا مصداقی صحبت کنم. به اعتقاد من قوه قضاییه بسیاری از وظایفی که میتوانست انجام دهد را نداده. واقعیت این است که قوه قضاییه حاضر نیست تا به یک پنجره واحد در کشور بپیوندد؛ حاضر نیست که اطلاعاتی که دارد را با پازل نرمافزاری کشور به اشتراک بگذارد. متاسفانه این قوه، خودش را جدای از سایر قوا میداند و حاضر نیست اطلاعاتی که در حوزه اقتصاد مقاومتی میتواند کارگشا باشد را در اختیار بگذارد. بگذارید برایتان یک مثال بزنم. قاچاق، پدیدهای است که اقتصاد مقاومتی را تخریب میکند؛ قوه قضاییه میتواند با کامل کردن پازل نرمافزاری کشور، این معضل را تا حد زیادی کاهش دهد؛ اما این کار را نمیکند. برتر از این، آن است که همین کمکاری در بسیاری از موارد باعث رشد قاچاق شده است. از سوی دیگر، تجربه ثابت کرده که هر بار با فسادی در یک بخش کشور برخورد شده، این پدیده از بخش دیگری سر برآورده است. وقتی جلوی فساد بانکها گرفته میشود، سر از وزارتخانهها بر میآورد؛ جلوی وزارتخانهها گرفته میشود، در سازمانها بروز میکند؛ جلوی سازمانها گرفته میشود به نهادها میرود؛ جلوی نهادها گرفته میشود، به بیمهها و گمرکها رسوخ میکند. اینها همه یک دلیل دارد و آن تکمیل نبودن پازل نرمافزاری کشور است. قوه قضاییه به عنوان نهادی که میتواند نقش مهمی در تکمیل این پازل داشته باشد، حاضر نیست به آن پنجره واحد بپیوندد. طبیعی است که در چنین شرایطی، دولت نمیتواند یکه و تنها، کارخا را به پیش ببرد.
مجلس چطور؟ این نخواستن را در مجلس هم میبینید؟
ببینید! این نیست که کسی دلش نخواهد اقتصاد مقاومتی به سرانجام برسد؛ اتفاقاً همه میخواهند؛ همه میخواهند که اقتصاد مقاومتی را اجرایی کنند؛ آنچه مشکل است، فقدان دانش و بینش است؛ متاسفانه، ما نمیدانیم که چطور برنامهریزی کنیم و این برنامهها را با چه شیوهای اجرا کنیم. در تمام این سالها ثابت شده که ما نه در برنامهریزی موفق بودیم نه در رسیدن به اهداف.
خب درست است که مسئولیت این برنامهریزی با دولت است؛ اما مجلس هم وظایفی دارد. متاسفانه در مجلس هم شاهد حضور چهرههایی بوده و هستیم که تعریف درستی از اقتصاد مقاومتی ندارند. شما این را قبول دارید؟
به نظر من این بدفهمی یا کجفهمی چگونگی رسیدن به اهداف، در خیلی از ارگانها و سازمانهای کشور وجود دارد. به عبارت دیگر، متاسفانه بسیاری از ارگانها، سازمانها یا نهادهای کشور، برداشت و ذهنیت خودشان را برای برنامههای کلی دارند و در این راه به هیچ ارگان، نهاد یا سازمان دیگری توجه نمیکنند؛ در چنین شرایطی نباید انتظار داشت که نتیجهای حاصل شود.
با این شرایط تصور میکنید که دولت میتواند به اهدافش برسد؟
واقعاً نمیدانم. این سیاستها ابلاغ شده؛ از دولت هم خواسته شده که حتی اگر بخشهایی از آن را قبول ندارد، برای اجرایی شدناش تلاش کند و پیگیر باشد؛ حالا اینکه چقدر موفق خواهد بود، موضوعی است که مشخص نیست. واقعیت این است که همیشه میتوان دولت را محکوم کرد که به اهداف اقتصاد مقاومتی نرسیده؛ اگر کسی بخواهد در مقابل راه دولت سنگ بیاندازد، به راحتی میتواند؛ چرا که برنامه، پدیدهای غلطان است که هیچ زمانی ثابت نیست. این موضوع، میتواند همواره به عنوان یک سلاح بر علیه دولت استفاده شود.
و با این تفاسیر، آینده اقتصاد مقاومتی چه میشود؟
بیایید قبول کنیم که ما در طول سالهای گذشته، از این شعارها و اهداف، زیاد داشتیم. هر سال یکی از این شعارها و اهداف مطرح میشد و بعد از آن، یک شعار و هدف دیگر سر زبانها میافتاد تا شعار قبلی فراموش شود. تصور من این است که اقتصاد مقاومتی هم، یکی دو سالی محور بحثها قرار میگیرد و بعد از آن، یک سری سیاست جدید ابلاغ میشود و جای اقتصاد مقاومتی را میگیرد. تاریخ نشان داده که هیچ زمانی به آنچه میخواستیم، نرسیدهایم چرا که حوصله و تحمل رسیدن به اهدافمان را نداریم و آنها را دنبال نمیکنیم. ما همواره میخواهیم همه چیز را انقلابی و به سرعت، به نتیجه برسانیم؛ اتفاقی که در بسیاری از موضوعات ممکن نیست. اقتصاد مقاومتی هم از نظر من از همین دسته است؛ یکی دو سال دیگر که میبینیم همه چیز آنطور که میخواهیم پیش نمیرود، فراموشاش میکنیم و میرویم سراغ یک بحث دیگر.