بده- بستان
اما گزینه پیدا نمیشد. مشکل همان داستان قدیمی بود. یکی تحصیلات عالیه داشت و خوش رو نبود، دیگری خوش صورت و تحصیلات پایین. آن یکی هر دو داشت و اما خانواده ها در دو دنیای متفاوت. دوستمان به مشاوره رفت و گویی مشاور سررشته ای نیز از اقتصاد داشت و به وی گفت: دنیای ما، دنیای ایدهالها نیست. دنیای بده – بستان است. برای مورد تو، بده – بستان میان خصوصیات مختلف همسر آینده. ببین کدام خصیصه اولویت است با آن انتخاب کن!
در دنیای واقعی، از آن جایی که برای هر انتخاب هزینه فرصتی وجود دارد، بین گزینه های مختلف بده – بستانی وجود دارد. ما با رسیدن به یک انتخاب، دیگری را از دست می دهیم. یکی از بده – بستانهای مشهور در اقتصاد، بده – بستان تورم و بیکاری در کوتاه مدت است. بدین معنا که سیاستگذار برای رسیدن به یکی از این اهداف، دیگری را از دست خواهد داد. منحنی فیلیپس که رابطه میان این دو را نشان میدهد به دلیل این بده- بستان، منحنی نزولی است. هر چه تورم کمتر، بیکاری بیشتر.
بده – بستان در دیگر اهداف اقتصادی نیز وجود دارد. لازمه رشد اقتصادی، ایجاد فضای کسب و کار بهتر و رقابت از طریق آزادسازی است. خود بخود در کوتاه مدت این رشد میتواند منجر به افزایش شکاف درآمدی شود. آنگاه کاندیدای ریاست جمهوری را در نظر بگیرید که استراتژی انتخاباتی خود را روی هر دو این اهداف بنا مینهد.
علم به جهان مملو از بده – بستان، فرد را از گفتمان عوامگرایانه دور میکند. او در مییابد که همه آرمانهای ارزشمند جامعه هم زمان و در بازههای کوتاه مدت رخ نمیدهد و هیچ سیاستگذاری نمیتواند به همه آنها با هم برسد. برنامه ریزی برای رشد اقتصادی از طریق ایجاد رقابت میان عاملان اقتصادی، با هزینه فرصت دوری از برابری درآمدی بیشتر رخ میدهد. حال اگر کسی بخواهد هر دو اینها را محقق کند، یا آگاهی به بده – بستان میان این دو ندارد و یا آن که اقداماتش متناقض میشود. از یک سو مثلا مجوزهای کسب و کار را کاهش میدهد تا انگیزه فعالیت را بیشتر کند و از سوی دیگر سیاست مالیاتی را برای توزع ثروت در پیش میگیرد که موجب کاهش انگیزه و ضد رشد خواهد بود.
از آن سو، سیاستگذاری را در نظر بگیرید که برنامه ضدتورمی را در پی میگیرد اما از طرف دیگر، برای کاهش بیکاری در صنایعی خاص حاضر به دادن اعتبار با نرخهای بهره بسیار کمتر از بازار است. توجه به بده – بستان بین اهداف، تعیین هدف اصلی و سیاستگذاری مبتنی بر آن، لازمه گم نکردن مسیر و پرهیز از اقدامات متضاد و متناقض است.