خرافه های دلاری
خرافه اول مربوط به رابطه نرخ ارز و تورم است. همزمانی دو تورم بالا در اقتصاد ایران طی ٢٠ سال اخیر با جهش قیمت دلار به این خرافه دامن زده است که این دو تورم بالا منشأ دلاری داشته است. در علم اقتصاد ثابت می شود که گرانی معلول تورم است نه علت تورم. موتور یا علت تورم چیزی جز چاپ پول بدون پشتوانه نیست و ابدا ربطی به گران شدن ارز یا هیچ کالای دیگر ندارد. شاهد مدعا اینکه چین طی دهه های اخیر مرتبا و مکررا نرخ ارزهای خارجی را بالا برده و با این اسلحه واردات کالای خارجی را گرانتر و صادرات خود را رقابتی تر کرده است و تمام اتهام جنگ ارزی که آمریکایی ها به چین می زنند همین است. اما اقتصاد چین به رغم تداوم در بکارگیری این اسلحه همواره تورمی بسیار پایین داشته است چرا که موتور پولی تورم برعکس ایران در آنجا خاموش است. روشن بودن موتور تورم در ایران به دلیل چاپ پول بدون پشتوانه، راهی جز ظهور معلول باقی نمی گذارد که همان گرانی ارز و سایر کالاهاست. اما سیاستگذار در راستای عدم تقابل با خرافه ذکر شده با پمپاژ دلارهای نفتی به بازار اولا جلوی افزایش نرخ ارز را می گیرد و ثانیا با اهرم واردات (از محل همین دلارهای ارزان) از انعکاس اثر تورم در کالاهای قابل واردات جلوگیری می کند. ظاهر امر کنترل تورم است اما باطن داستان چیزی جز انباشت تورم نیست که سرانجام آثار این تورم انباشته به صورت شوک گرانی هم در بازار ارز و هم در بازار سایر کالاها بر مردم تحمیل می شود. البته سوءاستفاده از منابع ارزی برای به تأخیر انداختن آثار تورم باعث مضاعف شدن آثار آن هم می شود چرا که در طول زمان سرکوب آثار تورم، تولید داخلی به شدت آسیب دیده و از گردونه اقتصاد حذف می شود و همین باعث کمبود مضاعف عرضه در زمان درماندگی وارداتی می شود. بنابراین، در زمان روشن بودن موتور تورم بر خلاف تصور اهل خرافات، دایره انتخاب سیاستگذار بین گرانی یا عدم گرانی ارز و سایر کالاها نیست بلکه دایره انتخاب بین "گرانی ملایم تدریجی" و "شوک گرانی متأخر" است که قاعدتا اولی به دلایل متعدد بهتر است و مهمترین دلیل این ترجیح، محافظت از تولید داخلی در برابر واردات است اگرچه همیشه مسیر شوک انتخاب می شود! البته ناگفته نماند که راهکار اصلی، خاموش کردن موتور تورم است اما اگر این موتور روشن باشد عاقلانه آن است که در مدیریت آثار آن از شوک پرهیز شود.
خرافه دوم معمولا در مرحله اولیه جهش نرخ ارز شایع می شود که: کار خودشان است! داستان دقیقا برعکس است. دولتها در تمام ادوار گذشته، مخصوصا در دوره نهم و دهم، میلیاردها دلار از منابع دلاری را پمپاژ کرده اند تا از افزایش نرخ ارز جلوگیری کنند. دولت یازدهم هم در همان مسیر است. قبل از انقلاب هم داستان همین بود. نه اینکه از منابع درآمدی بدشان بیاید اما وقتی درآمد بسیار آسانتری مثل مالیات پنهان یا مالیات تورمی (همان چاپ پول) در اختیار است چرا خود را درگیر کسب درآمد از محل افزایش نرخ ارز کنند که نه تنها موضوع برای مردم ملموس بلکه حیثیتی هم هست! از این نظر، اکثر دولتها رگه هایی از پوپولیسم را در خود داشته اند؛ چرا که پوپولیسم چیزی جز همراهی با خرافات مورد قبول عامه مردم نیست.
پ.ن: علت نوشتن این مطلب آن بود که دوستی در پی یادداشتهای قبلی متذکر شد که راهکارهای شما برای بازار ارز اگر چه درست است اما قابل اجرا نیست چون با عقلانیت سیاسی (بخوانید پوپولیسم) در تضاد است و دولت با اجرای این راهکارها، پشتیبانی عمومی خود را از دست می دهد! البته تجربه نشان می دهد عواقب پوپولیسم برای خود پوپولیست خطرناکتر است اما به فرض صحت، سوال مطرح این است که آیا دولت مسوولیتی در برابر خرافه زدایی ندارد؟