داستان موریانه ها و کتابخانه استاد
در دانشگاه درس میداد و از کتابهای با ارزشی که داشت،جزوههای دانشگاهی تهیه میکرد. کتابخانه استاد،شهرت زیادی داشت و هرکس کتابی را در کتابخانههای عمومی نمییافت،سراغی از ایشان میگرفت و معمولا دست خالی برنمیگشت.
کتابها در کتابخانهای چوبی و منبت کاری شده نگهداری میشد و این مجموعه آن قدر زیبا و فاخر بود که خیلی از اهالی شهر دوست داشتند این گنجینه بی نظیر را از نزدیک ببینند.هرچه بود،حاصل یک عمر تلاش و حوصله استاد بود.
بااین حال نگهداری این کتابخانه با یک چالش بزرگ همراه بود.موریانه ها گاهی به کتابخانه حمله ور میشدند و گنجینه استاد را به خطر میانداختند.استاد فرهیخته،چاره کار را در این دید که از دانشجویانش کمک بگیرد.در مقطعی که مشغله استاد در مطالعه،تحقیق و پژوهش زیاد شده بود،چند دانشجو مأموریت داشتند کتابخانه را از گزند موریانه ها مصون نگه دارند.با این طرح و برنامه،استاد خیالش راحت بود که دانشجویانش هوشیارند و نمیگذارند موریانهها کتابخانه را نابود کنند.
از آن طرف،مأموران محافظت از کتابخانه مراقب بودند که اگر موریانه ای در میان کتابها دیدند،بلافاصله نابودش کنند.پس همین که موریانه ای دیده می شد،بلافاصله از بین میرفت. دانشجویان مشغول کار بودند و استاد هم سرگرم مطالعه.
روزی استاد به کتابخانه اش سرک کشید.نردبانی گذاشت و از قفسه های بالایی و دور از دسترس کتابخانه که اتفاقا جایگاه بهترین و نفیسترین کتاب ها بود،کتابی برداشت.کتاب در دستش از هم پاشید.کتاب دیگری را برداشت.این یکی هم خاک شد.کتابهای بعدی و کتابهای بعدی.موریانه ها کار خودشان را کرده بودند.تقریبا همه کتابهای ارزشمند و مهم کتابخانه را خورده بودند.
اینروزها که دیگر مسئولیتی ندارم و حکم یک ارباب رجوع ساده را پیداکردهام خوب میبینم که موریانههایی مثل ناکارآمدی دستگاه های اجرایی، قوانین دست و پا گیر و فساد، چگونه مشغول خوردن دستگاه اداری کشور هستند.
یاد سفارش های مرحوم پدر می افتم که میگفتند نکند خدای ناکرده فقط به ظاهر امور توجه کنید و از باطن آنها غافل باشید. ایشان همیشه با یادآوری این حکایت به ما هشدارمیدادند که حواستان باشد. موریانه ها همیشه هستند و منتظرند غفلت کنید.
کانال تلگرام محسن جلال پور ، رییس سابق اتاق بازرگانی ایران