سوسیالیسم پایان مارکسیسم است
مارکس برای انسان آینده ای روشن و آرمانی در کمونیسم ترسیم می کند که همه ی درد و رنج ها از بین می روند. مارکسیسم از این رو خود نوعی دین است. زیرا اصولا دین سیستمی برای تسلی دادن انسان است تا انسان از اندیشه ی مرگ و نابودی هراسان نشود و با ایمان به آینده ای ابدی و بی مرگ آرامش پیدا کند. مارکس هم انسان را در عمل اجتماعی خود ابدی می داند. یعنی انسانی را که در راه نجات بشریت قربانی شود ابدی می پندارد، زیرا در راه هدف که همان نجات بشریت است گام برداشته. از این رو مارکسیسم خود یک دین تمام عیار است.
مارکس سپس به ترسیم جامعه ی بی طبقه ی کمونیستی می پردازد و ادعا می کند انسان در آنجا هر کاری که دلش بخواهد می تواند انجام دهد. وی به نوعی یک بهشت موعود را نوید می دهد. مارکس در گفتاری عجیب و پرتناقض در توصیف این جامعه می گوید:« در این جامعه ی آرمانی انسان هر کاری که بخواهد می کند و این جامعه است که تولید خواهد کرد مارکس به ترسیم جامعه ی بی طبقه ی کمونیستی می پردازد و ادعا می کند انسان در آنجا هر کاری که دلش بخواهد می تواند انجام دهد. وی به نوعی یک بهشت موعود را نوید می دهد. مارکس در گفتاری عجیب و پرتناقض در توصیف این جامعه می گوید:« در این جامعه ی آرمانی انسان هر کاری که بخواهد می کند و این جامعه است که تولید خواهد کرد.
مارکس اساسا به اقتصاد اعتقاد نداشت. وی به دنبال نقد اقتصاد بود. او به دولت نیز هیچ اعتقادی ندارد. در بهشت کمونیستی او همه چیز در بهترین وضعیت خود قرار دارد. اصلا نیازی به مدیریت منابع و سرمایه ها نیست. زیرا اصلا کمبودی در کار نخواهد بود. جامعه همه چیز را درست خواهد کرد. مساله ی بسیار جالب اینجاست: هنگامیکه پیروان مارکس خواستند در عمل اندیشه های او را پیاده کنند با مشکل روبرو شدند.
چون سوسیالیسم و انقلاب به وجود آمده بود، اما انسان سوسیالیستی هنوز به وجود نیامده بود. در نتیجه مجبور شدند دست به ساختن اقتصاد سوسیالیستی بزنند. کاری که بر خلاف نظر مارکس است. مجبور شدند دولت سوسیالیستی ایجاد کنند و کل مالکیت عمومی را به آن بدهند. کاری که از نظر مارکس به کلی خطاست. از این رو، سوسیالیسم پایان مارکسیسم است.
کانال تلگرام دکتر موسی غنی نژاد