توسعه فرمایشی
چرا به این دستاورد اعتراض دارم؟
در حال حاضر بیش از ١٨٠٠ ماهواره مربوط به حدود ٩٠ کشور دنیا در مدار زمین قرار گرفته است. پس امروزه داشتن ماهواره در مدار زمین هم لازم است و هم مفید و کاربردی. اما از میان این ٩٠ کشور تنها ٩ کشور امکان ساخت و پرتاب ماهواره به مدار زمین را دارند؛ آمریکا، شوروی سابق (روسیه، اوکراین)، فرانسه، ژاپن، چین، هند، اسرائیل، کره شمالی و ایران. این کشورها را می توان به چند صورت دسته بندی کرد
نخست وضعیت اقتصادی: کشورهایی که در زمره ی اقتصادهای بزرگ و مقتدر دنیا هستند و کشورهایی که از نظر اقتصادی وضعیت نامناسبی دارند.
دوم فناوری: کشورهایی که پیشگام فناوری در دنیا هستند (اقتصادهای آنها مبتنی بر نوآوری رشد می کنند) و کشورهایی که سطح عمومی فناوری در آنها پایین است و در رده بندیهای مربوطه در نیمه ی پایین جدول جای دارند.
سوم درامد سرانه و رفاه شهروندان: کشورهایی که از درامد سرانه ی بالا برخوردارند یا درامد سرانه شان از رشد بالایی برخوردار است و کشورهایی که درامد سرانه ی پایینتر با نرخ رشد ناپایدار دارند.
اگر این دسته بندیها را کنار هم بگذاریم، ایران و کره ی شمالی در سر دوم طیف قرار دارند و نزدیکترین کشورها به این دو روسیه و اوکراین (شوروی سابق) هستند. پس ما از حیث توان اقتصادی در این جایگاه قرار نداریم.
نقد دوم به این اقدام از نگاه اولویتهای حوزه ی فناوری اطلاعات و ارتباطات است. لیستی از این حوزه جلوی شما می گذارم که به آنها از نظر اهمیتشان برای رفاه شهروندان اولویت بدهید: بهبود کیفیت مکالمه با تلفن همراه، گسترش پوشش اینترنت به اقصی نقاط کشور، توسعه ی دولت الکترونیک، افزایش پهنای باند و افزایش سرعت اینترنت، ساخت و پرتاب ماهواره، رفع مشکل استارتاپها و فراهم آوردن امکانات زیرساختی و مقرراتی لازم برای رشد و توسعه ی آنها، حمایت از جنبش نرم افزاری در کشور، فراهم آوردن زمینه ی توسعه ى تولید و ساخت سخت افزار در داخل کشور. شما در این میان، ساخت و پرتاب ماهواره را در کدام اولویت قرار می دادید؟
به باور من در این سیاهه، که ده های دیگر می توان به آن افزود، ساخت و پرتاب ماهواره در مرتبه ی آخر قرار می گرفت.
نقد سوم از منظر مدیریت منابع و خرجکرد مدبرانه ی بودجه ی محدود کشور در توسعه ی فناوری است. برخی از منقدین به اولویت بندی بالا، خواهند گفت:
فرضاٌ که ساخت و پرتاب ماهواره در مرتبه ی آخر قرار گیرد! اما به دلیل اهمیت آن برای کشور و اعتباری که برایمان به همراه می آورد، به آن باید بپردازیم. پاسخ من به این منطق این خواهد بود:
ثروت ملی ایران قربانی همه کاره و هیچ کاره بودن ما شده و در مدیریت سیاسی و ضعیف منابع نابود شده است. امروز بیش از ٦٠٠ هزار میلیارد تومان طرح و پروژه ی نیمه تمام، صرفاٌ در بخش عمران و احداث، روی دست دولت مانده است که ناشی از این نگاه غیر حرفه ای به مدیریت منابع است. تعدد اهداف و بودجه ی ناکافی موجب شده که ده ها هزار پروژه آغاز شود و نیمه تمام رها شود. لذا رسیدن به تمام اولویتها و آرزوها نه عقلی است نه امکان پذیر، انتخاب مهم ترین آنها در تناسب با بودجه ای که داریم هنر مدیریت و موجب توسعه ى کشور و رفاه مردمش است.
نقد چهارم از بابت نبود راهبرد یکپارچه ی توسعه ی فناوری در کشور است. اگر از سطح وزارت ICT به سطح کلان برویم، دهها مشکل حاد و خطیر یا فرصت در دسترس و ثروت آفرین داریم که در میان آنها هم باید دست به انتخاب بزنیم. وزارتخانه های ما در انتزاع راهبرد توسعه هر کدام چندین طرح و برنامه دارند که عدم تکافوی منابع، آنها را لنگان کرده است. چند حوزه ی شدیداٌ نیازمند به فناوری را نام می برم: بهره وری آب، صیانت از خاک، مدیریت محیط زیست، بومی سازی فناوریهای استخراج نفت، پالایش و پتروشیمی، هوشمند سازی کشاورزی، هوشمند سازی حمل و نقل، ساخت خودروهای برقی، کاهش آلودگی هوا. واقعاٌ ساخت ماهواره به کدامیک از این موارد برتری دارد؟
مشکل ما این است که سیاسیون برای اولویتهای این کشور تصمیم می گیرند و ده ها هزار میلیارد تومان از منابع را در هر دوره فدای مسابقه ی هم ترازی ایران با کشورهایی می کنند که بسیار با آنها متفاوتیم. من و امثال من به این روش مدیریت و این نگرش معترضیم و گرنه آرزو داریم که روزی ایران با اتکای به یک اقتصاد سالم، رقابتی و بالنده بتواند سرامد فناوری در جهان شود.
اما می دانیم که با این روش آرزو بر دل خواهیم ماند....