آشفتهگی
*بدون اطلاع و بیخبر رفتم. ولی، از همان درب ورودی دوستانی که در کیوسک نشسته بودند مرا شناختند و مرا به سمت تالار فردوس راهنمایی کردند. در ورودی تالار آقای آیت ملکنیا مدیر سینماهای باغ آموزه به استقبال آمدند و محبت کردند. با فاصله کمی سرکار خانم لادن طاهری سرپرست محترم موزه سینما هم تشریف آوردند و با مهربانی و خوشرویی راجع به مجموعه توضیحهای مختصری دادند و ما را به تالار هدایت کردند. همسرم هم با من بود. لذا، فضا گرمتر و صمیمیتر شد. ورودی تالار بسیار زیبا بود. با آنکه کمتر عکس میگیریم و شاید هم استعداد چندانی در این باره ندارم، با دوربین خود عکسی از ورودی تالار گرفتم و بر روی پست قرار دادم.
*فیلمی که ما دیدیم، آشفتهگی کاری از فریدون جیرانی بود. موضوع فیلم بسیار خوب و پرداخت آن نیز بسیار قوی بود. هرچند فیلم در ردیف فیلمهای عشقی و جنایی به حساب میآید ولی موضوع فیلم کاملا اجتماعی بود و به خوبی از عهدهی کار هم برآمده بود.
*فیلم ارزشهای اخلاقی متلاشی شدهی جامعه، ساختار آشفتهی اجتماعی، فاسد و پاره پاره را نشان میداد که هیچ چیز در جای خودش نیست و حتی عشق هم در برابر پول رنگ میبازد و آدمهای خوب را در دچار آلودگی میکند. این آشفتگی اجتماعی در نحوهی نوشتن آشفته گی نیز انعکاس داشت. داستان، دیالوگها، لوکیشن، نور، صدا، فیلمبرداری موسیقی، انتخاب بازیگران و بازیها همه خوب بودند. از دیدن فیلم لذت بردم و احساس کردم که چیزی یاد گرفتهام. فقط در مورد داستان، هنوز حس میکنم باربد با توجه به اینکه از مکرِ دریا آگاه شده بود نمیبایست فریب او را میخورد. از جیرانی عزیز و تمام عوامل فیلم و بازیگران آن به سهم خود سپاس میگویم.
*همچنین که فیلم را میدیم، از اینکه سینما زندهاست و به اینخوبی جامعه را به تصویر میکشد بسیار خوشحال و امیدوار شدم. من فهمیدم که با این نشانههای زندگی میتوان به آینده امیدوار بود. به سهم خود از تمام کارگردانان، بازیگران، و عوامل صنعت سینما و همچنین از بنگاههای خدمات سینمایی و خدمات وابسته به آن و همچنین مدیران دولتی این صنعت که همچنان این صنعت را در مرز رقابتهای جهانی بهپیش میبرند سپاس میگویم و برای همهشان آرزوی توفیق دارم.