آزمون میهن‌دوستی

کدخبر: ۲۸۰۳۷۹
​در تاریخ همه کشورها مقاطعی وجود دارد که ادعاهای جریان‌های فکری و سیاسی مختلف آزموده می‌شود. جریان‌ها و گروه‌های سیاسی برای ترویج و تبلیغ خود، همیشه شعارهایی جذاب و ادعاهایی زیبا مطرح می‌کنند اما همیشه بزنگاه‌های تاریخی وجود دارد که در آن‌ها میزان پایبندی واقعی به این شعارهای جذاب هویدا می‌شود. وضعیت کنونی کشورمان یکی دیگر از این بزنگاه‌هاست.

از میان شعارهایی که در این بزنگاه آزموده می‌شود، شعار «میهن‌دوستی» است. گروه و جریان سیاسی را نمی‌شناسیم که خود را مدافع مصالح مردم، دوام کشور و پیشرفت میهن معرفی نکند اما آیا همه آن‌ها در عمل، به این شعارها پایبند هستند و حاضرند منافع گروهی و جریانی خویش را قربانی آرامش، دوام و پیشرفت میهن کنند؟ برای آنکه زمینه تأمل درباره این پرسش فراهم شود، نگاهی اجمالی به مقطعی از تاریخ کشور و آزمون بزرگ آن می‌اندازیم؛ آن مقطع حمله صدام حسین به ایران و جنگ هشت ساله ایران و عراق است. 

صدام حسین چند روز پیش از حمله به ایران، در ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰، در مجلس ملی عراق حاضر شد و اعلام کرد موافقت‌نامه ۶ مارس ۱۹۷۵ الجزایر ملغی است. مجلس عراق نیز همان شب، موافقت‌نامه مزبور را باطل اعلام کرد. دلایل حکومت بعثی عراق برای توجیه لغو یک‌جانبه عهدنامه ۱۹۷۵ و حمله به ایران به شرح زیر بود:

۱) نقض عهدنامه توسط ایران و عدم اجرای بخش‌هایی از آن توسط ایران،

۲) رفتار ناروای ایران با اعراب خوزستان (عراق، خوزستان را «عربستان» می‌نامید)،

۳) عدم استرداد سه جزیره عربی خلیج‌فارس به اعراب (Tariq Aziz, 1981: 8-79).

البته حکومت عراق برای شروع درگیری از مدت‌ها پیش، زمینه‌سازی کرده بود. در فاصله پیروزی انقلاب در ایران تا حمله حکومت بعثی به ایران، تحلیل‌ها و تبلیغ‌های حکومت صدام در برخورد با ایران چند محور اصلی را دنبال می‌کرد:

الف) تحلیل اختلاف میان دو کشور بر محور تفاوت‌های قومی-نژادی.

ب) تصویر کردن ایران و ایرانی به‌عنوان دشمن اعراب و ملت عراق.

پ) داعیه قیمومت و رهبری بر دنیای عرب و سیطره بر خلیج فارس و تعقیب این منظور از طریق تکرار ادعاهای دیگران در مورد جزایر ایرانی خلیج فارس (Ministry of foreign affairs of republic of Iraq, Jan 1981: 2).

ت) طرح اهداف ناسیونالیستی و عربی در مورد منطقه خوزستان (به‌تعبیر بعثی‌ها، عربستان) (طارق عزیز، ۲۹/۱۰/۱۳۵۹). 

البته حکومت صدام تنش با ایران را از طریق تجاوز هوایی، زمینی و دریایی نیز آغاز کرده بود. به‌طوریکه از ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ لغایت ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ جمعا ۶۳۶ مورد تجاوز ثبت شده به ایران داشت. در نهایت نیز حکومت بعثی در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) هجومی وسیع را به داخل خاک ایران آغاز کرد. صدام جنگی را آغاز کرد که در پایان آن سازمان ملل، به‌رغم عدم محبوبیت ایران نزد قدرت‌های بزرگ، ضمن رد ادعاهای عراق بر متجاوز بودن این کشور تأکید کرد. دبیرکل سازمان ملل متحد در صفحه دوم گزارش خود به شورای امنیت به شماره S/23272 مورخ ۹ دسامبر ۱۹۹۱ (۱۹ آذر ۱۳۷۰) اذعان می‌کند: «…توضیحات عراق برای جامعه بین‌الملل قابل قبول و کامل نیست…حمله ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ علیه ایران براساس منشور ملل متحد، اصول و قوانین شناخته شده بین‌المللی، یا اصول اخلاقی بین‌المللی قابل توجیه نیست و موجب مسئولیت مخاصمه می‌شود».

هدف از این توضیحات این است که نشان داده شود حمله حکومت بعثی به ایران «تجاوز» بوده و با قصد جدا کردن بخش‌هایی از ایران و دخالت در امور داخلی آن صورت گرفته است. برخلاف آنچه برخی ادعا می‌کنند، دخالت ایران در اوضاع داخلی عراق در هیچ‌ یک از منابع رسمی منتشر شده، دارای اهمیت و محوریت تلقی نشده است. بنابراین ایرانیان در مقابل حکومتی متجاوز که حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی آن‌ها را نشانه گرفته بود، می‌جنگیدند.

در چنین وضعیتی، از یک جریان واقعا میهن‌دوست چه انتظاری می‌توان داشت؟ به‌طور طبیعی قرار گرفتن در کنار نیروهای مسلح کشور و جنگیدن برای دفع تجاوز. روشن است روش‌هایی چون ضدخلقی خواندن نیروهای نظامی واقعا موجود (ارتش و سپاه)، ترویج همکاری نکردن با نیروهای مسلح و تشکیل نیروهای نظامی مستقل برای دفاع، تبلیغ برای افشای ماهیت ارتجاعی جنگ(!) و تلاش برای تبدیل جنگ به جنگ داخلی را نمی‌توان مصداقی از میهن‌دوستی واقعی در شرایط تجاوز به کشور قلمداد کرد.

کارنامه جریان‌های سیاسی طرفدار انقلاب و حکومت برآمده از آن روشن است. اما نگاهی به کارنامه «مخالفان برانداز» حکومت در این زمینه حیرت‌آور و عبرت‌آموز است. نگاهی به خاطرات منتشر شده بعد از جنگ، بیانیه‌ها و تحلیل‌های منتشر شده از جانب گروه‌های مختلف، اسنادی که در جریان تسخیر مراکز اطلاعاتی و امنیتی عراق پس از اشغال این کشور توسط نیروهای امریکایی و متحدین‌اش، به دست نیروهای مخالف صدام افتاده است و تحلیل‌ها و اسناد منتشر شده توسط تحلیل‌گران مستقل حکایت از میهن‌ستیزی فراگیر در میان مخالفان برانداز حکومت می‌کند. 

یکم) شاپور بختیار و همراهانش. تلاش برای کودتای نظامی (از پایگاه شهید نوژه) با هماهنگی حکومت بعثی، سفر مکرر به بغداد، مشاوره و توافق با حکومت بعثی، دریافت پول و تجهیزات از حکومت بعثی.

دوم) سازمان فدائیان خلق (اقلیت). تلاش برای افشای ماهیت ارتجاعی جنگ، تلاش در جهت استفاده از فرصت جنگ برای سازماندهی تسلیحاتی هواداران، دریافت تجهیزات نظامی و کمک مالی از حکومت بعثی، انجام عملیات علیه نیروهای نظامی کشور،‌ ارائه گزارش به دستگاه‌های امنیتی و نظامی عراق.

سوم) حزب رنجبران، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و سازمان راه کارگر. دریافت کمک‌ مالی و تسلیحاتی از عراق، عملیات علیه نیروهای نظامی کشور، انتقال اطلاعات به دستگاه‌های امنیتی و نظامی عراق.

چهارم) حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان انقلاب زحمتکشان کردستان ایران (کومله) و شیخ عزالدین حسینی و دفترش. دریافت کمک از عراق پیش از شروع جنگ، پناه بردن به خاک عراق و همکاری همه‌جانبه برای حمله به خطوط مواصلاتی نیروهای نظامی ایران، تلاش برای درگیر ساختن و سرگرم کردن بخش قابل ملاحظه‌ای از نیروهای نظامی ایران در طول جنگ.

پنجم) سازمان مجاهدین خلق ایران. انتقال کامل به عراق و عمل کردن به‌عنوان بخش فارسی‌زبان ارتش عراق در مقابله با ارتش ایران و سرکوب مخالفان داخلی عراق. 

همه ادعاهای پیش‌گفته را می‌توان با انبوهی از مدارک اثبات کرد اما همین اندازه کافی است. 

خیانت به کشور در زمان جنگ و همکاری با دشمن متجاوز و دارای ادعاهای ارضی نسبت به خاک ایران، البته با بهره‌گیری از گفتارهای گوناگونی توجیه می‌شد: لنینیسم، قوم‌گرایی، التقاط لنینیسم و قوم‌گرایی و ادبیات دینی، مشروطه‌خواهی سلطنتی و ملیت‌گرایی از جمله منابع این توجیه بودند. همه این جریان‌ها و تشکل‌ها در آغاز، مواضعی متفاوت در مورد عراق و حمله‌اش به ایران داشتند، به غیر از گروه‌هایی که پیش از حمله صدام با حکومت بعثی همکاری داشتند (مانند حزب دموکرات). مواضع و رفتارهای میهن‌ستیزانه آن‌ها زمانی اوج گرفت که هم در میان مخالفان و هم در درون حکومت ایران گرایش‌هایی که از نظر ایدئولوژیک مخالف مردم‌سالارانه بوده و از نظر راهبرد و خط‌مشی مخالف مسالمت‌جویی و خشونت‌ستیزی بودند، حالت سرکردگی و غالب پیدا کردند.

پس از غلبه صدای حکومت‌ آمرانه و طرفدار برخورد با مخالفان در درون حکومت ایران، مخالفان با تبعیت از قاعده «هدف وسیله را توجیه می‌کند»، همکاری با دشمن خارجی را برای براندازی حکومت، پیشه خویش ساختند. گمان نمی‌کنم هیچ ناظر منصفی پس از نگاه به گذشته و جمع‌بندی آن، این الگوی رفتاری را دارای بازدهی شرافتمندانه و میهن‌دوستانه ارزیابی کند. خلاصه آنکه در تجربه تاریخی ما یکبار اکثریت مخالفان برانداز حکومت برای سرنگون کردن حکومت و با باور به قدرتمندی حکومت بعثی عراق، در کنار قدرتی قرار گرفتند که فقط مخالف حکومت ایران نبود و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران را نیز نشانه گرفته بود. پرسش من این است؛ آیا این تجربه در حال تکرار شدن است؟ آیا باز هم مخالفان برانداز حکومت ایران با امید به توانمندی مثلث امریکا، اسرائیل و عربستان می‌خواهند در کنار آن‌ها قرار گرفته و با کسانی متحد شوند که نه فقط دشمن حکومت ایران هستند بلکه مخالف ایران و پیشرفت و یکپارچگی و آرامش آن هستند؟ آیا غیرمردم‌سالار بودن حکومت ایران توجیه مناسبی برای همسویی و تلاش به‌منظور محاصره اقتصادی ایران، تهدید مداوم نظامی آن و بستن مجاری کسب دانش و اطلاعات و ارتباط با جهان برای مردم آن است؟ آنچه در رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور و بیانیه‌ها و ملاقات‌های ایرانیان با مقام‌های امریکایی مشاهده می‌کنیم، گویای تکرار یک خطای راهبردی و البته ضداخلاقی در میان بخش قابل ملاحظه‌ای از مخالفان برانداز حکومت است. باید آرزو کرد همه از خواب غفلت  برخیزند. وجود مخالف مسالمت‌جو شرط ضروری مردم‌سالاری و ایرانی قدرتمند و برخوردار از یکپارچگی و آرامش ظرف ضروری برای تحقق مردم‌سالاری است.

منبع: مشق نو

اخبار روز سایر رسانه ها
    تیتر یک
    کارگزاری مفید