مالیات گرفتنی است، دادنی نیست
اول، گرفتن مالیات بنیان دولتمندی (Stateness) و یکی از بنیادیترین وجوه شهروندی و حق اعمال حاکمیت است. سطح توسعهیافتگی حکمرانی و ظرفیت حکومت را میتوان در قدرت مالیاتستانی عادلانه و کمخطا، به علاوه ظرفیت استفاده حکومت از مالیاتستانی برای پیشبرد اهداف توسعه و ابزار تنظیمگری (نه صرفاً کسب درآمد) سنجید. دادن مالیات هم عمل اخلاقی پسندیده است.
دوم، علیرغم باور فوق، مالیات دادن داوطلبانه اگرچه رفتار اخلاقی است، اما در طول تاریخ، محاسبه عقلانی و نفعطلبی بر مالیات دادن غلبه داشته است. انسانها تمایلی به دادن مالیات ندارند. فرهنگسازی (به معنای مصطلحی که در ایران کاربرد دارد) نقش مهمی در مالیات دادن ندارد. شهروندان کموبیش در همه جهان، اگر بتوانند مالیات نمیدهند.
سوم، دو دسته ظرفیت در درون حکومت سبب میشود که توان گرفتن مالیات افزایش یابد:
-اول، توان فنی حکمرانی برای شناسایی درآمدهای افراد، جلوگیری از مخفیکاری و بالا بردن احتمال گیر افتادن و مواجه شدن با مجازاتهای ناشی از تخلف مالیاتی، با خطای کم.
-دوم، کارآمدی حکمرانی به نحوی که اعتماد نهادی و اجتماعی خلق شده و شهروندان متقاعد شوند شیوه استفاده از مالیاتها کارآمدی و برای خیر جمعی است. این دومی، تمایل فرد برای فرار مالیاتی را کاهش میدهد و مکمل ظرفیت جلوگیری از تخلف مالیاتی میشود.
چهارم، اغلب شهروندان که مالیات میدهند، از جمله کارمندان یا کسانی که درآمد و حقوقشان را با کسر مالیات میپردازند، امکانی برای فرار مالیاتی از محل این گونه درآمدهایشان ندارند و این نوع مالیات پرداختن، فضیلتی اخلاقی به حساب نمیآید، بلکه ناگزیر است.
پنجم، حکمران در درجه اول نمیتواند ظرفیتهای خود نظیر تکنیکها و ابزار حکمرانی را وانهد، شناختهایش از درآمد مشمول مالیات را کامل نکند و ظرفیت نظارت قانونی بر شهروند را فروبگذارد و از شهروند – خواه پزشکان باشند یا سلبریتیهای اینستاگرام – انتظار داشته باشد اخلاقی عمل کنند و خودکار مالیات بدهند. بدتر آنکه با سرزنشهای اخلاقی، منازعه اجتماعی را تشدید کند.
ششم، اگر شماری از پزشکان درآمدهای نجومی دارند، محصول سامانه معیوب نظام بهداشت و درمان ایران است؛ و اگر شماری از ایشان مالیات نمیپردازند، معلول نقصان حکمرانی در استفاده از ظرفیتهای شناسایی درآمدهای پزشکان و مالیاتستانی است. این نقصان حکمرانی است که ظاهرا قانون مشخصی برای کسب درآمد از تبلیغات در فضای مجازی برای اشخاص ندارد.
هفتم، همه کسانی که از تبلیغات در فضای مجازی درآمد دارند، گردش مالی در حسابهای بانکی دارند و این نقصان حکمرانی است که قادر نیست درآمدهای مشمول مالیات ایشان را شناسایی کند یا میتواند این توانایی را مبنای مالیاتستانی قرار نمیدهد.
هشتم، حکمرانی که قادر نیست درآمدهای مشمول مالیات را شناسایی کند – خواه با گذاشتن پوز یا بدون آن – و توسط هر کسی از جمله سلبریتیهای اینستاگرام، ناچار دست به دامن سرزنش اخلاقی میشود.
نهم، آیا کشورهای پیشرو در مالیاتستانی، قبل از اختراع دستگاه پوز، قادر بودهاند درآمد مشمول مالیات گروههای پردرآمد خود – از جمله پزشکان – را شناسایی کنند؟ بله. پس ظرفیت مالیاتستانی تابع نصب دستگاه پوز نیست. ابزارهای متعدد دیگری از جمله حسابهای بانکی یا مالیات بر مصرف هم در اختیار است. سلبریتیها هم حساب بانکی دارند. و مصرف میکنند.
دهم، فرار از مالیات، گریز از مسئولیت شهروندی و غیراخلاقی است، اما حکومت معلم اخلاق نیست، مسئول اثربخش و کارآمد اداره کردن است. مسئولیت شهروندی هم در حکمرانی کارآمد بهتر رشد میکند.
تجویز راهبردی
شهروند باید اخلاقی زندگی کند، اما حکمرانی نمیتواند در درجه اول بر «انتظار اخلاقی زیستن» شهروند بنا شود.
شهروندان میتوانند از یکدیگر انتظار اخلاقی عمل کردن داشته باشند، اما حکمران باید به بهبود سیاستها، ابزارها و فنون حکمرانی خود در چارچوب قانون بیندیشد.
حکمران باید مالیات بگیرد و انتظار دادن مالیات نداشته باشد، و در همان حال چنان کارآمد و عادلانه عمل کند که شهروند از مالیات گرفتن حکمران، احساس خسران نکند؛ و چنان شفاف باشد که شهروندان بدانند برای چه چیز مالیات (انواع مالیات) میپردازند.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده