لایک های افشاگر !
مدتی پیش، محققان دانشگاه کمبریج و استنفورد در تحقیقاتی که منتشر کردند به این نتیجه رسیدند که فیسبوک میتواند شخصیت ما را با دقت بیشتری نسبت به بیشتر افراد نزدیک ما در خانواده، جمع دوستان و حتی شاید درمانگران ما پیشبینی کند. این در حالی است که هیچ یک ما دارای یک درمانگر نیستیم که به تمام تفکرات درونی ما آگاهی داشته باشد، ما دوستان نزدیک، معتمدین و افرادی در کنار خود داریم که با شخصیترین اطلاعات در مورد خود به آنان اعتماد میکنیم. روشن است که این دسته افراد کسانی هستند که در مورد ما بیش از هر کس دیگری در سیاره زمین اطلاعات دارند. به هر صورت، این ایده که چنین افرادی ممکن است به اندازه هزاران نفر از کارکنان شرکت فیسبوک ما را خوب نشناسند، تقریبا شگفتانگیز است. خبر خوب این است که افراد واقعی در فیسبوک ما را به خوبی سیستمهای رایانهای خود، نمیشناسند. این دستگاهها با استفاده از اطلاعاتشان بینشی در مورد ما به دست میآورند که ما را بهتر از هر کس دیگری در زندگیمان خواهند شناخت.
پشت هوش فیسبوک چه چیزی قرار دارد؟
پاسخ این پرسش روشن است: البته، اطلاعات! حدسهایی وجود دارد که فیسبوک حتی تا جایی پیش رفته است که میتواند شکستهای روابط را پیشبینی کند و ما تقریبا این کار را که پیشبینی میکند به خرید چه چیزی علاقهمند هستیم، خوب میدانیم...
«کلان داده »چیزی است که این بصیرتها و بینشها را در مورد ما امکانپذیر میسازد. با این وجود، مثال دیگری در مورد این که فضای کلان داده تا چه حد میتواند قدرتمند باشد، ارائه میکند. ما میتوانیم برای این دستگاههای هوشمند اطلاعات و دادههای کافی مهیا و فراهم کنیم که بتوانند علایق و چیزهایی که تمایلی به آنان نداریم و حتی متنفریم، موفقیتها و شکستهای ما را پیشبینی کنند. چیز زیادی نیست که ما بتوانیم وقتی در چنین شبکههای اجتماعی به بررسی اطلاعات و موارد به اشتراک گذاشته شده دیگران و خودمان
می پردازیم و آنها را «لایک» میکنیم، قابل پنهان کردن باشند. چیز زیادی وجود ندارد که ما بتوانیم آنها را به عنوان راز یا مسالهای شخصی نگه داریم. نکته این است که چنین موردی هم ترسناک است و هم قدرتمند. این قابلیت همچنین به عنوان نماگر عظیمی از چیزی که آینده اطلاعات در پی دارد، به کار می آید.
درک مردم در آینده
با توجه به قابلیت تکنولوژی در پیشبینی رفتار خرید کردن، وضعیت روابط و اکنون خصیصههای شخصیتی، هوش مبتنی بر اطلاعات جمعآوری شده در حال پیشرفت کردن است. در آینده نزدیک دستیابی به شناخت از یک فرد کاملا بیگانه به آسانی چند کلیک روی صفحه کلید یا کیپد خواهد بود. شرکتها قادر خواهند بود محصولاتی را به فروش برسانند که نیازهای خاصی از ما را برآورده کنند؛ کسانی که مسوول استخدام تازهکاران خواهند بود میتوانند افراد را بر اساس شخصیتهای موجود دیجیتالی آنان به کار گیرند؛ ما حتی در زمینه عشق نیز شاهد انتخاب با امکانات چنین بهشتی دیجیتالی خواهیم بود. دقت این پیشبینیها به این امر بستگی دارد که ما تا چه میزان در شبکههای آنلاین سهیم هستیم. هرچه ردهای دیجیتالی که به جا میگذاریم بیشتر باشد، میزان اطلاعات شخصی بیشتری را بر جای خواهیم گذاشت.
کسانی که دغدغههای مربوط به مسایل شخصی دارند، به همان میزان که عادات ما به تدریج در حال ورود به صفحات مجازی است، درحال افزایش یافتن هستند. سرعت فناوری بیشتر از توسعه قوانین مربوط به حفاظت از حریم شخصی و ایمنی قدرتمند است. این در حالی است که چنین نوآوریهای مبتنی بر اطلاعات، هیجان انگیز هستند. قطعا نگرانیهایی وجود دارد که فعالیتهای داده کاوی نامقید و نامحدود میتواند جرایم سایبری را در سطح جدیدی ایجاد کند. تا زمانی که ما قوانین امنتر و بهتری نداشته باشیم که طبق آن هوش مصنوعی مانند واتسن آیبیام، موتور جستوجوی گوگل و الگوریتمهای فیسبوک که درون و بیرون ما را میشناسند کنترل کنند، نمیتوان آینده را با آغوش باز پذیرفت.
فیسبوک و مدیریت اطلاعات کلان داده
او ادامه میدهد: «من معتقدم سرمایهگذاریها در حوزه کلان دادهها غالبا زیان زیادی به همراه ندارد اما این امر لزوما با تکنولوژی ارتباطی ندارد.» شرکتهایی که در حوزه کلان دادهها سرمایهگذاری میکنند، اغلب به دو دلیل شکست میخورند. خطای شماره نخست این است که آنان تمایل زیادی دارند که از یک تکنولوژی خاص استفاده کنند. این به آن معنی نیست که آن تکنولوژی کارآ نیست، بلکه بیشتر به سازمانی که از آن استفاده میکند و اهداف آن بستگی دارد.
اشتباه دیگری که افراد در این حوزه مرتکب میشوند این است که آنان اغلب به سوالات بیمعنی پاسخ میدهند. در فیسبوک یک سوال دارای معنی بهگونهای تعریف میشود که منجر به پاسخی براساس تغییر رفتار باشد. اگر نمیتوانید تصور کنید که چگونه پاسخ به یک سوال منجر به تغییر روشهای کسبوکار میشود، این سوال ارزش پرسیده شدن ندارد. برای مثال، یک نفر ممکن است از کلان داده استفاده کند تا تعیین کند که آیا زنان سهم بیشتری در اطلاعات آنلاین نسبت به مردان دارند یا خیر. اما آگاهی از پاسخ این پرسش چه چیزی در بر دارد؟ رودین ادامه میدهد: «هر کس باید بپرسد بهدنبال چه چیزی است و این اطلاعات به چه دردی میخورد؟ اگر شما بهدنبال پاسخهایی این چنین باشید، به معنی اتلاف زمان خواهد بود.»آقای رودین موفقیت تیم تحلیلگران خود را بر مبنای کیفیت اطلاعاتی که آنان دریافت میکنند، نمیداند؛ بلکه موفقیت تیم خود را براساس کسبوکاری که میتوانند به راه بیندازند، قضاوت میکند. مهم نیست تحلیلها چقدر درخشان باشد؛ اگر منجر به بهبود کسبوکار نشود ارزشی ندارند.