بازگشت سوپر ماریو یا همان «قارچ خور» خودمان
هفته نامه همشهری جوان - محمد تقی حاجی موسی: «شیگرو میاموتو» کسی است که سوپرماریو یا همان قارچ خور را خلق کرده و از 30 سال پیش تاکنون تقریبا هر بچه ای حداقل یک بار تجربه بالا و پایین پریدن به آقای قارچ خور را داشته و توانسته شاهزاده را از دست اژدهای آتش خوار نجات بدهد. حالا بعد از این همه سال بار دیگر نسخه ای جدید از این بازی مخصوص موبایل منتشر شده است و سازندگان آن به ویژه خود میامونو امیدوارند استقبال خوبی از آن صورت بگیرد.
میاموتو در مصاحبه ای اعلام کرده این بازی با نسخه های قبلی تفاوت هایی دارد و مهم ترین آن شیوه خریدش است که تلفیقی از رایگان و پولی است و کاربران برای آن که بتوانند به مراحل بالاتر دست پیدا کنند و قفل ها را باز کنند، باید 10 دلار بپردازند و شاید همین پاشنه آشیل نسخه جدید شود و بسیاری از طرفداران ماریو را دلسرد کند.
آن طور که نینتندو و میاموتو گفته اند، آنها مذاکراتی با اپل داشته اند و کمپانی آمریکایی پیشنهاد داده بازی را رایگان منتشر کنند اما در نهایت مذاکرات به همان پرداخت 10 دلاری ختم شده و باید دید از 15 دسامبر و انتشار نسخه ios و بعد از آن نسخه اندرویدی چه اتفاقی برای قارچ خور و دوستانش می افتد؛ قارچ خوری که برای خیلی از جوان های امروز یادآور دوران کودکی است و هنوز می توانند آهنگ آن را با دهان بزنند.
قارچ خور، سال 1985 به دنیا آمد، وقتی بیشتر کسانی که حالا بازی های کامپیوتری می کنند، هنوز به دنیا نیامده بودند. آن موقع نینتندو اوضاع مالی چندان خوبی نداشت اما پاقدم ماریو بسیار خوب بود و توانست شرکت را از ورشکستگی نجات بدهد و تا سه دهه بعد عنوان پرفروش ترین بازی تاریخ را به نام نینتندو و سوپرماریو سند بزند.
در این نزدیک به 30 سال، بیش از 40 میلیون نسخه از بازی در سراسر دنیا به فروش رفت که قطعا تعداد افرادی که تجربه گذر از سد سوسک های زره پوش و لاک پشت های پرنده را دارند، چندین و چند برابر این عدد است، از وقتی نسخه های اولیه قارچ خور منتشر شدند، همین طور قسمت ها و ورژن های جدید هم به آن اضافه شد اما محبوب ترین ورژن، همانی است که روی میکرو می شد بازی کرد و داستان آن از این قرار است؛ یک روز «پادشاهی قارچ» توسط کوپا یا همان اژدهای آتش خوار که می توانست از جادوی سیاه استفاده کند مورد حمله قرار گرفت.
جادوی او مردم سرزمین قارچ را تبدیل به سنگ و آجر و دار و درخت می کرد و همین باعث شد تا پادشاهی سقوط کند. این وسط تنها کسی که می توانست جادوی سیاه را باطل کند، شاهزاده تادستول بود که توسط کوپا به زنجیر کشیده شده بود. ماریو، قهرمان ماجرا، این قضیه را شنید و چون خیلی سر نترسی داشت، برای آزادی شاهزاده و نهایتا ملت قارچ وارد صحنه شد و توانست با انداختن کوپا به درون مواد مذاب، تادستول را آزاد کند، فقط خرش معلوم نشد وقتی پل از زیر پای کوپا کنار می رفت و اژدها توی مواد مذاب می افتاد، خود ماریو و شاهزاده چه جوری باید از آن عبور می کردند که خب قصه همین جا تمام می شود.
اژدر پشمک به سر و رفقا
گیم پلی بازی بسیار ساده بود و جناب ماریو که در مواقعی تبدیل به لوئیجی می شد (در بازی دو نفره ) باید از روی موانع می پرید و با گرفتن سکه ها و رساندن شان به 100، جان می گرفت. این وسط تعدادی جک و جانور مزاحم هم بودند که با زدن روی سرشان و البته پرتاب گلوله های آتشین که حاصل هضم قارچ و گل در معده قارچ خور بود، به فنا می رفتند.
همچنین لوله هایی در بخش های مختلف تعبیه شده بود که می توانست ماریو را به دنیای زیرزمین ببرد و آن موقع بود که ریتم آهنگ عوض می شد و مو به تن گیمر سیخ می شد.
حالا دوباره برویم سراغ دشمنان ماریو که هر کدام کاراکتر خاص خودشان را داشتند و بیشتر شبیه موجودات تراریخته ای بودند که در اثر آزمایش های اتمی به وجود آمده باشند. اولین دشمن که در بدو ورود به مرحله 1-1 به استقبال ماریو می مد، چیزی شبیه به سوسک بود که به زندگی اجتماعی علاقه داشت و معمولا با دوستش در حال قدم زدن بود. این سوسک قرمز، دفاع خاصی نداشت و کافی بود ماریو بپرد رویش و خلاص.
دشمن بعدی ترکیبی از غاز و لاک پشت بود که با پریدن روی لاکش دچار چالش مانکن می شد و توی لاک می رفت. می شد با پرتاب همین لاک به گودال و چاه از دست آن خلاص شد اما گلوله آتشین اسلحه بهتر و مطمئن تری به حساب می آمد.
در مرحله 2-1 که با رفتن به زیرزمین شروع می شد، سوسک های زره پوش که چهره شان شبیه سربازهای نازی و آن کلاه های معروف شان بود، به سمت ماریو حمله می کردند. این دشمنان هم به چالش مانکن علاقه داشتند اما در برابر گلوله نیز مصونیت عجیبی داشتند و تنها راه نجات، پرتاب آنها به زباله دان تاریخ بود. همچنین می شد با گیر انداختن آنها بین دو ستون و ضربه زدن به آنها به تماشای نوسان ابدی شان نشست.
در مراحل بعد، همان غازهای لاک پشتی به زیور بال هم آراسته می شدند که چون وزن شان سنگین بود، در امر پرواز مشکل داشتند و بیشتر پرپر می زدند تا بال گلوله آتشین بلای جان این پرندگان بود. غیر از این موجودات اما موانعی هم سر راه قارچ خور بلا گرفته بود. غیر از این موجودات اما موانعی هم سر راه قارچ خور بلا گرفته بود که گل های آدم خوار بخشی از آنها بودند، چاله و چاه هم سر راه زیاد بود و در برخی مراحل چکش هایی وجود داشت که از غیب یا توسط لاک پشت ها بر سر ماریو پرتاب و تنها با جاخالی رفع و رجوع می شدند.
در مراحل روبرو شدن با اژدها هم تعدادی میله آتشین گردان وجود داشت که با زمان بندی قابل رد کردن بودند و آخرش هم که خود اژدر پشمک به سر با نفس های آتشینش به استقبال ماریو می آمد که به علت فقر بهره هوشی و این که نمی دانست نباید بیاید روی پل و البته عدم توانایی پرش، حداکثر با چهار پرش قارچ خوری مغلوب می شد و به چاه ویل سقوط می کرد.
برخیز و پرچم را بکوب
از آنجایی که در پادشاهی قارچ هیچ بشری وجود نداشت و همه دچار جادو شده بودند، جناب قارچ خور از هر فرصتی برای روحیه دادن به خودش استفاده می کرد و در این امر استعداد خوبی هم داشت.
تا حالا قارچ خوردی؟
یکی از این موارد، اجرای رقص پا روی لوله ها بود. نکته بعد، زمانی بود که یک مرحله را تمام می کرد و از فرط خوشی خودش را به میله پرچم می چسباند و هر چه به بالای میله نزدیک تر می شد، خوشحالی اش افزون می گشت و از مکانی نامعلوم برایش توپ در می کردند اما شادی اصلی وقتی بود که ماریو بعد از مرارت های بسیار و کشتن سوسک ها و لاک پشت های غازنما به وصال یار می رسید و چون همه منتظر این لحظه و انبساط درونی وی بودند، خیلی سرد و خشک کنار شاهزاده می ایستاد و انگار که منتظر باشد از او عکس بگیرند به دوربین خیره می شد.
نکته آخر درباره روحیه ماریو تاثیر قارچ بر فرآیند سوخت و ساز بدنی اش بود که خوردن یک دانه از آن باعث می شد سه برابر اولش قد و هیکل به هم بزند و تازه لباسش هم عوض شود و چهره اش شبیه به استالین شود و وقتی این کنار سوسک های ارتش نازی قرار می گیرد، می تواند نشانه ای از دشمنی میاموتو با نبرد بارباروسا باشد.