چرا مسکو در جریان تنش بین ایران و آمریکا سکوت کرد؟
به گزارش «تابناک»؛ مسأله اساسی از آنجایی ناشی میشود که کمی بیشتر در معنا و مفهوم اتحاد و یا رابطه «استراتژیک» دقیق شویم. زمانی که یک رابطه به مرحله «اتحاد استراتژیک» می رسد، این امر نخست به معنی همخوانی اساسی و عمیق میان اهداف و رویکردهای دو بازیگر در یک زمینه مشترک، به همراه توافق اساسی بر سر راهها و مسیرهای ممکن برای تعقیب و تحقق این اهداف است. اتحاد و همراهی استراتژیک مرحلهای از سیستمهای اتحاد و ائتلاف است که طی آن دو یا چند بازیگر به گونهای به هم پیوند خورده و همراه میشوند که در یک حوزه مشخص و تعیین شده از حالت بازیگران مستقل و منفرد به شکل یک کل انسجام یافته و یکپارچه تغییر شکل داده، و بر سر اهداف تعیین شده از منافع و تهدید های مشترکی برخودار می شوند.
این تعریف ساده و ابتدایی ـ و البته نا کامل ـ از رابطه استراتژیک به سرعت ذهن مخاطب را به این سمت هدایت می کند، که اساساً روابط میان ایران و روسیه تا چه اندازه از ماهیت استراتژیک برخوردار است؟ پیش از این بارها از زبان تحلیلگران مختلف داخلی و خارجی گزاره های اساسی در مورد عدم برخورداری روابط تهران و مسکو از ماهیت استراتژیک ـ چه در عمل و چه در نظر ـ بحث به میان آمده و این به رغم تأکید برخی مقامات در مسکو و تهران بر استراتژیک بودن این روابط است.
تفسیری از سکوت معنادار مسکو در خصوص افزایش تنش میان آمریکا و ایران
پرسشی که باید به سرعت به سؤال نخست مرتبط کرد و پاسخ به آن می تواند اساساً پاسخ دقیقی به سؤال نخست فراهم کند، این است که چرا روسیه در برابر افزایش تنش میان ایران و آمریکا سکوت کرده است؟
حسین ملائک، دیپلمات ارشد و سفیر سابق ایران در چین و اتریش، کارشناس مسائل اروپا و معاون سیاست خارجی مرکز تحقیقات استراتژیک در یادداشتی با نام «تنظیمی جدید برای سیاست خارجی» در وب سایت اینترنشنال، به خوبی و با دقتی نظری، ماهیت واقعی روابط میان ایران و روسیه را مورد مداقه قرار داده است.
ملائک در این یادداشت که طی آن دو موضوعی که باید به سرعت در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار بگیرد را مطرح کرده است – اول مدیریت روابط با روسیه و دوم مدیریت برخورد با اقدامات دولت جدید آمریکا – بیان می کند: اهداف روسیه و حضور در بحران سوریه با اهداف ایران در آن کشور همخوانی زیادی ندارد. تمایلات جهانی و منطقه ای روسیه در محورهایی قرار می گیرد که اهداف ایران در آن حوزه ها ناچیز و یا از اولویت برخوردار نیست.
به نظر ملائک در حال حاضر مهمترین هدف سیاست خارجی برای روسیه خروج از بحران و بی ثباتی در تعاریف و پروتکل های رفتاری با آمریکاست. وی تحولات جدید دولت در آمریکا از جمله رویکردهای شخص ترامپ به روسیه و همچین وزیر خارجه وی یعنی تیلرسون را دلیل اصلی وسوسه روسها در این زمینه می داند که بتواند در راهی منطقی تر از گذشته با آمریکا قرار گرفته و مدیریت جهانی را دوجانبه پیش ببرند. ملائک به صراحت بیان می کند: تا وقتی روسیه در بیم و امید تنظیم این رابطه با امریکا قرار داشته باشد، این هدف را پیگیری خواهد نمود و آن را تحت الشعاع هیچ موضوع دیگری قرار نخواهد داد. در این محیط و در این مسیر ایران برای روسیه بیشتر از آنکه یک سرمایه باشد یک ابزار با قابلیت نسبی محدود به شمار می آید.
تفسیری از سکوت معنادار مسکو در خصوص افزایش تنش میان آمریکا و ایران
حسین ملائک با اشاره به روابط میان ترکیه و روسیه و تلاشهای این کشور برای نگه داشتن ترکیه در مدار خود از یک سو و همچنین تلاشهای مشابه از سوی ناتو و غرب از سوی دیگر بیان میکند که روسیه اگر در موضع انتخاب بین ترکیه و ایران قرار گیرد، در بیشتر موارد اصولاً به طرف ترکیه گرایش خواهد داشت.
وی در نتیجهگیری از این مسائل بیان می کند که مدیریت روابط با روسیه بسیار ضروری بنظر میرسد و اگر آمریکا با طرح حفاظت از مناطق امن قصد برهمزدن روند «آستانه» را داشته و یا آن را وارد مسیر دیگری کند، همکاری ایران و روسیه و از همه مهمتر توافق در مورد باز تعریف شرایط جدید و نحوه برخورد با آن از اهمیت بالایی برخوردار خواهد شد.
با توجه به نظارت حسین ملائک، اکنون شاید بتوان به درکی درست از ماهیت اساسی روابط میان تهران و مسکو رسید. اینکه به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی نباید و نمی توان روابط میان این دو را در حد یک رابطه و اتحاد استراتژیک تعریف کرد. با این تفاسیر، حتی همراهی ایران و روسیه در موضوع سوریه نیز ماهیتی استراتژیک نداشته و نیست. این مسأله ما را به مسأله دوم یعنی چرایی و معنای سکوت مسکو در برابر افزایش تنش میان ایران و آمریکا می رساند.
مسکو به گفته حسین ملائک اکنون در بیم و امید تنظیم روابط با آمریکای ترامپ قرار دارد و آن را تحت الشعاع هیچ موضوعی دیگر قرار نخواهد داد، به ویژه تحت الشعاع تنش ایران با آمریکا آن هم در حالی که تهران برای مسکو «ابزاری با قابلیت نسبی محدود» است و نه یک سرمایه.
حوزه های تماس میان آمریکا و روسیه اکنون بسیار گسترده است: از مسأله اوکراین و کریمه و ناتو گرفته تا مسأله سوریه و داعش و حتی تحولات مربوط به آسیا و چین. در این زمینه، هرچند ایران میتواند یکی از مسائل میان روسیه و آمریکا باشد، قطعاً و بدون هیچ شکی نه از اولویت و نه از اهمیت اساسی برخوردار است. این مسأله حتی می تواند منجر به یک شکاف در بین روسیه و ایران در مسأله سوریه نیز شود.
در نتیجه سکوت مسکو در قبال افزایش تنشهای ایران و آمریکا در زمینهای که روس ها اکنون در آن تفکر کرده و عمل میکنند، کاملاً منطقی به نظر میرسد. این مسأله به ما می گوید که روابط تهران با مسکو به هیچ وجه خاصیتی استراتژیک نداشته و ندارد و بنا به توصیه حسین ملائک تنظیم روابط با مسکو و مدیریت آن یکی از مهمترین دستورکارهای سیاست خارجی ایران در برهه فعلی است.
ملائک در همین یادداشت به مسأله ترامپ و ایران نیز اشاره کرده است. وی بیان می کند: دولت آقای ترامپ حداقل ظرف شش ماه تا یک سال آینده پتانسیل تصمیمهایی خلاف عرف، سرسخت و با تصمیمهایی یک جانبه و تحریککننده را دارد. دولت جدید آمریکا هم در سیاست داخلی با نوآوریهای خود جامعه این کشور را به طرف اغتشاش به پیش میبرد و هم در سیاست خارجی کشورها را وادار خواهد کرد به لاک محافظه کاری و بیتصمیمی و انفعال فرو بروند.
ملائک می نویسد: در این فضا دو مسأله باید برای ایران در اولویت قرار داشته باشد: یکی جلوگیری از اینکه موضوع ایران و تبلیغات حول آن توجه جامعه آمریکا را از بحران داخلی به «دشمن» خارجی معطوف کرده و ایران با توجه به اینکه ظرفیت نزدیک کردن دموکرات ها و جمهوریخواهان را دارد وجه المصالحه حل مسائل داخلی آقای ترامپ شود. دوم و مهمتر اینکه شرایطی به وجود نیاید که روسیه به آمریکا نزدیکتر شود.