مخاطب بیانیه انتخاباتی احمدی نژاد چه کسانی هستند؟
به گزارش تابناک؛ محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی، با انتشار نامه ای اعلام کرد، از هیچ کس و هیچ حزب و گروهی در انتخابات حمایت نکرده و نخواهد کرد و این مشی غیر قابل تغییر او خواهد بود.
فرض هایی در نامه رئیس جمهور سابق نهفته است؛ فرض هایی نظیر اینکه وی خود را صاحب پتانسیل عمدهای در میان مردم میداند و نمیخواهد این پتانسیل برای فردی دیگری غیر از شخص خودش مصرف شود؛ البته وی تنها یک بار تام و تمام میخواست این پتانسیل مفروض را در اختیار یکی از دوستانش قرار دهد و آن هم زمانی بود که در وزارت کشور در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ دست اسفندیار رحیم مشایی را در هنگام ثبت نام کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری، بالا برد و فریاد زد احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد!
فرض دوم اینکه احمدی نژاد احساس میکند این پتانسیل مفروض را عدهای میخواهند به نام خودشان مصرف کنند و احمدی نژاد نمیخواهد فردی یا شخصیتی به نحوی از انحا از این پتانسیل مفروض استفاده کند.
فرض سوم هم لابد این است که احمدی نژاد هیچ شخصیتی از هیچ جناح و گروهی غیر خود و مشایی را برای ریاست جمهوری مناسب نمیبیند؛ بنابراین، لازم میبیند که از طرفدارانش بخواهد به سمت فردی دیگری، متمایل نشوند!
پرسش اصلی اینجاست که چه شخصیتها و افرادی از احمدی نژاد انتظار دارند طرفدارانش را به سوی آنان گسیل کند؟ احمدی نژاد این نامه را برای دور کردن طرفدارانش از چه کسانی نوشته است؟ مخاطب یا مخاطبان اصلی این نامه چه کسانی هستند؟ آیا مردمی که در دورههای گذشته به احمدی نژاد رأی داده اند با وی عهد اخوت بسته و همیشه با او هستند؟
طرفداران محمود احمدی نژاد، به غیر از لایه ضعیفی از هواخواهان او که دلبسته مکتب مشایی- احمدی نژادیسم بودند و عده دیگری که ابتدا تصور میکردند وی دلبستگی تام و تمام به ولایت فقیه دارد، عمدتا بدنهای از افراد اجتماع هستند که اولا غیر ایدئولوژیک هستند، به این معنا که برایشان دوگانههای اصولگرا و اصلاح طلب، اهمیتی ندارد و آنان بر اساس این خط کشی رأی نمیدهند؛ یعنی مؤلفههای سیاسی جناحهای اصلاح طلب و اصولگرا برایشان در درجه اول اولویت قرار ندارد، تفکیک جناحها را بازی افراد سیاسی برای سرگرم کردن مردم و منفعت بردن خودشان میدانند؛ به گونهای که حتی اگر شخصی یا حزبی از این گروهها و شخصیتهای طراز اول آنان اعلام تبری کند، بیشتر مورد اقبال آنان قرار میگیرد؛ به ویژه اینکه فرد مورد نظر به برخی از شخصیتهای موجود در این دو گروه که مورد توجه و یا نفرت عمومی مردم هستند، حملات بیشتری کند، محبوبیت بیشتری کسب میکند.
دومین ویژگی طیف طرفداران احمدی نژاد در زمان ریاست جمهوری اش، افرادی از بدنه اجتماع بودند که رفع نیاز فوری و ضروری برای ادامه زندگی شان بر هر مؤلفه دیگری اولویت داشت؛ افرادی که از فرصتهای موجود در جامعه به دلیل تبعیضهای ناروای طبقه فرادست محروم شده اند؛ به گونهای که حتی فرصت به دست آوردن اندک قوتی برای گذراندن زندگی روزمره شان نداشته اند! این افراد در آن سالها تصور میکردند،این احمدی نژاد است که میتواند فرصتهای اشتغال و تولید ثروت را برای آنان فراهم کند؛ لذا به سمت او حرکت کردند. این افراد از مزیت کوتاه مدت حضور احمدی نژاد، به برخی از خواسته هایشان رسیدند؛ اما ظهور تورم 40درصدی و افزایش سه برابری قیمت ارز و به دنبال آن، کاهش سه برابری سرمایه زندگی بر آنان نیز تأثیر گذاشت، به گونهای که عمده افراد این طبقه، در سال ۹۲ به فردی که چنین شعارهایی سر نمیداد، اقبال نشان دهند.
اصلاح طلبان یا اعتدالگرایان که در دهه اول انقلاب، مستضعف محور بودند، سالهای زیادی است که در برنامه هایشان مفهومی به عنوان مستضعف وجود ندارد و جای مستضعف را توسعه گرفته است؛ وضعیت خوزستان نمونه تام و تمام، توسعه گرایی در کشور است؛ استانی که نه تنها توسعهای را تجربه نکرده است که روز به روز بیشتر بر تعداد مستضعفان آن اضافه میشود؛ لذا به نظر نمیرسد جنس طرفداران احمدی نژاد به سمت اصلاحات و یا اعتدال گرایان، میل پیدا کند. اگر هم در انتخابات سال ۹۲ چنین تمایلی در بین آن افراد وجود داشت، به نظر میرسد چهار سال پس از روی کار آمدن دولت اعتدال و تجربه آن، به تدریج آن تمایل رنگ باخته است.
در بین اصولگرایان نیز وضعیت مشابهای وجود دارد؛ لایههای ضعیف طرفدار مکتب مشایی- احمدی نژادیسم، طبیعتا به هیچ اصولگرایی رأی نمیدهند و اگر هم در انتخابات شرکت کنند به رقیب اصولگرایان رأی میدهند؛ طیف انقلابیتر به سمت اصولگرایان، البته از نوع پایداری آن، رجوع خواهند کرد؛ اما شخصیتی که بتواند بدنه اجتماعی افرادی که غیر ایدئولوژیک هستند و رفع نیاز فوری برای زندگی و حیات خود را اولویت میدانند، را جذب کند، نه تنها در بین اصولگرایان وجود ندارد که حتی خود احمدی نژاد هم نمیتواند با آن تجربه نامطلوب آنان را جذب کنند. این بدنه قطعا اولویت اولش، شخصیتی تازه با کارنامه مثبت از گذشته است که درد مردم را میفهمد و از سویی هم دچار هیجانات و رفتار غیر عقلایی دوره احمدی نژاد نیست.
لذا به نظر میرسد اهمیت نامه احمدی نژاد را میتوان صرفا به طیف طرفداران وی در لایه ضعیف مکتب مشایی- احمدی نژادیسم جست؛ طیفهای انقلابیتر مسیر انقلابی را پیش خواهند گرفت و بدنه اجتماعی نیز در جستجوی شخصیت جدیدی ورای اصلاح طلب و اصولگرا هستند؛ البته اگر چنین شخصیتی را بیابند یا وجود داشته باشد. در غیر این صورت، اتوماتیک، آرای آنان بین اصولگرایان و اصلاح طلبان تقسیم میشود، بسته به اینکه چه کسی بتواند خود را به خواستههای آنان نزدیک کند.